چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

۳۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

آیت الله العظمی بروجردی

دوشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۳۸ ب.ظ

بخشش و جود
آیت الله مکارم شیرازی نقل می‌کنند: روزی در بیرون منزل خودشان در قم، که مرکز ارباب رجوع بود، نشسته بودند که شخصی مقداری سهم امام به حضرت آیت الله العظمی بروجردی داد. در همین موقع که پول در برابر ایشان بود، بادی وزید و اسکناسها را به اطراف پخش کرد، طلبه‌هایی که در آنجا بودند پول را جمع کردند که به ایشان بدهند، ایشان قبول نکردند و فرمودند: « پس نمی‌گیرم، به اهلش رسیده! »

 آیت الله سید مصطفی خونساری نقل می‌کنند: ایشان در زمان جنگ بین الملل دوم، ملکی داشتند در بروجرد که به شش هزار تومان فروخته بودند. پول این ملک در پاکتی بود. اهل علمی‌ برای شصت تومان کرایه معوقه منزل، تقاضای کمک کرده بود. ایشان به اندازه اجاره آن آقا، پول در پاکتی گذاشته بود. وقتی آن شخص مراجعه کرده بود، اشتباهاً پاکت پول ملک را می‌دهند. آن آقا پس از اطلاع از داخل پاکت، مراجعه می‌کند و پاکت را تقدیم آقا می‌کند، اما آقا نمی‌پذیرد و پس نمی‌گیرند! می‌فرمایند: « چیزی که داده ایم، پس نمی‌گیریم».

باز ایشان نقل می‌کنند: با آن که آیت الله بروجردی بسیار ساده زندگی می‌کرد و با ماهی دو هزار تومان از اجاره ملکی که در بروجرد داشت، اداره می‌شد ولی خیلی سخاوتمند بود. یادم هست: یکی از روحانیون شهرستان ساوه، مقداری سهم امام آورده بود. ایشان پول را گرفتند و مقداری هم روی آن گذاشتند و به آن آقا بازگرداندند. این وضع به نظر یکی از اصحاب ایشان سخت آمد، لذا تذکر داد که آقا! این شخص قوانین می‌خواند، یعنی وضع علمی‌اش خیلی بالا نیست. همان مقدار که آورده برگردانید کافی است. آقا فرمودند: « آیا زن و بچه اش هم، قوانین می‌خوانند؟!»

آیت الله حسین نوری همدانی در این باره نقل می‌کنند: آیت الله بروجردی از لحاظ سخاوت و کرم، دارای امتیاز خاصی بود. برای نمونه: نوعاً آقایان طلاب، وجوه را که نزد ایشان می‌بردند، غالباً! نصف آن را یا گاهی همه آن را به خودشان برمی‌گرداندند، خلاصه از نظر کرم و بزرگواری خیلی بلند نظر بود. یک وقت ایشان در بیرونی نشسته بودند،زنی وارد شد و آقا آن زن را دید، به پیش خدمت خود فرمودند: ببنید این زن چه می‌خواهند.پیش خدمت گفت:این زن علویه (سیده) است،پول یک چادری می‌خواست پنجاه تومان به ایشان داده شد. آقا تا اسم علویه را شنیدند، فرمودند: « علویه و پنجاه تومان؟! » ( گویی ایشان پنجاه تومان را برای علویه توهین دانستند، در حالی که آن زمان پنجاه تومان کم پولی نبود.) فرمودند:« اقلاً چهارصد، پانصد تومان به آن زن بدهید. » به طور کلی همیشه اشخاصی که نزد ایشان می‌آمدند، ایشان بیش از آن مقادیری که اشخاص توقع داشتند به آنان عنایت می‌کردند.

آیت الله صافی گلپایگانی نقل می‌فرمودند: نسبت به طلبه هایی که اهل تلاش و کوشش بودند، اظهار علاقه می‌کردند و آنان را مورد تشویق قرار می‌دادند. یادم هست: یکی از طلبه های فاضل، که در امتحانات موفق بود، خدمت ایشان مقداری سهم امام آورده بود. من عرض کردم: آقا ایشان از طلبه های خوب هستند. آقا تمامی‌پول را به خود این آقا برگرداند. به مناسبتی از خوبی امتحان این آقا گفتم. ایشان، مجدداً به آن طلبه پول دادند. باز به مناسبتی، گوشه ای از امتحان ایشان را گفتم. آن مرحوم، برای بار سوم نیز، به ایشان پول دادند. این چنین، افراد با استعداد و خوب را مورد تشویق قرار می‌دادند. شهید مرتضی مطهری نقل می‌کرد:یک وقت مرد فقیری، متکدی ای آمده بود به ایشان چسبیده بود چیزی می‌خواست. ایشان به قیافه اش نگاه کرد، دید مردی است که می‌تواند کار و کاسبی بکند، گدائی برایش حرفه شده است، نصیحتش کرد. از جمله گفت: « امی‌رالمومنین به مردم فریاد می‌کرد: اغدوا الی عزکم: صبح زود به دنبال عزت و شرف خودتان بروید یعنی بروید دنبال کارتان، کسبتان، روزیتان. »

توجه به بیت المال
آیت الله فاضل لنکرانی نقل می‌کنند: گاه می‌شد، طلبه ای می‌آمد خدمت ایشان و اظهار می‌داشت: یک دوره کتاب نیاز دارم. می‌فرمودند:« پولش چقدر می‌شود؟ » طلبه می‌گفت:مثلاً هزار توما؛ فوراً پرداخت می‌کردند. اما وقتی برای خودشان می‌خواستند کتابی بخرند، مدتی چک و چانه می‌زدند تا به قیمت کمتری بخرند، به خاطر اینکه مخارج شخصی را از پول خودشان تهیه می‌کردند و آن هم محدود بود، از این رو، در مضیقه بودند. آیت الله محسنی ملایری می‌فرمودند: در بیرونی آیت الله بروجردی، هیچ وقت ایشان دستور نمی‌دادند که چای بیاورند ( چای بود؛ اما ایشان دستور نمی‌دادند )؛ اما در اندرون، دستور می‌دادند که چای بیاورند. این، به واسطه آن بود که مخارج اندرون، از پول شخصی‌شان بود و نه از بیت المال. ایشان، کیسه حنایی داشت که پولهای شخصی در آن قرار داشت و جدای از پولهای بیت المال بود.


  • ع ش

یک روز خوب

يكشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۷:۱۲ ق.ظ


  • ع ش

روز زمین پاک

يكشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۷:۱۲ ق.ظ

یادمان باشد هر زباله ای که زمین می ریزد قامت یک مرد را خم می کند!


  • ع ش

شب آرزوها

جمعه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۳۳ ق.ظ

استاد:در شب آرزوها خدا را از حضرتش مسئلت کنیم که نیکو گفته اند:چو صد آمد نود هم پیش ماست...

چو رسی به طور سینا ارنی بگو و مگذر

که خوش است از او جوابی،چه تری چه لن ترانی...


  • ع ش

امام هادی علیه السلام

سه شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۳:۴۲ ب.ظ

طبرسی می‌نویسد: متوکل سخت در تلاش بود تا شخصیت امام را نزد مردم پایین آورد. (1)

مسعودی مورخ مشهور نمونه‌ای از برخوردهای امام با متوکل را اینگونه آورده است:

به متوکل گزارش دادند که در منزل امام هادی(علیه‌السلام) ادوات جنگی و نامه‌هایی از شیعیانش به او وجود دارد. او دستور داد تا عده‌ای از سربازان و مأموران - نابهنگام و غافلگیرانه - به منزل امام هادی (علیه السلام) حمله برند. وقتی وارد خانه شدند، ایشان را در اطاقی که زیرانداز آن از شن و ماسه بود تنها یافتند، در حالی که در را بر روی خود بسته، لباسی پشمینه بر تن کرده، روپوشی بر سر انداخته و آیاتی از قرآن در مورد وعد و وعید را زمزمه می‌کرد

امام هادی(علیه السلام) را در همان حال نزد متوکل آوردند. وقتی امام هادی(علیه السلام) به مجلس متوکل وارد شد، او جام شرابی در دست داشت، متوکل آن حضرت را در کنار خود جای داد و پیاله‌ای به طرف او گرفت و گفت: بنوش. امام عذر خواست و فرمود: گوشت و خون من تا به حال با شراب آلوده نشده است. آنگاه متوکل خواست تا آن حضرت شعری که او را به وجد و نشاط آورد برایش بخواند. امام فرمود: کمتر شعر می‌خوانم. اما متوکل اصرار ورزید و آن حضرت این اشعار را برایش خواند:


"بر بلندای کوهها شب را به سحر آوردند، در حالی که مردان چیره و نیرومندی از آنان پاس می‌دادند، ولی آن قله کوهها برایشان سودی نبخشید."

"از پناهگاه‌هایشان پایین کشیده شدند و در زیر خاک سیاه قرار گرفتند و چه بد جایی را برای رحل اقامت برگزیدند."

"پس از آن که در قبرهای خود قرار گرفتند، فریادزنی بر آنها بانک زد: کجا رفت آن بازوبندها، کو آن تاج‌ها، و کجاست آن زر و زیورها."

"کجا رفت آن چهره‌ها که با ناز و نعمت پرورش یافته و مقابل آنها پرده‌های گرانبهای نازک آویخته بودند."

" هنگامی که این سؤال از آنها می‌شود، قبرهایشان از طرف آنها جواب می‌دهد: آن چهره‌ها هم اکنون محل آمد و شد کرم‌های لاشخوار شده‌اند."

عمرهای دراز، خوردند و آشامیدند و اکنون پس از آن همه عیش و نوش، خود خوراک کرم‌ها شده‌اند."

"چه بسیار کاخ‌ها ساختند که آنها را در برگیرد، ولی سرانجام آن کاخ‌ها و عزیزان خود را واگذاشتند و در گذشتند."

"چه بسیار اموالی که روی هم انباشته کردند، ولی آن را برای دشمنانشان بر جای گذاشتند و زندگی را بدرود گفتند."

"عاقبت نشیمن‌گاه‌های آنان به ویرانی گرایید و به حال خود رها شد و ساکنان آن کاخ‌ها به سوی قبرهایشان شتافتند."


امام هادی (علیه‌السلام) با این اشعار، تمامی حاضران را تحت تأثیر قرار داد؛ حتی شخص متوکل از کثرت گریه صورتش خیس گردید. آنگاه خلیفه دستور داد بساط شراب را برچینند. سپس دستور داد امام را با احترام به خانه‌اش بازگردانند. (2)

 

منابع:

1- اعلام الوری، ص 438.

2- مروج الذهب، ج 4، ص11.


  • ع ش