حکایتی از شیخ الرئیس ابو علی سینا
پنجشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۳:۰۲ ب.ظ
روزی مردی خدمت شیخ رسید و از فلان بیماری ناشناخته اش گفت.شیخ هر چه اندیشید معالجتی بهر وی نیافت لذا سر به زیر افکند و فرمود:برو و هر چه میل داری بخور.(کنایه از ناعلاج بودن بیماری)
مرد بیرون رفت و شیخ او را ندید تا چندی بعد ،قبراق و سرحال! با تعجب او را نزد خود خواند و فرمود:چه خوردی که اثری از بیماری در تو نمی بینم!؟
مرد گفت:بعد از خوردن مقداری ملخ پخته احساس کردم مرضم مرتفع شده است!
شیخ قدری اندیشید و سپس در جست و جوی مرد ملخ فروش برآمد و با یافتن وی جویای محل صید ملخ ها شد تا از گیاهان روییده در آن حوالی درمان آن بیماری را کشف نماید.
- ۹۷/۰۶/۰۱