چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

۴۵ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

معنی گل و آینه و آب و سحر

چهارشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ۰۷:۳۳ ب.ظ

شرمنده ز طلعت جمالش ماه است

بر  ما  و  تمامی  خلایق شاه است

معنی گل و  آینه  و  آب  و  سحر

صحبت ز محمد بن  عبدالله  است.

بیژن شهرامی

  • ع ش

سابقه هزارتومانی

سه شنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۱۳ ب.ظ


  • ع ش

رسم وفاداری

سه شنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۲۵ ق.ظ

عکسی ماندگار از مادر شهید در یک روز برفی

  • ع ش

نیروگاه اتمی که شهربازی شد،آلمان

دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۵۵ ب.ظ


  • ع ش

تولد استاد هاشمی(بازیگر بزرگ سینما)

دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۳۹ ب.ظ

هاشمی‌: سن را شما تعیین می‌کنید، نه شناسنامه

امروز زادروز مرد خاطره ساز تلویزیون و سینماست؛ کسی که با پشتوانه سال‌ها بازی روی صحنه تئاتر و نویسندگی و کارگردانی در گروه «پیاده»، اوایل دهه 60 با سریال موفق «افسانه سلطان و شبان» در دو نقش سلطان و شیرزاد شبان درخشید و در سال‌های سخت جنگ، ملتی را به خنده مهمان کرد.
به گزارش مشرق، مهدی هاشمی‌از آن زمان با نقش‌هایی باورپذیر و تاثیرگذار همچون دکتر حشمت در «کوچک جنگلی»، غولِ «چراغ جادو»، آقای راوندی «هزاران چشم»، دکتر منصور یاوری در «رقص پرواز»، حشمت شالفروش در «اشک‌ها و لبخندها» و دکتر محمد قریب «روزگار قریب» جایگاهش را به‌طور همزمان میان مردم و منتقدان حفظ کرده است.

گزیده کاری و وسواس او در سینما هم به کارنامه‌ای باکیفیت و نقش‌های ماندگاری منجر شده که آسیابان «مرگ یزدگرد»، نصرالله مددی «زرد قناری»، دو نقش‌اش در «دو فیلم با یک بلیت»، میرزاابراهیم خان عکاسباشی در «ناصرالدین شاه آکتور سینما»، احمد در «همسر»، نادر سیاه دره «هیچ»، آقایوسف، غریبه در «آلزایمر» و سلیم «ضدگلوله» برخی از آنها هستند. این بازیگر بادانش که جزو معدود بازیگرانی است که دو سیمرغ بلورین را به خاطر بازی‌های خوبش به خانه برده، همان‌طور که کم و گزیده کار می‌کند، خیلی هم به‌ندرت تن به گفت‌وگو می‌دهد، اما روی ما را زمین نینداخت و حاضرشد به بهانه زادروزش با جام‌جم صحبت کند.

می‌توانم 20 ساله هم باشم

از هاشمی‌می‌پرسم آیا رسیدن به 69 سالگی او را خوشحال می‌کند یا ناراحت؟ می‌گوید: من این‌قدر در لحظه زندگی می‌کنم که اصلا به سن فکر نمی‌کنم. من جزئی از یک کل هستم که سن خیلی برایم مهم نیست. من در 20 سالگی همینی بودم که اگر عمری باقی باشد، در 80 سالگی. من 60 ساله‌ام، اما می‌توانم 40، 30 یا 20 ساله باشم. چون دارم کارم را انجام می‌دهم و سعی می‌کنم در هر زمانی بهترین رفتار را داشته باشم. همه سال‌های عمر همیشه با ماست. وقتی شما در لحظاتی به فکر هفت سالگی می‌افتید، یعنی آن سن هنوز با شماست. اگر نبود که به آن فکر نمی‌کردید. اگر مقداری تازگی و سلامت جسم و روانتان حفظ شده باشد، سن اهمیتی ندارد. این شمایید که می‌گویید چند سالتان است، شناسنامه نمی‌گوید چند ساله هستید.

در یکی از قسمت‌های سریال «چراغ جادو»، شخصیتی نامیرا با بازی زنده یاد رضا خندان، غول ـ با بازی هاشمی ـ را احضار می‌کند و از او می‌خواهد آرزوی مرگش را برآورده کند. وقتی از بازیگر «دردسرهای عظیم» می‌پرسم دوست دارد، چند سال عمر کند، جواب می‌دهد: پدرم در 95 سالگی جوانمرگ شد. اما من خودم خیلی به ادامه زندگی و این‌که تا چند سالگی زندگی کنم، فکر نمی‌کنم و سعی می‌کنم اگر در هر لحظه‌ای مرگ سراغم بیاید، فقط مدیون کسی نباشم.

بازیگر نقش قاسم در «تراژدی» در ادامه می‌گوید آرزوی برآورده نشده‌ای ندارد. هاشمی‌بیان می‌کند: من اهل آرزو نیستم، روانم و در حال پیش می‌روم. درضمن کم و بیش می‌دانم کجا می‌روم. (می‌خندد) البته خیلی هم مطمئن نیستم جایی که دارم می‌روم مقصد درستی باشد.

از بازیگر نقش قربانعلی در «تلفن همراه رئیس‌جمهور» می‌پرسم که چه هدیه‌ای خوشحالش می‌کند، پاسخ می‌دهد: کلا هدیه و جایزه خوشحال‌کننده است. اما چون من هیچ‌وقت منتظر هدیه‌ای نیستم، وقتی می‌گیرم خوشحال می‌شوم.

هاشمی‌ این روزها مشغول بازی در فیلم «سیانور» به کارگردانی بهروز شعیبی است؛ فیلمی‌که قصه اش در بستر درگیری منافقین در دهه 50 رخ می‌دهد. به‌جز هاشمی، بازیگرانی چون بابک حمیدیان، هانیه توسلی و آتیلا پسیانی هم در آن بازی می‌کنند. او از همکاری با شعیبی اظهار رضایت می‌کند و این کارگردان را بسیار نجیب و پاکیزه می‌خواند. هاشمی ‌می‌گوید: شعیبی کارگردان متوجه و هوشیاری است و ضمن متانت، از پشت آن عینک نیمه دودی، با چشمان تیزبینش به دقت کار را می‌بیند و همه را زیرنظر دارد.

این بازیگر پس از پایان این فیلم، دی‌ماه جلوی دوربین فیلم «سال تحویل» به کارگردانی دامادش سیاوش اسعدی می‌رود. اثری که هاشمی‌با دخترش نورا همبازی خواهد بود. او در این رابطه هم می‌گوید: این کار فیلمنامه خوبی دارد که سیاوش آن را از روی رمان پدرش، نوشته است.

همکاری دوباره با عیاری

به‌جز این دو پروژه، کیانوش عیاری هم که پیشتر تجربه همکاری های درخشانی با هاشمی‌در روزگار قریب، هزاران چشم و خانه پدری داشته، قصد دارد بار دیگر از این بازیگر برای بازی در نقش اول فیلم تازه‌اش، «کاناپه» استفاده کند. هاشمی ‌درباره این همکاری دوباره توضیح می‌دهد: وقتی با آقای عیاری کار می‌کنم، فکر نمی‌کنم دارم در فیلم یک کارگردان بازی می‌کنم. بلکه نگاهم به این همکاری به چشم یک نشست و برخاست صمیمانه و یک زندگی مفرح است. وقتی با ایشان کار می‌کنم، هیچ کار ویژه‌ای برای بازی انجام نمی‌دهم، آن اتفاقی که باید خودش می‌افتد که این از اثرات یک کارگردانی پنهان و غیرمستقیم است.

مهدی هاشمی ‌به توان 3

نمی‌دانم شما این را امتحان کرده‌اید یا نه؟ وقتی نام مهدی هاشمی‌ را در اینترنت جست و جو می‌کنید، به سه یافته با این نام برمی‌خورید که دو تا از آنها خوشنام نیستند! وقتی از هاشمی ‌می‌پرسم که آیا از این مشابهت اسمی ‌دلخور نیستید، می‌گوید: الان دیگر اسم و فامیلم برایم عادی شده و خیلی به آن فکر نمی‌کنم. اما اوایل انقلاب خیلی دلم می‌خواست با اسم و شهرتی خاص که دوست دارم به فعالیت هنری بپردازم، ولی ارشاد به دلایلی کودکانه این اجازه را به من و برخی دیگر از بازیگران نداد که به نظرم این کارشان ضدارشادی بود. از جمله این‌که مثلا جمشید آریا باید بشود جمشید هاشم‌پور. به نظرم همان‌طور که شاعران برای خود تخلص انتخاب می‌کنند، ما بازیگران هم باید در انتخاب اسم هنری آزاد باشیم.

سریال ماندگار «کوچک جنگلی» ساخته بهروز افخمی ‌را حتما به خاطر دارید؛ هاشمی ‌در این مجموعه نقش دکتر حشمت را به زیبایی بازی می‌کرد. از هاشمی ‌می‌پرسم اگر در زندگی واقعی زمان نهضت جنگل حضور داشت، همین راه حشمت را می‌رفت؟ با خنده جواب جالبی می‌دهد: من فکر می‌کنم در زندگی واقعی برادرش می‌بودم؛ او هم پزشک بود و در جبهه مقابل و در جمع دولتی ها حضور داشت! خیلی هم تلاش کرد برادرش را حتی با امان نامه نجات بدهد، اما نشد.

کسانی که با هاشمی‌ از نزدیک برخورد کرده‌اند، حتما کلاهی خاص را بر سرش دیده‌اند که شمایل بامزه‌تری به این بازیگر می‌دهد. می‌پرسم اولین‌بار این کلاه را کی سر خود گذاشتید؟ می‌گوید: چون من زیاد به استخر می‌روم، می‌دیدم وقتی بیرون می‌آیم بالای بینی و پیشانی‌ام احساس سرما می‌کند. چند سال پیش برای جلوگیری از سرماخوردگی، وقتی در شمال بودم رفتم کلاهی برای خودم بخرم که درنهایت با این مدل کلاه شاپویی نرم و اسپورت روبه‌رو شدم. جالب اینجاست که فروشنده هم از من پول نگرفت.

از این هنرمند ارزشمند از راز ویژگی انعطاف‌پذیری‌اش در برخورد با سختی‌های زندگی و افراد ناراحت می‌پرسم. می‌گوید: من آدم حاضرجوابی نیستم و رویم نمی‌شود در لحظه به افراد پاسخ بدهم. چون گمان می‌کنم بی تربیتی است، اما فردایش مدام با خودم کلنجار می‌روم چرا فلان حرف را به او نزدم. (می‌خندد) حتی ممکن است در خیالم دخل طرف را هم بیاورم و او را خفه کنم!

یک خانواده تمام هنرمند

هاشمی ‌تنها هنرمند خانواده‌اش نیست. همسرش گلاب آدینه، بازیگر توانایی است که نیازی به معرفی ندارد. برادرش ناصر هاشمی، هنرمندی محجوب است. دخترش نورا هاشمی ‌هم بازیگری است که بازی خوبش را در فیلم‌هایی چون «جیب برخیابان جنوبی» دیده‌ایم؛ اثری که کارگردانی آن را سیاوش اسعدی، داماد استاد به‌عهده داشته است. مهدی هاشمی‌ حس خود را از حضور در خانواده‌ای همگی هنرمند این‌گونه توضیح می‌دهد: چنان این مساله عادی شده که دیگر کسی از ما به این فکر نمی‌کند که همه همکاریم.

  • ع ش

نجات آن چهل و هشت نفر

دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۲۷ ب.ظ

علی‌اکبر صالحی معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی در گفت‌وگو با مجله «دیپلمات»، جزئیاتی از مذاکرات محرمانه با آمریکا در عمان و همچنین نقش‌آفرینی خود در جلوگیری از اعدام 48 تبعه ایرانی در سوریه به درخواست سردار سلیمانی ارائه کرده است.
به گزارش پارسینه، بخش‌هایی از این مصاحبه مفصل را «خبرآنلاین» منتشر کرده است که در ادامه می‌خوانید:

مذاکرات عمان

اواسط سال ۹۰، اولین باری که مطلع شدیم آمریکایی‌ها علاقه‌مند هستند در خصوص مسائل هسته‌ای مذاکرات دوجانبه‌ای به صورت محرمانه با ما داشته باشند، معاونت کنسولی ما، جناب آقای قشقاوی سفری به عمان داشتند. فردی عمانی به نام آقای سالم (مشاور سلطان) به یکی از همراهان آقای قشقاوی (یکی از مدیران ایشان) اعلام می‌کند که آمریکایی‌ها علاقه‌مندند در مسائل هسته‌ای با شما مذاکرات دوجانبه داشته باشند.

بعد از اینکه نامه وساطت سلطان قابوس به رهبر انقلاب رسید، نزد ایشان رفتم و گفتم: حضرت آقا! با توجه به اینکه چند سال است از طریق ۱+۵ مذاکره می‌کنیم و عملا به نتیجه‌ای نرسیده‌ایم، حالا با توجه به اینکه عمان نیز اعلام آمادگی کرده و تجارب نیز نشان داده که عمان واسطه مورد اعتمادی است، اجازه دهید در راه مذاکره دوجانبه با آمریکا قدم برداریم. ایشان به گذشته آمریکا اشاره کردند که آمریکا قابل اعتماد نیست. گفتم که اجازه دهید از باب اتمام حجت این کار را بکنیم، اگر به نتیجه رسیدیم که هیچ وگرنه، در همین وضعیت خواهیم بود. در نهایت ایشان بزرگواری کردند و فرمودند مخالفتی نمی‌کنند.

رهبری چهار شرط گذاشتند. یکی از شروط این بود که این مذاکره در سطح پایین‌تر از وزیر امور خارجه انجام گیرد یعنی وزرای خارجه دو کشور با هم ملاقات نداشته باشند. دیگر اینکه مذاکره برای مذاکره نباشد، مثل مورد ۱+۵ که سال‌ها مذاکره کردیم و بعد بخواهند سوءاستفاده کنند. دیگر اینکه مذاکره فقط در خصوص مسائل هسته‌ای باشد، نه در خصوص روابط سیاسی و مانند آن. شرط چهارم را اجازه دهید نگویم چون اگر بگویم، درباره آن سوال می‌کنید!

احمدی‌نژاد راغب نبود

آقای دکتر احمدی‌نژاد هم خیلی راغب به مذاکره نبود ولی مانع هم نبود اما اینکه بگوییم مشوّق باشند، نبودند. می‌گفتند: آقای صالحی! حواست را جمع کن. موضوع پیچیده است و ممکن است صدمه ببینی. برادرانه نصیحت می‌کرد که امری پیچیده است و حواسم باشد که راه خطرناکی است. به هر حال مشوّق نبودند اما مانع هم نبودند.

جلیلی مخالف بود

دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی (جلیلی) خیلی نظر مثبتی نسبت به این رویکرد نداشتند. می‌گفتند آمریکایی‌ها قابل اعتماد نیستند و مذاکره با آمریکا مذاکره با ۱+۵ را زیر سوال می‌برد. برخی نیز نگاه سیاسی داشتند. شایعاتی در مورد قصد بنده برای نامزدی ریاست جمهوری مطرح شد اما بنده صادقانه گفتم که خود را شایسته چنین مقامی نمی‌دانم.

دوستان (جلیلی) در دبیرخانه گفتند اگر آمریکایی‌ها راست می‌گویند، بیایند در آلماتی ذره‌ای انعطاف نشان دهند. آن موقع آلماتی یک و دو نبود، آلماتی برای اولین بار. نمی‌دانستیم دو بار آلماتی پیش می‌آید. گفتیم اگر آنها انعطاف نشان دهند، برای شما حجتی خواهد بود که بعد ملاقات‌های ما تسهیل شود؟ گفتند بله. ما هم از طریق عمانی‌ها با آمریکایی‌ها تماس گرفتیم. آمریکایی‌ها در آلماتی انعطاف نشان دادند و پس از آن بود که برای اولین بار آقای جلیلی و خانم اشتون مثبت صحبت کردند و گفتند قدم خوبی برداشته شده که باعث امیدواری است. ما خوشحال شدیم که بالاخره کاری انجام شد.

وقتی می‌خواستیم برای جلسه دوم مذاکرات حضوری با آمریکایی‌ها برویم، باز با ناهماهنگی‌هایی مواجه شدیم، گرچه سرانجام به زور رفتیم. به آقای دکتر گفتیم که باید برویم و رفتیم دیگر. گفتیم اگر نرویم اعتبار جمهوری اسلامی در خطر قرار می‌گیرد. شرایط بسیار سختی بود. همه می‌گویند تو چطور تحمل کردی؟ خلاصه رفتیم و عزیزان هم کمی ناراحت شدند.

نامه دوم سلطان قابوس خطاب به احمدی‌نژاد بود و آن بیان یک خبر بود با این مضمون که «جناب آقای دکتر احمدی‌نژاد، ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران، نماینده آمریکا و نماینده ایران نزد من بودند و آمریکایی‌ها اعلام کردند که غنی‌سازی شما را به رسمیت می‌شناسند.»

دیدار با ملک عبدالله

در اجلاس اضطراری سازمان کنفرانس اسلامی در ریاض به گونه‌ای از آقای احمدی‌نژاد استقبال شد که برخی گمان می‌کردند این اجلاس دو میزبان دارد؛ یکی ملک عبدالله و دیگری دکتر احمدی‌نژاد. شبی پیش از شام، ملک عبدالله به عصایش تکیه داده بود و حدود ۱۵ تا ۲۰ دقیقه با آقای احمدی‌نژاد در این حالت صحبت کرد. گمان کردیم راجع به لبنان، بحرین، سوریه و ... صحبت خواهد کرد، در حالی که در حد یک کلمه هم به هیچکدام از این کشورها اشاره نکرد. تعجب کردیم. تمام این ۱۵-۲۰ دقیقه می‌گفت چرا اینقدر در رسانه‌هایتان به من بی‌حرمتی می‌کنید؟ مثلا می‌گفت عکس و فیلم من را در حال خوردن مشروب نشان می‌دهید. آیا من مشروب می‌خورم؟

عراقچی

می‌خواستم دکتر عراقچی را به معاونت آسیا - اقیانوسیه منصوب کنم، احمدی‌نژاد یک ماه معطل کرد تا موافقت کند. بنده هم پایداری و پافشاری کردم.

احمدی‌نژاد قبل از آقای متکی، با من برای وزارت خارجه صحبت کرده بود. زمانی که آقای دکتر احمدی‌نژاد برای بار اول انتخاب شد، من در جده، معاون دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی بودم. قبل از آن با آقای دکتر احمدی‌نژاد آشنایی از نزدیک نداشتم.

گفت‌وگو با سردار سلیمانی

یک روز سردار عزیز آقای سلیمانی به من زنگ زد که آقای صالحی، می‌خواهند 48 گروگان ایرانی در سوریه را فردا اعدام کنند، چه کار کنیم؟ به ذهنم رسید که با نخست‌وزیر قطر تماس بگیرم. گفتم ما این اقدام معارضان سوریه را از چشم شما می‌بینیم. شما بی‌جهت خودتان را در آنجا درگیر کرده‌اید. او هم به ما می‌گفت که شما روی اسب باخته شرط‌بندی کرده‌اید که بحث جدایی بود.

 گفتم آقای نخست وزیر! الان به من خبر رسیده که می‌خواهند فردا ۴۸ تن از عزیزان ما را اعدام کنند. اگر این اتفاق بیفتد، حداقل چیزی که می‌توانم بگویم و این حداقلش است، این است که نمی‌دانم عواقب روابط ما و شما به چه سمت و سویی خواهد رفت. دیگر چیزی قابل پیش‌بینی نخواهد بود. گفت آقای صالحی! تنها راهی که هست این است که امشب به شبکه الجزیره بروم و به صورت زنده اعلام کنم که این ۴۸ نفر را اعدام نکنند. هر کسی این کار را کند چنین و چنان. از من خواست که آن شب تلویزیون را نگاه کنم. دیدم که ایشان آمد و بیان جالبی داشت. پس از آن معارضان جواب دادند که به پاس پیام نخست‌وزیر قطر دست نگه می‌دارند.
  • ع ش

توهمات شیخ وهابی درباره جن

دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۶ ق.ظ

داستان عجیب مبلغ سعودی درباره «جن»

داستان عجیب محمد العریفی مبلغ معروف عربستانی درباره ماجرای یک جن، باعث جنجال زیادی در پایگاههای اجتماعی و تمسخر وی حتی در رسانه‌های سعودی شده است.
به گزارش مشرق، محمد العریفی در یک مصاحبه ادعا کرده است: [عامر بن شرحبیل] شعبی [از تابعین]، تعریف کرده است که یک دوست از میان جنیان داشت. این جن از دیوار خارج می شد و من او را نمی دیدم. وی برنج را بسیار دوست می داشت و من آن را برایش آماده می کردم. گاهی نیز غذا را برمی داشت. ولی من، وی را نمی دیدم. روزی از وی پرسیدم: آیا شما نیز چندین فرقه و پیرو چندین مذهب هستید؟ آن جن پاسخ داد: بله. پرسیدم: پلیدترین فرقه شما کدام است. وی پاسخ داد: فرقه ای است که به آنها رافضه گفته می شود."

انتشار ویدئوی اظهارات العریفی در پایگاههای اجتماعی باعث شده است تا این مصاحبه به هفتمین ویدئوی پربیننده در میان کاربران عربستانی تبدیل شود و کامنت های فراوانی درباره آن رد و بدل گردد.

* لطفا به عقل های ما احترام بگذارید!!

"علی سعد الموسوی" مقاله نویس روزنامه اینترنتی "الوطن آنلاین" عربستان، با نوشتن تحلیلی درباره ادعای این مبلغ وهابی به انتقاد از ترویج خرافه پرستی و مطرح کردن ادعاهای غیرواقعی و بی اساس پرداخت و نوشت: هدف از این تحلیل، جلوگیری از به بازی گرفته شدن عقل هایمان با استفاده از تحریف تاریخ است. فراموش نکنیم که شعبی در سال 16 هجری به دنیا آمده و زندگی و مرگ وی قبل از به وجود آمدن اصطلاح "رافضی" در نیمه اول قرن دوم هجری بوده است. همچنین دلایل حاکی از آن است که شعبی قرن ها پیش از ورود "برنج" به شبه جزیره عربستان، زندگی می کرد، و همواره میان یمن و حجاز در رفت و آمد بود. بنابراین کلیه دلایل عقلی و نقلی نشان دهنده آن است که وی در دوره ای زندگی کرد که هنوز اصطلاح "رافضی" اصلا به کار برده نمی شد، و همچنین نام غذای "کبسة الرز" – نوعی غذای عربستانی با برنج و گوشت - فقط 70 سال است که در میان قبایل شبه جزیره عربستان شناخته شده است.

جناب العریفی! لطفا به عقل های ما احترام بگذارید. زیرا ما در دوره انفجار اطلاعات و دسترسی مردم به معلومات زندگی می کنیم و با یک کلیک بر روی تلفن همراه اطلاعات را به دست می آوریم. یک دانش آموز دوره راهنمایی که در سخنرانی شما نشسته بود با دو بار کلیک کردن به این اطلاعات دست می یابد که شعبی یک قرن قبل از ظهور اصطلاح "رافضی" زندگی کرده است و به ادعای علاقه جنی به برنج کاملا خواهد خندید. زیرا حتی پدربزرگ این دانش آموز غذایی به نام "کبسه الرز" – نوعی غذای عربستانی با برنج و گوشت – را ندیده و نخورده است. حال چگونه چنین غذایی، خوراک مورد علاقه جنیان در شبه جزیره عربستان 1400 سال پیش بوده است؟

علی سعد الموسوی می افزاید: آیا جنیان می توانند نسخه ای از تاریخ واقعی را که کتاب های انسان ها آن را تحریف کرده اند به ما بدهند؟ آیا می توانند همانگونه که در آن زمان از به وجود آمدن فرقه هایی در قرن بعد خبر داده اند به ما درباره فرقه ها و مذاهب قرن آینده اطلاع بدهند؟

این نویسنده عربستانی در پایان خطاب به العریفی می نویسد: آیا امروزه عالمی با جایگاه شعبی در میان ما وجود ندارد که با دوست جنی وی ارتباط برقرار نماید و درباره مذاهب و فرقه های قرن آینده و سرنوشت داعش و القاعده برای ما توضیح دهد؟ یا بپرسد آیا در میان جنیان کسی غذای سوشی یا خاویار دوست دارد؟ یا 1400 سال پیش غذای کبسه الحاشی را دست داشتند یا خیر؟ آیا اطلاعاتی درباره آن جنی رافضی دوست شعبی دارد که یک قرن از مطرح شدن اصطلاح رافضی زندگی می کرده و 1400 سال قبل از به وجود آمدن و مطرح شدن غذای الکبسه، همراه با وی این غذا را تناول می کرده است؟

یادآور می شود محمد العریفی، مبلغ جنجالی عربستانی به طور متناوب اقدام به مطرح کردن ادعاهای متفاوتی می شود و این امر به موضوع روز رسانه ها و پایگاه های اجتماعی و کاربران عربستانی تبدیل می گردد.
  • ع ش

آرامگاه داریوش هخامنشی

دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۸ ق.ظ

مقبره داریوش در نقش رستم فارس

  • ع ش

تا نخواهد خدای...

يكشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۳ ب.ظ

اگر تیغ عالم بجنبد ز جای

نبرد رگی تا نخواهد خدای


  • ع ش

من در دانشگاه کالیفرنیا یاد گرفته‌ام که کسی که تئوری عکاسی و عدسی‌ها را پایه‌گذاری کرد، یک مسلمان بود به نام «حسن ابن حیفا»، و حالا ما اینجا، به اذان مسلمین داریم می‌گوییم که حرام است؟!

پارسینه:مصطفی عقاد، کارگردان فقید عرب و سازنده فیلم ماندگار "محمدرسول الله(ص) در گفتاری به برخی از دشواری های ساخت این فیلم اشاره کرده است که از نظر می گذرانید:

متأسفانه تولید آن‌قدر طول نکشید که مذاکرات برای به توافق رسیدن، به طول انجامید؛ مثل مذاکرات با مسئولین مذهبی، که پنج سال کلاً طول کشید.

ما تأییدیۀ دانشگاه الازهر را داشتیم ـ آنها سناریو را صفحه‌به‌صفحه مُهر کردند. بعد آن را به مجلس الشیعه در لبنان بردیم؛ آنها هم آن را مُهر کردند و به ما گفتند که باید از «رابط فی العالم الاسلامیه» در عربستان سعودی اجازه بگیرید.

آنها مثلاً «جناح راست افراطی» بودند. آنها فکر می‌کردند که همه ملحدند. الازهری‌ها ملحدند. باید می‌رفتم آنجا و می‌فهمیدم چرا با آن مخالف‌اند.

من به آنها دربارهٔ این «صورة حرام» گفتم که من در دانشگاه کالیفرنیا یاد گرفته‌ام که کسی که تئوری عکاسی و عدسی‌ها را پایه‌گذاری کرد، یک مسلمان بود به نام «حسن ابن حیفا»، و حالا ما اینجا، به اذان مسلمین داریم می‌گوییم که حرام است؟!

 عکس ملک فیصل در روزنامه بود؛ گفتم: این یک «صورة حرام» است؟ گفت که نه، این اشکال ندارد، چون «انجماد سایه» (freezing shadow) است. می‌دانید آنها در حماقتشان باهوش‌اند.

می‌گفت شما در سینما آن را به حرکت درمی‌آورید و به آن روح می‌بخشید و خلقت روح، فقط به خدا مربوط است.

من گفتم که اگر تصویر خودم را در آینه ببینم دلیل نیست که من یک روح خلق کرده‌ام، و اگر من قادر بودم که روح خلق کنم، ارواح بسیاری برای تمام جهان عرب خلق می‌کردم. بعد به او گفتم که در زمانی که ما داریم دربارهٔ «صورت حرام» جرّبحث می‌کنیم، آنها روی کرۀ ماه می‌نشینند، چون هم‌زمان با این واقعه بود، و در تلویزیون دیده می‌شد، بعد رئیس آنها از آن عقب فریاد می‌زند، اسمش «بز» بود، مفتی آنها بود، گفت آنها به روی کرۀ ماه ننشسته‌اند، شما را فریب داده‌اند، آن کرۀ ماه نیست.

 فکر کردم که فایده ندارد. بنابراین، من بدون تصویب آنها، کار را شروع کردم، ولی این مراحل دو سال طول کشید، و بعد از این‌که تهیه‌کننده‌ها را یافتم، کار سه سال دیگر طول کشید.
  • ع ش