چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

۵۸ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

ای همه مهر و صفا...

شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۲۹ ب.ظ

به نام خدا

کنگاور

ای همه مهر و صفا کنگاور

شهر دین،شهر دعا کنگاور

چشمه نور ز شهلای تو هر دم جاری

خوش تر از خوشه پروین سما کنگاور

هست آکنده سحرگاه چو باغی پر گل

کوچه پس کوچه ات از باد صبا کنگاور

غم تسلی تو در ازمنه دور به حسن

داده شهزاده افسرده،شفا کنگاور

غلغل چشمه و آواز نی چوپان ها

کوهساران تو را داده صفا کنگاور

می برد با خودش از کوی تو مهمان سوغات

خربزه،نان برنجی تو را کنگاور

معبدی که ملک آب در آن می شد یاد

هست از عهد کهن در تو بپا کنگاور

عالمانت همه فرهیخته و دین پرور

مردمت مست ز صهبای ولا کنگاور

پرورش یافته در دامنت ارباب هنر

شاعرانت همه پر شور و نوا کنگاور

از حضور شهدا هست معطر خاکت

خونشان در رگ تو آب بقا کنگاور

سنگ کوه تو مرا گوهر و لعل است همی

موزه ای،موزه پر ارج و بها کنگاور

بیژن شهرامی


  • ع ش

معماری زیبای ایرانی

شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۲۶ ب.ظ


  • ع ش

گلی از بوستان جوامع الحکایات

جمعه, ۲۵ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۵۱ ب.ظ

حکایت آمیخته آب و خاک

مردی به نزدیک ایاس قاضی آمد و گفت: ای امام ملسمانان، اگر خرما خورم، دین مرا هیچ زیان دارد؟

گفت: نه.

مرد گفت: اگر قدری شونیز (سیاه دانه) با آن بخورم، چه باشد؟

گفت: باکی نباشد.


مرد گفت: اگر آب خوردم چه شود؟

گفت: روا باشد.

آن مرد گفت: پس شراب خرما همین سه اخلاط بیش نباشد( جز آمیخته این سه چیز نیست)، او را چرا حرام می گویی؟

قاضی گفت: ای مرد اگر قدری خاک بر تو اندازم، تو را هیچ انکار کند؟

مرد گفت: نه.

قاضی گفت: اگر مشتی آب بر تو ریزم، هیچ ترا درد کند؟

گفت: نه.

قاضی گفت: اگر این آب و خاک با هم بیامیزم و از آن خشتی کنم و بر سرت زنم چون باشد؟

مرد گفت: سرم بشکند.

قاضی گفت: همچنان که اینجا سرت بشکند، آنجا عهد دینت هم بشکند.

مرد هیچ نگفت، خجل شد و بازگشت.

جوامع الحکایات

  • ع ش

عطار چه فرمود

جمعه, ۲۵ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۳۴ ق.ظ
 

یکی دیوانه بود از اهل رازی

نکردی هیچ جز تنها نمازی

کسی آورد بسیاری شفاعت

که تا آمد بجمعه در جماعت

امام القصّه چون برداشت آواز

همی آن غُر نُبیدن کرد آغاز

کسی بعد از نماز از وی بپرسید

که جانت در نماز از حق نترسید

که بانگ گاو کردی بر سر جمع؟

سرت باید بریدن چون سر شمع

چنین گفت او کامامم پیشوا بود

بدو چون اقتدای من روا بود

چو در الحمد گاوی می‌خرید او

ز من هم بانگِ گاوی می‌شنید او

چو او را پیش رو کردم بهر چیز

هر آنچ او می‌کند من می‌کنم نیز

کسی پیش خطیب آمد بتعجیل

سؤالش کرد ازان حالت بتفصیل

خطیبش گفت چون تکبیر بستم

دهی مِلکست جائی دور دستم

چو در الحمد خواندن کردم آغاز

بخاطر اندر آمد گاو دِه باز

ندارم گاو گاوی می‌خریدم

که از پس بانگ گاوی می‌شنیدم

  • ع ش

بارها...

پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۴۴ ب.ظ

بار ها با خوداین قرار کنم 

که روم ترک این دیار کنم 

بازاندیشه می کنم که اگر 

نکنم  عاشقی  چکار کنم 

امیر خسرو

دهلوی

  • ع ش

همنشینی با...

پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۳۹ ب.ظ

بر دار ، سراشیب و معلق بودن

 

در دست دوصد کافر مطلق بودن

 

از تیر  چو  کفگیر  مشبک  بودن

 

بهترکه دمی همد م احمق بودن


بابا افضل کاشانی


  • ع ش

کنگاور،معبد ناهید

پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۳۲ ب.ظ

ملک ایران گلشنی پهناور است

یک گل از گل های آن کنگاور است

عطر و بویش عالمی را کرده پر

خلد حق را دائماً یادآور است

بیژن شهرامی


  • ع ش

بارگاه چهار امام بقیع در آینده نزدیک...

چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۴۱ ب.ظ


  • ع ش

حکایتی از زبان ابن قارن رازی(شاگرد زکریای رازی)

چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۵۵ ق.ظ

ابن قارن رازی شاگرد محمد بن زکریا رازی می‌گوید: محمد بن زکریای رازی بعد از برگشت از معالجه بیماری سخت امیر خراسان به من گفت: در مسیرم به سوی نیشابور از بیقام که در نیمه راه خراسان به سوی ری است رسیدم. رئیس منطقه بیقام به استقبال من آمد و مرا به خانه برد و از من پذیرایی کرد و از من خواست که به مداوای فرزندش که آب در شکم او جمع می‌شد بپردازم. مرا نزد فرزندش برد ولی من امیدی به شفای او نداشتم پدرش حال او را از من پرسید و من حقیقت را به او گفتم و او را از شفای فرزندش مأیوس ساختم ولی به او گفتم: هر چه می‌خواهد به او بدهید که او زنده نخواهد ماند. سپس به سوی خراسان رفتم و بعد از دوازده روز به همان منطقه برگشتم. پدر بیمار به استقبال من آمد و از دیدنش خجالت می‌کشیدم. زیرا شکی نداشتم که فرزندش مرده است او مرا وارد خانه ساخت و من نشانه‌ای از عزا و مرگ فرزندش ندیدم. ولی دوست نداشتم در مورد فرزندش از او سؤال کنم زیرا نمی‌خواستم عزای او را تازه کنم. روزی به من گفت: آیا این جوان را می شناسی؟ سپس با دست خود به جوانی خوشرو و سالم و قوی که با دیگر جوانان بود اشاره کرد. گفتم: نه ! گفت: او همان فرزندی است که مرا از زنده ماندنش مأیوس ساختی سپس گفت: بعد از رفتنت فرزندم متوجه شد که دیگر زنده نخواهد ماند زیرا تو سرآمد طبیبان هستی او را از زندگی مأیوس کردی. لذا به من گفت: این خادمان را که در کنار من هستند و همسن من می‌باشند از من دور ساز، زیرا هر موقع به آنان نگاه می‌کنم و آنان را شاد و سالم می‌بینم و خود را بیمار، بیشتر ناراحت می‌گردم. لذا به جای آنها دایه‌ام را نزد من بفرست و من نیز به خواسته‌اش عمل کردم و برای او و دایه‌اش غذا می‌آوردم بعد از چند روز برای دایه دوغ ترشی آوردم. ولی دایه آن را نخورد و بیرون رفت چشمان فرزندم به آن دوغ افتاد. بعد از برگشت دایه اندکی از آن دوغ را در ظرف مشاهده کرد که رنگ آن هم تغییر کرده بود به فرزندم گفتم: این چیست؟ فرزندم گفت: نزدیک این ظرف نشو! سپس ظرف را از او گرفت و گفت: من یک مار بزرگی را دیدم که از سوراخ منزل خارج شد و مقداری از دوغ را خورد. سپس دوباره آن را استفراغ کرد. لذا رنگ این دوغ تغییر کرده است و من نیز با خود گفتم: اینک که من در حال مرگ هستم بهتر است برای رهایی از دارد این دوغ را بخورم ولی نتوانستم همه آن را بخورم لذا اندکی از آن باقی ماند. دایه می‌گوید: موقعی که ظرف را در دست او دیدم فریاد کشیدم ولی او به من گفت: نزد فرزندم رفتم او را در حال خواب دیدم به دایه گفتم: او را بیدار نکن تا ببینیم چه می‌شود در انتهای روز از خواب بیدار شد. در حالی که به شدت عرق از جسم او سرازیر می‌شد از خواب بیدار شد. در حالی که شکمش به شدت کار می‌کرد. به طوری که بیش از صد بار از جای خود بلند شد و غذایش کم شد بعد از چند روز از ما جوجه مرغی طلب کرد و ما نیز برای او غذای جوجه تهیه کردیم و اندک اندک سلامتی به او بازگشت. و من از این داستان بسیار متعجب شدم. سپس زکریا رازی می گوید: به پدر او گفتم کسی که در شکمش آب جمع می‌شود شفایش به این است که از گوشت مار بزرگی که چندین سال دارد بخورد و اگر آن روز به تو می‌گفتم دوایش این است گمان میکردی تو را مسخره می‌کنم.


زکریای رازی

  • ع ش

خیانت ژوپیتر!

چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۳۶ ق.ظ

"جونو" به دنبال کشف خیانت ژوپیتر!

فضاپیمای جونو

ناسا در سال‌های گذشته حس شوخ‌ طبعی خود را بارها با مواردی همچون فیلم‌های ترسناک استخدام جوانان، دعوت از یک گروه موسیقی برای سفر به مرکز فضایی "جانسون" و انتشار پوسترهای علمی-تخیلی از ماموریت‌ها نشان داده است و حالا جدیدترین آن‌ها با افسانه‌های رومی گره خورده است.

به گزارش ایسنا و به نقل از دیلی‌دات، فضاپیمای "جونو" هفته گذشته پس از یک سفر پنج ساله با موفقیت وارد مدار سیاره مشتری شد.

نام این فضاپیما از روی افسانه‌های باستانی رومی انتخاب شده که در آن‌ها، "جونو" همسر "ژوپیتر"، خدایگان آسمان‌ها است. طبق این افسانه‌ها، ژوپیتر همسران زیادی داشته که آن‌ها را زیر ابرها پنهان می‌کرد و جونو همیشه به دنبال شواهدی برای اثبات خیانت او بود!

ناسا از این داستان طنز 400 ساله در ماموریت جدید خود استفاده کرده و برخی قمرهای سیاره مشتری یا ژوپیتر نیز به نام همسران او یعنی "آیو"، "اروپا" و "متیس" نامگذاری شده‌اند.

قمرهای مشتری از جایگاه خاصی در تاریخ ستاره‌شناسی برخوردارند زیرا آن‌ها نخستین اجسامی بودند که در اطراف جسمی به غیر از زمین و خورشید مشاهده شدند. این قمرها بطور مستقل توسط "گالیله"، دانشمند مشهور ایتالیایی و "سیموت ماریوس"، ستاره‌شناس آلمانی در اوایل دهه 1600 کشف شدند. مشتری بطور کلی دارای 67 قمر است و این دو دانشمند تنها چهار قمر بزرگ آن را شناسایی کردند. این قمرها به عنوان اقمار گالیله مشهور هستند، اگرچه ماریوس بعدها آن‌ها را نامگذاری کرد.

این یک سنت بود که قمرهای جدید این سیاره را از روی همسران خدایان رومی نامگذاری کنند و ستاره‌شناسان پس از سال 2004 با اتمام این گزینه‌ها مجبور به استفاده از اسامی فرزندان آن‌ها شدند.

اکنون ناسا برای یادگیری بهتر در مورد این غول گازی یک کاوشگر را به سمت آن ارسال کرده است. فضاپیمای "جونو" ماموریت دارد تا برای 22 ماه زیر لایه‌های ابر مشتری و همچنین اطراف قمرهای آن به دنبال اسرار این منظومه بگردد. این کاوشگر در نهایت پس از 37 بار گردش دور این سیاره، روی سطح آن سقوط خواهد کرد.

پنج سال پیش در زمان آغاز ماموریت جونو، ناسا بیانیه‌ای را در مورد این ماموریت منتشر کرد که منشا اسم این فضاپیما را آشکار ساخت: خدایگان ژوپیتر یک چادر از ابرها را روی خود کشید تا خیانتش را پنهان کند و همسرش، جونو توانست از میان ابرها عبور کرده و ذات واقعی ژوپیتر را آشکار سازد!

این سیاره غول پیکر نقش دفاعی برای زمین داشته و به "جاروبرقی دنباله‌دار" شهرت دارد زیرا گرانش عظیم آن همه دنباله‌دارها و شهاب‌سنگهایی را که می‌توانند زمین را در هم بریزند، به خود می‌کشد.

طبق این افسانه‌ها، جونو پس از کشف خیانت همسرش، آیو را به یک گاو تبدیل کرد. اکنون باید دید آیا ناسا به این بخش از داستان نیز فکر کرده و فناوری مورد نیاز را آماده کرده است یا نه!

به گزارش ایسنا، جونو اولین فضاپیمایی است که پس از ماموریت فضاپیمای گالیله‌ ناسا در سال 1995 ، دقیقا به محل برنامه ریزی شده در مدار مشتری وارد شد. همه ابزارها از جمله دوربین این فضاپیما در هنگام ورود به مدار مشتری خاموش بودند بنابراین هیچ تصویری از لحظه‌ رسیدن جونو به مدار این سیاره ثبت نشده است.

جونو پیش از ورود به مدار مشتری از  سد "مغناطوسفر" سیاره عبور کرد و طی این گذر، اطلاعاتی را ثبت کرد که دانشمندان آن را به صوت تبدیل کردند.

  • ع ش