هان ای برادر!
🌷شیخ عــباس قـــمی(ره):
هان ای برادر!
وقت سفر عقبی از آن تنگــتر است
ڪه ما مسافران را فــــرصت بار بستن (باشد)
چه جای فارغ نشستن و سخنانِ
بی فــایده گفـــتن!
- ۰ نظر
- ۱۸ اسفند ۰۲ ، ۲۲:۳۱
🌷شیخ عــباس قـــمی(ره):
هان ای برادر!
وقت سفر عقبی از آن تنگــتر است
ڪه ما مسافران را فــــرصت بار بستن (باشد)
چه جای فارغ نشستن و سخنانِ
بی فــایده گفـــتن!
گرگ و میش صبح است و کوچه شکرریزهای نیشابور مالامال از عطری آشناست؛عطر وجود امام رضا jکه به گرمابه می رود.
شهر در سکوت دلنشینی فرو رفته است و درکوچه پس کوچه هایش جز نجوای کسانی که هنوز نماز صبحشان را نخوانده اند صدای دیگری جلب توجه نمی کند.
حضرت بی همراه و نگهبان و بقچه در دست خود را به حمام می رساند و آرام و با وقار از پله های سنگی آن پایین می رود.
گرمابه بان که مشغول چرت زدن است یک باره با صدای یا الله و سلامی گوش نواز به خود می آید و ناباورانه خودش را در برابر حضرت رضاj می بیند.
دستپاچه می شود،برای لحظه ای تصمیم می گیرد مثل پدرش که به رسم ادب،در برابر پادشاهان به خاک می افتاد امامش را احترام کند اما یادش می آید که حضرت از این جور احترام گذاشتن ها بیزار است.
لحظه ای بعد امامj لنگ به کمر می بیندند و به گرمخانه حمام که در بخاری لطیف فرو رفته است قدم می گذارند. سلام دادنش پیرمردی را که در گوشه حمام مشغول کیسه کشیدن است به وجد می آورد چرا که چشمش بر در است تا بلکه کسی بیاید و پشتش را کیسه بکشد!
حضرتj بقچه وسایلش را گوشه ای می گذارد و بی معطلی سر وقت پیرمرد می رود و مشغول کیسه کشیدنش می شود.
اندکی نمی گذرد که چند نفر دیگر نیز به حمام می آیند و از صحنه ای که پیش چشمشان است شگفت زده می شوند،جلو می روند تا خود ، پیرمرد را کیسه بکشند اما آقاj نمی پذیرد و - با وجودعذرخواهی پیرمرد که تازه حضرت راشناخته- با مهربانی هر چه تمام تر او را کیسه می کشد...قصه های گرمابه،بیژن شهرامی
در آسمان و زمین این ترانه گشته علم
بخوان به نام خدایت که آفریده قلم...
عید مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله مبارک باد.
گفتند : ای شیخ ، دلهای ما خفته است که سخن تو در وی اثر نمیکند!
گفت : کاش خفته بودی که خفته را بجنبانی بیدار شود ، دلهای شما مرده است...
عطار نیشابوری
امام احمد غزالی روزی در مجلس وعظ گفت: ای مسلمانان، هرچه من در چهل سال از سر این چوبپاره(منبر) شما را میگویم، فردوسی در دو بیت گفته است، اگر بر آن خواهید رفت، از همه مستغنی(بی نیاز)شوید:
ز روز گذر کردن اندیشه کن
پرستیدنِ دادگر پیشه کن
به نیکی گرای و میازار کس
که راه رهایی همین است و بس
امام هادی علیه السلام فرمودند:
مردم را در دنیا با اموال و در آخرت با اعمال شان می شناسند.
سفیر انگلیس در ایران میگفت: روزی سواره در خیابان تهران میگذشتم. دیدم امیر [کبیر] با کوکبه جلالش میگذرد. پیاده شدم. امیر ملتفت شد. ایستاد تا به او رسیدم. با یکدیگر به بازدید ساختمان قراولخانهها رفتیم.
دیدم بالای هر قراولخانه بیرقی از شیر و خورشید است.
پرسیدم: مگر اینجا تهران و مرکز ایران نیست؟
گفت: چرا.
گفتم: برای نشان دولت یک بیرق کافی است. این همه بیرق برای چیست؟!
گفت: آن قدر بیرق از ایران بلند کنم که بیرق شما در آن میان گم شود!
دیدم عجب کلهی غیور بلندهمتی دارد و دانستم با او نمیتوان وارد معامله شد!
مأخذ
امیرکبیر و ناصرالدینشاه ص 543 و 544. به کوشش سیدعلی آل داود. انتشارات دکتر محمود افشار. تهران 1398
ایرانیان مهمان را از آن رو مهمان گویند که هر که باشد او را پذیرائی کنند؛
(مه) بزرگ ایشان است و (مان) خانه شان؛
یعنی مهمان، سروَر و بزرگ خانه شان است، تا آن گاه که در خانه شان به سر برد...
برداشتن مجسمه برنزی شاهعباس از میدان دروازهشیراز (آزادی) اصفهان در اوایل انقلاب.
🔹می گویند ایرج محمدی سازنده مجسمه مدعی است این تندیس مدتی در انبار یک پادگان بوده و بعد به دستور معاون وقت شهرداراصفهان، در جای نامعلومی دفن شده است تا گزندی به آن نرسد اما با مرگ وی کسی از محل دفن مجسمه خبر ندارد!
🔷سخنان منتسب به «نادرشاه افشار»
🔹کمربند سلطنت نشان خدمت من برای سرزمینم است، نادرها بسیار آمده اند و باز خواهند آمد اما ایران و ایرانی باید همیشه در بزرگی و سروری باشد این آرزوی همه عمرم بوده است.
🔹فتح هند افتخاری نبود برای من دستگیری متجاوزین و سرسپردگانی مهم بود که بیست سال کشورم را ویران ساخته و جنایت و غارت را در حد کمال بر مردم سرزمینم روا داشتند؛ اگر بدنبال افتخار بودم سلاطین اروپا را به بردگی می گرفتم که آنهم از جوانمردی و خوی ایرانی من بدور بود.
🔹برای اراضی کشورم هیچ وقت گفتگو نمیکنم، بلکه آن را با قدرت فرزندان کشورم به دست می آورد.
🔹گاهی سکوتم، دشمن را فرسنگها از مرزهای خودش نیز به عقب می نشاند.
🔹سکوت شمشیری بوده است که من همیشه از آن بهره جسته ام.
🔹شاهنامه فردوسی خردمند، راهنمای من در طول زندگی بوده است.