چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

نان و یخ

جمعه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۴۵ ب.ظ

نان و یخ

آورده اند که: «بیماری نالان نزد پزشکی شتافت و گفت: آقای دکتر، به فریادم برسید که از درد مُردم. دکتر هر چه معاینه کرد، بیماری ای در او نیافت. پس به او گفت: کجایت درد می کند؟ بیمار گفت: ریشم. دکتر با تعجب پرسید: مگر چه خورده ای؟ بیمار گفت: نان و یخ.

دکتر خشمگین شد و به بیمار گفت: از مطب بیرون رو که نه دردت به آدمیزاد ماند و نه غذا خوردنت.»

  • ع ش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی