چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

داستانی از حاتم طائی

پنجشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۱۰ ب.ظ

حادثهٔ مشهوری است که گویند خبر کرم و سخاوت حاتم طایی بگوش یکی از قیصرهای روم رسید، از آن خبر بسیار تعجب نمود، همچنین وی دریافت که حاتم دارای اسب ماده‌ای است، و این اسب از سلالهٔ اسب‌های اصیل عربی است. یکی از منشیان (حاجب) قیصر نزد حاتم فرستادند که اسب برای قیصر آورند، وقتی حاجب به دیار حاتم رسید و وارد خانهٔ حاتم شد، حاتم از وی با کمال احترام استقبال نمود، حاتم نمی‌دانست که وی حاجب قیصر است، هنگام ورود مهمان تمام گوسفندها و شترها در چراگاه بودند و فقط اسب در طویله بود؛ لذا حاتم مجبور شد برای اکرام مهمان خود اسب را قربانی نموده و دستور تهیه غذا از آن گوشت را صادر کرد و خود نزد مهمان آمد، در آنجا مهمان خود را معرفی نمود که وی قاصد قیصر است و برای أخذ اسب جهت قیصر به اینجا آمده‌است. در اینجا حاتم ناراحت شد و گفت: «چرا از اول این خبر به من نرساندی، من اسب را قربانی برای اطعام و اکرام شما نمودم.» حاجب با تعجب گفت: «آنچه در اینجا دیدم خیلی بیشتر از آن بود که شنیده بودم.»

  • ع ش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی