چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

۲۹ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

شاهکار عاشورایی ایرج میرزا

دوشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۵ ب.ظ

دکتر اسماعیل آذر : اولین شخصی که درباره‌ی سید‌الشهدا (ع) مرثیه سرود، کسایی مروزی - شاعر قرن چهارم - بود. پس از وی، سیف‌ فراهانی است که سروده‌هایی را در سوگ سید‌الشهدا و واقعه‌ی عاشورا نوشت و در ادامه به مقتل‌گونه‌هایی از سنایی غزنوی در کتاب «حدیقة ‌الحقیقه» می‌رسیم که نشانگر توانمندی این شاعر است؛ زیرا فصل‌هایی از تاریخ را در شعرش بازتاب داده است.

نویسنده‌ی کتاب «شکوه عشق؛ کتابی در تاریخ و شعر عاشورا» معتقد است: در مرثیه‌های عاشورایی نباید به دنبال هیچ واقعه‌ای بگردیم؛ زیرا شعرهای عاشورایی جنبه‌ی حسی‌شان بر جنبه‌های علمی و تاریخی‌شان می‌چربد.

او در ادامه به دوران حکومت احمد بویه از سلسله‌ی آل ‌بویه اشاره کرد که برای نخستین‌بار هیأت‌ها و دسته‌های عزاداری در سوگ سید‌الشهدا (ع) و یارانش در روزهای محرم در آن دوران عزاداری می‌کردند و متذکر شد: پس از آل ‌بویه، ما شاهد عزاداری مردم به صورت دسته‌جات و هیأت‌ها در کوچه و بازار نیستیم، تا زمان به دوران صفویه می‌رسد که شیعه محور حکومت قرار می‌گیرد. در این دوران حتما نام محتشم کاشانی و ترکیب‌بندش به ذهن متبادر می‌شود.

این پژوهشگر که اثری را در نقد و تحلیل ترکیب‌بند محتشم کاشانی منتشر کرده است، تصریح کرد: اوج عظمت ترکیب‌بند محتشم در بیت نخست این ترکیب‌بند است، درواقع، بیت نخست چنان بر دل می‌نشیند که عیب و ایراد‌های این ترکیب‌بند کم‌تر به چشم می‌آید؛

 باز این چه شورش است که بر خلق عالم است

محتشم تمام خلق عالم را درگیر این حماسه می‌کند.

به اعتقاد اسماعیل آذر، در بین مرثیه‌سرایان واقعه‌ی عاشورا، مرثیه‌ی ‌٩بیتی ایرج میرزا بهترین مرثیه‌ای است که در طول تاریخ ادبیات فارسی درباره‌ی واقعه‌ی عاشورا و حضرت سید‌الشهدا (ع) سروده شده است.

او در این‌باره خاطرنشان کرد: به این اعتبار می‌گویم مرثیه‌ی ایرج میرزا بهترین مرثیه است که من تمام سروده‌های درباره‌ی عاشورا و امام حسین (ع) را از نظر گذرانده‌ام؛ اما مرثیه‌ی ایرج ‌میرزا چیز دیگری است. ایرج میرزا از اول مثل یک تصویر‌بردار داخل خانه‌ای می‌شود که فرزند جوان خانه فوت کرده و آن‌چه را که در خانه رخ می‌دهد، روایت می‌کند و بعد ذهنش را به دیار نینوا می‌برد و در سه بیت، تمام واقعه‌ی عاشورا را احساس‌مندانه و اشاره‌وار به تاریخ عاشورا به درستی بیان می‌کند. یکی‌ دیگر از ویژگی‌های این مرثیه آن است که ایرج در این شعر به نوعی رئالیسم اجتماعی می‌رسد.

آذر در ادامه عنوان کرد: اما مرثیه‌ی ایرج از این قرار است:

 رسم است هر که داغ جوان دیده‌ دوستان

 رأفت برند حالت آن داغ‌دیده را

 یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا

وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را

آن دیگری بر او بفشاند گلاب قند

تا تقویت شود دل محنت‌کشیده را

 یک چند دعوتش به گل و بوستان کنند

 تا برکنندش از دل، خار خلیده را 

جمعی دگر برای تسلای او دهند

 شرح سیاه‌کاری چرخ خمیده را

 القصه هر کس به طریقی ز روی مهر

تسکین دهد مصیبت بر وی رسیده را

 تا این‌جا تصویر‌های ایرج در خانه‌ی جوانی که فوت شده است، روایت می‌شود. حال می‌رویم به داستان نینوا:

 آیا که داد تسلیت خاطر حسین 

چون دید نعش اکبر در خون تنیده را

آیا که غمگساری‌ و اندوه بری نمود

 لیلای داغ‌دیده‌ی محنت‌کشیده را

بعد از پدر دل پسر آماج تیغ شد

 آتش زدند لانه‌ی مرغ پریده را

  • ع ش

برگی زیبا از دفتر آفرینش

يكشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ۰۹:۳۲ ب.ظ


  • ع ش

آیا شهربانو دختر یزدگرد سوّم مادر امام سجاد(ع) بوده؟ و در سرزمین کربلا حضور داشته؟ و فرار او به سمت ایران به دستور امام حسین(ع) و مدفون شدنش در آرامگاهی که هم‏اکنون در تهران به بی‏بی‏شهربانو شهرت دارد، صحیح است؟

در بعضى از نوشته‏هاى متأخّر - که به خیال خود از تاریخ‏هاى معتبر نقل قول کرده - چنین آمده است: «در برخى از کتب معتبر تاریخى چنین آمده که: شهربانویه - که در کربلا حضور داشت و مادر فاطمه همسر قاسم بود - به سفارش امام حسین(ع) سوار بر اسب امام(ع) شده تا او را به سرزمین سرنوشت برساند و او به اذن خدا در ساعتى به رى رسید و در کوهى از آن سامان و در نزدیکى مقبره سیدعبدالعظیم حسنى مدفون شد».ملاآقا دربندى، اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات، ج 3، ص 110. و همان‏جا چنین آمده است: «در میان مردم چنین شهرت دارد که در قله کوه چیزى شبیه تکّه‏اى از روپوش زن دیده مى‏شود که هیچ مردى نمى‏تواند به آن نزدیک شود. زن آبستنى که در شکم فرزند پسرى داشته باشد، نیز توان نزدیک شدن به آن را ندارد».همان. و نیز چنین شایع شده است: «او هنگامى که به رى رسید، خواست از «هو» (خداوند) یارى بخواهد، اما اشتباها به جاى «هو» لفظ «کوه» را به زبان آورد و همان‏جا کوه او را دریافت و در شکم خود پنهان کرد».شهیدى، سیدجعفر، زندگانى على بن الحسین(ع). شاید در نظر برخى ساختگى بودن این افسانه‏ها و نیز عدم حضور مادر امام سجاد(ع) در کربلا، امرى واضح بوده و نیاز به بحث و تحقیق ندارد؛ اما از آنجا که درباره او مطالب فراوانى در میان مردم و حتى در میان قشر فرهیخته شایع است، به بحث درباره او مى‏پردازیم. براى روشن‏تر شدن بحث توجه شما را به مطالب زیر جلب مى‏کنیم. مادر امام سجاد(ع) با رجوع به منابع مختلف شیعه و سنى درمى‏یابیم که از میان ائمه شیعى بیشترین اختلاف درباره نام مادر امام سجاد(ع) وجود دارد تا جایى‏که برخى از محققان با استفاده از منابع مختلف چهارده نام‏زندگانى على بن الحسین(ع)، ص 10 و 11. و برخى دیگر تا شانزده‏مقاله «حول السیدة شهربانو» نوشته شیخ محمد هادى یوسفى، مندرج در مجله رسالة الحسین(ع)، سال اوّل، شماره دوّم، ربیع‏الاول 1412. نام براى مادر آن حضرت(ع) ذکر کرده‏اند.بحارالانوار، ج 46، ص 8-13. مجموع این نام‏ها چنین است: 1. شهربانو، 2. شهربانویه، 3. شاه زنان، 4. جهان شاه، 5. شه زنان، 6. شهرناز، 7. جهان بانویه، 8. خولة، 9. برّة، 10. سلافة، 11. غزالة، 12. سلامة، 13. حرار، 14. مریم، 15. فاطمة، 16. شهربان. با آنکه در منابع تاریخى اهل سنّت بر روى نام‏هایى چون سلافة، سلامة، غزاله بیشتر مانور داده شده است،ر.ک: افتخارزاده، محمودرضا، شعوبیه ناسیونالیسم ایران، ص‏305 که از منابعى چون انساب الاشراف بلاذرى، طبقات ابن‏سعد، المعارف ابن‏قتیبه دینورى و الکامل مبرّد اسامى فوق را نقل مى‏کند. اما در منابع شیعى و به خصوص منابع روایى آنها، نام شهربانو بیشتر مشهور شده است. بنا به نوشته برخى از محققان‏شهیدى، زندگانى على بن الحسین(ع)، ص 12.: اولین بار این نام در کتاب «هبائر الدرجات» محمد بن حسن صفار قمى (متوفى 290 ق) دیده شده است.نگا: بحارالانوار، ج 46، ص 9، ح 20. بعدها محدّث معروف شیعى یعنى کلینى (م 329 ق) روایت همین کتاب را در کتاب کافى آورد.اصول کافى، ج 2، ص 369. بقیه منابع یا از این دو منبع بهره گرفته و یا آنکه روایاتى ضعیف و بدون سند معتبر را در نوشته‏هاى خود آورده‏اند.براى آگاهى از سیر تاریخى شهربانو در منابع ر.ک: شعوبیه ناسیونالیسم ایرانى، ص 289-337. در این روایت چنین آمده است: «چون دختر یزدگرد را نزد عمر آوردند، دوشیزگان مدینه براى تماشاى او سر مى‏کشیدند و چون وارد مسجد شد، مسجد از پرتوش درخشان گشت. عمر به او نگریست، دختر رخسار خود را پوشید و گفت: اف بیروج بادا هرمز (واى، روزگار هرمز سیاه شد)! عمر گفت: این دختر مرا ناسزا مى‏گوید و بدو متوجه شد! امیرالمؤمنین(ع) به عمر فرمود: تو این حق را ندارى، به او اختیار ده که خودش مردى از مسلمانان را انتخاب کند و در سهم غنیمتش حساب کن. عمر به او اختیار داد. دختر بیامد و دست خود را روى سر حسین(ع) گذاشت. امیرالمؤمنین على(ع) به او فرمود: نام تو چیست؟ گفت: جهان شاه. حضرت فرمود: بلکه شهربانویه باشد. سپس به حسین(ع) فرمود: اى اباعبدالله! از این دختر بهترین شخص روى زمین براى تو متولد مى‏شود و على بن الحسین(ع) از او متولد گشت. آن حضرت را ابن الخیرتین (پسر دو برگزیده) مى‏گفتند؛ زیرا برگزیده خدا از عرب «هاشم» بود و از عجم «فارسى».با استفاده از ترجمه حاج سید جواد مصطفوى (اصول کافى، ج 2، ص 369). این روایت از دو جهت سند و متن محل بحث واقع شده است. از جهت سند در آن افرادى مانند ابراهیم بن اسحاق احمرآیت الله خویى، معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 202 و ج 13، ص 106. و عمرو بن شمر وجود دارند که متهم به غلو شده و از سوى رجالیون شیعه مورد تأیید واقع نشده‏اند.همان. اما از جهت متن اشکالات زیر بیان شده است: 1. اسارت دخترى از یزدگرد، به شدّت محل تردید است. 2. اسارت چنین دخترى در زمان عمر و به ازدواج امام حسین(ع) درآمدن در این زمان نیز غیرقابل قبول است. 3. در هیچ‏یک از منابع معتبر شیعى به جز این روایت، لقبى با عنوان «ابن الخیرتین» براى امام سجاد(ع) نقل نشده است. آیا در اینجا نمى‏توان نوعى ایرانى‏گرى افراطى را دید که به خیال خود به جهت پیوند خوردن نسل ساسانیان با نسل پیامبر(ص) در امام سجاد(ع)، خواسته‏اند آن حضرت(ع) را به عنوان «خیر اهل الارض» معرفى کنند؟ این‏گونه نقدها بر گزارش‏هاى حاوى نام شهربانو باعث مى‏شود تا این گزارش‏ها را از ساحت ائمه(ع) به دور و آن را ساخته دست حدیث‏پردازان بدانیم و نام شهربانو را براى مادر آن حضرت(ع) نفى کنیم. درباره نَسَب مادر امام سجاد(ع) نیز منابع متقدم تاریخى و روایى دچار اختلاف گشته‏اند. برخى مانند یعقوبى (متوفى 281 ق)تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 303.، محمد بن حسن قمى‏تاریخ قم، ص 195.، کلینى (متوفى 329 ق)اصول کافى، ج 2، ص 369.، محمد بن حسن صفار قمى (متوفى 290 ق)بحارالانوار، ج 46، ص 9.، شیخ صدوق (متوفى 381 ق)عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 128. و شیخ مفید (متوفى 413 ق)الارشاد، ص 492. او را دختر یزدگرد دانسته‏اند، هر چند در نام او اتفاق نظر ندارند. این نَسَب تقریباً در میان منابع متأخر به عنوان یک شهرت فراگیر جاى خود را باز کرده است؛ به گونه‏اى که میدان اظهار وجود براى دیدگاه‏هاى مخالف نگذاشته است.زندگانى على ابن الحسین(ع)، ص 12. در مقابل این قول، برخى از منابع متقدم و متأخر دیدگاه‏هاى دیگرى مانند سیستانى بودن، سِندى بودن، کابلى بودن او را متذکر شده و بسیارى از منابع بدون ذکر محل اسارت او، تنها با عنوان «امّ ولد» (کنیز صاحب فرزند) از او یاد کرده‏اند.شعوبیه، ص 305. برخى نام‏هاى بزرگان ایرانى همچون سبحان، سنجان، نوشجان و شیرویه را به عنوان پدر او ذکر کرده‏اند.حول السیدة شهربانو، ص 28. براى نقد و بررسى این نَسَب نمى‏توانیم به بحث‏هاى سندى این گزارش‏ها تکیه کنیم؛ زیرا هیچ‏یک از اقوال داراى سند مستحکمى نیست. علاوه بر آنکه بیشتر کتاب‏هاى تاریخى همانند تاریخ یعقوبى، مطالب خود را بدون ذکر اسناد نقل مى‏کنند. بنابراین باید فقط از راه محتوا به بررسى آنها پرداخت که در این راستا اشکالات زیر خود را نشان مى‏دهد: 1. مهم‏ترین اشکال اختلاف این گزارش‏ها در ذکر نام او است که منابع مختلف پیش گفته اسامى گوناگونى همانند حرار، شهربانو، سلاخه، غزاله براى او نقل کرده‏اند. و این نشان مى‏دهد که این مطالب، سازندگان مختلف با انگیزه‏هاى یکسانى داشته است که همان تعصب ایرانى‏گرى وارتباط دادن میان ایرانیان و امامان(ع) از راه نَسَب بوده است تا به خیال خود فره ایزدى و تخمه شاهى را از ساسانیان به امامان شیعه منتقل سازند. 2. اختلاف این گزارش‏ها در زمان اسارت او نیز یکى دیگر از اشکالات است که برخى آن را در زمان عمر، برخى دیگر در زمان عثمان و برخى مانند شیخ مفید آن را در زمان خلافت حضرت على(ع) دانسته‏اند.شعوبیه، ص 324. 3. اصولاً کتبى مانند تاریخ طبرى و الکامل ابن اثیر که به صورت سال‏شمار جنگ‏هاى مسلمانان با ایرانیان را تعقیب کرده و مسیر فرار یزدگرد را به شهرهاى مختلف ایران نشان داده‏اند، در هیچ موردى به ذکر اسارت فرزندان او نمى‏پردازند؛ با آنکه این مسأله، بسیار مهم‏تر از حوادث جزئى است که به آنها اشاره شده است. این نکته جعلى بودن گزارش اسارت دختران یزدگرد را تقویت مى‏کند. 4. برخى از نویسندگان متقدم همانند مسعودى، هنگام ذکر فرزندان یزدگرد سوم، دخترانى با نام‏هاى ادرک، شاهین و مردآوند براى او ذکر مى‏کنند که اولاً با هیچ‏یک از نام‏هایى که براى مادر امام سجاد(ع) گفته شده، هماهنگى ندارد و ثانیاً خبرى از اسارت آنها در تمام نوشته‏هاى خود به میان نمى‏آورد.همان، ص 304. 5. از مهم‏ترین اسناد تاریخى که مى‏توان درباره مادر امام سجاد(ع) به آن استناد کرد، نامه‏هاى منصور به محمد بن عبدالله معروف به «نفس زکیه» است که رهبرى مخالفان علوى و طالبى (اولاد ابوطالب) را در مدینه بر عهده داشت و همیشه میان او و منصور نزاع و درگیرى بود. در یکى از این نامه‏ها که منصور قصد ردّ ادعاهاى محمد مبنى بر افتخاریه نَسَب خود را داده چنین مى‏نگارد: «ما وُلِدَ فیکم بعد وفاة رسول الله(ص) افضل من على بن الحسین و هو لِاُم ولد».الکامل فى التاریخ، ج 2، ص 570. یعنى، بعد از رحلت پیامبر خدا(ص)در میان شما شخصیتى برتر از على بن حسین (امام سجاد(ع)) ظهور نکرده، در حالى‏که او فرزند ام ولد (کنیز داراى فرزند) بود. جالب آن است که هیچ اعتراضى - نه از سوى محمد و نه از سوى دیگران - به این فقره شنیده نمى‏شود که على بن حسین(ع) فرزند کنیز نبود؛ بلکه فرزند شاهزاده‏اى ایرانى بود! در حالى‏که اگر این داستان واقعیت داشت، حتماً محمد بن عبدالله براى پاسخ دادن، به آن استناد مى‏کرد. مجموعه این قرینه‏ها ما را به این نتیجه مى‏رساند که دست جعل در ساختن مادرى ایرانى با این اوصاف براى امام سجاد(ع) دخالت داشته و عمداً دیدگاه‏هاى دیگر درباره مادر آن حضرت(ع) - بویژه دیدگاه‏هایى که او را از کنیزکان بلاد دیگر همانند سند مى‏داند - نادیده گرفته است. در حالى‏که تا قبل از اواخر قرن سوم بیشتر ناقلان، او را از کنیزان سِند یا کابل مى‏دانستند.حول السیدة شهر بانو، ص 28. عدم حضور مادر امام سجاد(ع) در کربلا در این باره باید بگوییم که تقریباً تمام منابع متقدم شیعى - که به زندگانى مادر امام سجاد(ع) پس از اسارت پرداخته‏اند - چنین نگاشته‏اند: او در هنگام تولد امام(ع) در همان حالت نفاس از دنیا رفت.عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 128. و نیز چنین گفته‏اند: یکى از کنیزان حضرت على(ع) به عنوان دایه او به بزرگ کردن او پرداخت و مردم خیال مى‏کردند که او مادر امام(ع) است و بعد از آنکه آن حضرت او را شوهر داد، فهمیدند که او دایه امام(ع) بود، نه مادر او.بحار الانوار، ج 46. ص 8. بنابراین، قطعاً از دیدگاه منابع معتبر، حضور مادر امام(ع) در کربلا منتفى است؛ حال با هر نام و نسبى که مى‏خواهد باشد. مرقد بى‏بى شهربانو از مطالب قبل و اثبات عدم حیات مادر امام(ع) بعد از تولد امام(ع) خود به خود این موضوع روشن مى‏شود. همچنین از سوى محققان معاصر با دلایل قطعى ثابت شده است که بقعه بى‏بى شهربانو - که در کوهستان شرق رى معروف به کوه بى‏بى شهربانو پدیدار است - هیچ ربطى با مادر امام(ع) ندارد و بنایى است که در قرون بعدى ساخته شده است. چنان‏که تاریخ ساخت صندوق منبت کارى آن سال 888 ق را نشان مى‏دهد و درب منبت کارى آن کار عهد صفوى است و الحاقاتى از هنر دوره قاجاریه دارد.شعوبیه، ص 326. عدم ذکر چنین بقعه‏اى در آثار شیخ صدوق - که خود سالیان دراز در رى مى‏زیسته و به آن آشنایى کامل داشته - مؤید دیگرى بر عدم وجود این بقعه در قرن چهارم و در زمان شیخ صدوق (متوفى 381 ق) است. دیگر نویسندگانى هم که به ذکر احوال عبدالعظیم حسنى و شخصیت‏هاى بزرگ مدفون در رى پرداخته‏اند، نامى از چنین بقعه‏اى نبرده‏اند. این احتمال وجود دارد که در قرون بعدى زنى پارسا با نام شهربانو در این مکان دفن شده و با گذشت سالیان، مردمان آن سامان او را با مادر امام سجاد(ع) - که در آن زمان مشهور به شهر بانو بوده - اشتباه گرفته‏اند و یا برخى این اشتباه را در زبان مردم انداخته و با انگیزه‏هایى به تقویت آن پرداخته‏اند.براى اطلاع بیشتر از عدم امکان انتساب این بقعه به شهربانو مادر امام سجاد(ع) ر.ک:باستان (نوشته کریمیان) و دانشنامه ایران و اسلام، ذیل کلمه شهربانو.

  • ع ش

حسینیه علی پروین

پنجشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۲۵ ق.ظ


  • ع ش

شهر تاریخی پراگ

چهارشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۹ ب.ظ

عکس/ شهر تاریخی پراگ، چک

  • ع ش

نوشته روی اتوبوسی در لندن

چهارشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۵، ۰۳:۲۵ ب.ظ

تصویر زیر مربوط به اتوبوسی دو طبقه در یکی از خیابان های لندن است؛ بر روی این اتوبوس نوشته شده: امروز، روزی است که حسین (علیه السلام) برای دفاع از حقوق شما ایستاد...

Image result for ‫نوشته روی اتوبوس های لندن امام حسین‬‎

  • ع ش

کعبه عشاق

سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۲:۰۶ ب.ظ


  • ع ش

خنده کنان می رود...

يكشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۰ ب.ظ


  • ع ش

توربین های بادی سویس

شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۸:۰۵ ب.ظ


  • ع ش

از مکافات عمل غافل مشو...

جمعه, ۹ مهر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۵ ب.ظ

وﻗﺘﯽ ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ ﺣﺎﮐﻢ ﮐﺮﻣﺎﻥ ﺷﺪ،
ﺣﺴﯿﻦ ﺧﺎﻥ ﺑﻠﻮﭺ که از بزرگان شهر بود را دستگیر ﻭ بهمراه ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﺮﺩﺳﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ!
ﻓﺮﺯﻧﺪ حسین خان بلوچ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﺩﯾﻔﺘِﺮﯼ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪ.
حسین خان ﺑﻪ ﺍﻓﻀﻞ ﺍﻟﻤﻠﮏ، وزیر فرمانفرما ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ ﺑﮕﻮ ۵۰۰ﺗﻮﻣﺎﻥ می دهم و بجای آن فقط ﭘﺴﺮ خردسالم ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺷﻮﺩ و نمیرد.
ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ وقتی پیشنهاد حسین خان را شنید ﮔﻔﺖ: من که ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎﯼ ﮐﺮﻣﺎﻥ هستم، نظم و ﺍﻧﺘﻈﺎﻡ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ۵۰۰ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺭﺷﻮﻩ ﻧﻤﯽ ﻓﺮﻭشم...

ﻓﺮﺯﻧﺪ حسین خان ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ، جلوی پدر جان داد.
اتفاقاً سال بعد، ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﺩﯾﻔﺘﺮﯼ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪ.

فرمانفرما ﺑﺮﺍﯼ شفای پسرش ۵۰۰ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻧﺬﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻓﻘﺮﺍ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ فرزندش ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ ﻭﻟﯽ سودی نبخشید ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ وی ﻫﻢ، جلوی چشمان پدر جان داد.
ﺭﻭﺯﯼ ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ وزیرش، ﺃﻓﻀﻞ ﺍﻟﻤﻠﮏ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ و ﮔﻔﺖ ﻋﺠﺐ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ...
ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﯼ در کار ﻧﯿﺴﺖ، ﻻﺍﻗﻞ ﺑﻪ ﺩﻋﺎﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﻓﻘﯿﺮ و گرسنه ای ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻥ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﻫﺎ ﺍﻃﻌﺎﻡ ﮐﺮﺩﻡ، ﺑﺎﯾﺪ ﺑﭽﻪﺍﻡ ﺧﻮﺏ میﺷﺪ ﻭ زنده ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ...

ﺍﻓﻀﻞ ﺍﻟﻤﻠﮏ ﮔﻔﺖ، ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺭﺍ ﻧﺰﻧﯿﺪ ﻗﺮﺑﺎﻥ، ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎﯼ ﮐﻞ ﻋﺎﻟﻢ، ﺍﻧﺘﻈﺎﻡ و نظم ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ۵۰۰ گوﺳﻔﻨﺪ ﺭﺷﻮﻩ ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎﯼ ﮐﺮﻣﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﻓﺮﻭﺷﺪ...!

نشو در حساب جهان، سخت گیر
که هر سخت گیری بود، سخت میر

تو با خلق آسان بگیر، نیک بخت
که فردا نگیرد خدا، بر تو سخت

  • ع ش