چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

۲۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

مشک را گفتند...

جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۱۸ ب.ظ

ُشک را گفتند «ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻋﯿﺐ باشد و آن این که ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﺖ بدو بخشی!»

گفت :
«ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﻨﮕﺮﻡ ﺑﺎ که هستم، ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻨﮕﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ که هستم.»

  • ع ش

فرمان جالب شاه هخامنشی

جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۳۱ ب.ظ

شاید بتوان خشایارشا را اولین شاه بت شکن تاریخ دانست! او در بند ٥ یکى از کتیبه هاى تخت جمشید چنین میگوید:

و در میان این کشورها جایى بود که دیوها را پرستش میکردند، پس به خواست اهورامزدا من معابد دیوها را خراب کردم.


فرمان های شاهان هخامنشی

  • ع ش

حکایتی از افلاطون

پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۵۶ ب.ظ


✨مگس و عنکبوت✨

افلاطون روزی شاگردان خود را گردش علمی برد. در کوه و دشت در طبیعت سبز بهاری گشتند و از افلاطون، فلسفه وجود آموختند.

وقت استراحت مشغول خوردن، غذا شدند. مگس ای مزاحم غذا خوردن افلاطون شد و مدام بر روی غذای او می‌خواست نزدیک شود و بنشیند. افلاطون قدری از غذای خود در مقابل مگس گذاشت، مگس از آن مکید. افلاطون خواست شاگردانش به توجه مگس را زیر نظر داشته باشند.
 
مگس بر خواسته و روی دست یکی از شاگردان که قدری زخم بود و خون داشت نشست و مشغول خوردن خون شد. افلاطون سیب گندیده ای نزد مگس نهاد، مگس روی قسمت سیاه شده آن نشست و شروع به مکیدن و خوردن کرد….

در همان محل ، در تنه درختی، عنکبوتی توری تنیده و لانه کرده بود، مگس برخواست و تور را ندید و در تور عنکبوت گرفتار شد.

افلاطون به شاگردانش گفت: بنگرید، عنکبوت صبور ترین و قانع ترین حشره هست. روزها ممکن هست به دلیل یک لقمه غذا در کنار لانه خود منتظر بنشیند
و وقتی شکاری کرد، روزها آرام آرام از آن بهره گیری کند. حریص و شکم پرور نیست.

اما مگس را دیدید، هم طمعکار هست و هم شکم پرور و هم صبری برای گرسنگی ندارد.

وقتی روی خون نشسته بود، دیدید، با دست می زدید بر میخواست و دوباره سریع می‌خواست روی غذا بنشیند چون تاب گرسنگی هرگز ندارد.پس بدانید ، خداوند طمع کار ترین مخلوق را روزی و غذای، قانع ترین و صبورترین ، مخلوق خود می‌کند.

  • ع ش

یک نکته تفسیری

پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۵۴ ب.ظ


علّامه آیت الله حاج سیّدمحمّدحسین حسینی طهرانی قدّس الله نفسه الزکیّة

🔸و مَنْ یُهاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثِیراً وَ سَعَةً*

🌱و کسى که در راه خدا هجرت کند، در روى این زمین مُراغَم کثیرى می یابد. چه تعبیر عالى فرموده است!

🌱«مُراغَم» یعنى جاهاى بسیارى را که در آنجا مىتواند دماغ کفر را به خاک بمالد.
 
🌱نباید در مکّه ماند و گفت: ما نمىتوانیم از دین خود دفاع کنیم؛ آزادى نداریم، زیرا که در تحت ولایت رؤساى قریش هستیم و اینها چنین و چنان میکنند.

🌱خدا میگوید: حرکت کن، بیرون بیا و از آن حیطه خارج شو. بیا در این زمین واسع پروردگار و مراغم کثیر آنجا،

🌱با آزادى کامل دین خود را إبراز و إظهار کن. نماز خود را بلند بخوان، أمر به معروف و نهى از منکر کن.

* سورۀ النساء، آیۀ ۱۰۰

  • ع ش

خزانه دار دیگری

پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۵۳ ب.ظ

🔹مال اندوزی

 📜 امیرالمومنین علی(ع): فرزند آدم! آنچه بیش از حاجت خود به دست آوردى نسبت به آن خزانه دار دیگرى هستى .
حکمت 192

  • ع ش

نمره به خود

پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۵۲ ب.ظ

✅فرزند علامه حسن زاده در رابطه با رفتار علامه با فرزندان و خانواده می فرمایند:
🔻پدر یک دفتر جیبی کوچک داشتند که هنوز باید در میان وسایل شخصیشان باشد ، آن را خیلی منظم خط کشی کرده و مواردی را در آن نام برده بودند. از جمله نماز ، روزه ، برخورد با مردم ، برخورد با فرزندان و خانواده ، برخورد با شاگردان و.....
🔻هر روز برای هر کدام از این موارد به خودشان نمره می دادند.
🔻یک بار که دفترچه ایشان را نگاه می کردم دیدم یکی از مواردی که نمره آن بالا بود ، رفتار با فرزندان و خانواده بود.

🔻نهایت احترام را نسبت به مادرمان داشتند ، سر سفره هیچگاه از ایشان نشنیدم به مادر بگویند این غذا چیست که درست کرده ای و اعتراض کنند.
مادر هرچه سر سفره می گذاشت می خوردند و تشکر می کردند.

  • ع ش

گریه صدرالمتألهین

پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۱۶ ب.ظ

✨عاشق و ملاصدرا ✨

زمانی که فیض کاشانی در قمصر کاشان زندگی می کرد، پدر خانمش جناب ملاصدرا، چند روزی را به عنوان میهمان نزد او در قمصر به سر می برد.
در همان ایام در قمصر، جوانی به خواستگاری دختری رفت.
والدین دختر پس از قبول خواستگار، شرط کردند که تا زمان عقد نه داماد حق دارد برای دیدن عروس به خانه عروس بیاید و نه عروس حق دارد به بیرون خانه برود!
از این رو، عروس و داماد که عاشق و شیدای همدیگر بودند و می خواستند همدیگر را ببینند، به فکر چاره ای افتادند که نه با شرط مخالفت بشود و نه والدین عروس متوجه بشوند.
لذا عروس حیله ای زد و گفت:
من فلان موقع به قصد تکاندن فرش به پشت بام می آیم و تو هم داخل کوچه بیا، همدیگر را ببینیم.
در آن وقت مقرر، دختر فرش خانه را به قصد تکاندن به پشت بام برد و فرش را تکان می داد و داماد هم از داخل کوچه نظاره گر جمال دلنشین عروس بود و مدام این جملات را می خواند:

اومدی به پشت بوندی
اومدی فرش و تکوندی
اومدی گردی نبوندی
اومدی خودت و نشوندی

در این حال، جناب ملاصدرا از کوچه عبور می کرد و این ماجرا را دید و شروع به گریه کردن کرد.
او یک شبانه روز بلند گریه می کرد تا این که فیض کاشانی از او پرسید:
چرا این گونه گریه می کنی؟

ملاصدرا فرمود:
من امروز پسری را دیدم که با معشوقه خود با خوشحالی سخن می گفت.
گریه من از این جهت است که این همه سال درس خوانده ام و فلسفه نوشتم و خود را عاشق خدای متعال می دانم اما هنوز با این حال و صفایی که این پسر با معشوقه خود داشت من نتوانستم با خدای خود چنین سخن بگویم!
لذا به حال خود گریه می کنم...

  • ع ش

عقاب و مار

جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۳۴ ب.ظ

 عقاب ماری گرفت و به آسمان برد، مار دور بالهای عقاب پیچید و سقوط کرد


  • ع ش

داروغه را گردن زدم...

پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۳۴ ب.ظ

از تیمورلنگ سوال کردند که:
چگونه امنیتی در کشور پهناور خود ایجاد نمودی که وقتی زنی با طبقی از جواهرات طول کشور را طی می‌کند؛ کسی به او تعرضی نکرده و جسارتی نمی‌کند؟
گفت:
در هر شهری که دزدی دیدم، گردن داروغه را زدم!

  • ع ش

دیده ای خواهم که باشد شه شناس...

پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۵۶ ب.ظ

🔸مخفی بودن اولیای الهی در بین مردم

▫️حجة الاسلام سید حسین هاشمی نژاد می گفتند:
💠یک روز که در خدمت آقا شیخ جعفر مجتهدی نشسته بودم، صحبت از تشرف بعضی از بندگان بی نام و نشان خدا به محضر حضرت ولی عصر علیه السلام به میان آمد، ایشان فرمودند:
💠روزی یکی از وسایل اتاق، در نجف اشرف خراب شده بود و من از تعمیر کار جوانی خواستم تا برای تعمیر آن به حجره بیاید. هنگامی که او مشغول تعمیر بود، ناگهان در این فکر فرو رفتم که سعادت نصیب من شده است و خدمت مولایم امام زمان (علیه السلام)مشرف شده ام، ولی بسیاری از مردم از این فیض محرومند.
💠در همین حین، چشمم به تعمیر کار افتاد و متوجه او شدم؛
▫️ناگهان جوان تعمیر کار سرش را بلند کرده و گفت:
💠آقا، من هم تاکنون دو مرتبه خدمت مولایم حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) مشرف شده ام!!
▫️آقای مجتهدی می فرمودند:
💠با شنیدن این مطلب به شدت حالم متغیر شد و با خود گفتم:
💠بندگان خاص خدا ممکن است در هر لباسی باشند.

  • ع ش