چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

۲۸ مطلب در مهر ۱۴۰۱ ثبت شده است

سر آوردن

جمعه, ۲۲ مهر ۱۴۰۱، ۰۹:۴۴ ب.ظ

در زمان جنگهای روس و ایران در دوره فتحعلی شاه قاجار که شکست لشکر ایران نزدیک شد یکی از دراویش بنام "حاج میرزا محمد اخباری" نزد شاه رفت و متعهد شد که تا چهل روز سر سردار روسی بنام "اشپختر"را تحویل دهد و همزمان پیشگوئی کرد که ممکن است بر سر این کار سر خود را نیز از دست بدهد. به همین منظور در زاویه حرم شاه عبدالعظیم به چله نشست و در روز موعود خبر کشته شدن سردار روسی را به اطلاع شاه رسانیدند و چون خبری از سر نشد شاه او را احضار و پرسید: پس سر چه شد ؟
درویش گفت: اسب آورنده در گودالی افتاده و دستش شکسته است او مقصر نمیباشد.  که همینطور هم شده بود و چون سر برسید درویش با سرعت راه عتبات (‌عراق ) را پیش گرفت. 
از آن طرف اطرافیان شاه به او گفتند که میرزا محمد اخباری همانطور که از راه دور سردار روسی را کشت شما را هم میتواند از میان بردارد و شاه را وادار نمودند تا کسی را به عتبات فرستاده و وی را تلف بکند.

این ضرب المثل "مگر سر را آوردی"تا دوران پهلوی در بین مردم معمول بوده و به کسانی میگفتند که ادعای انجام کاری شاق و بزرگ میکردند.

  • ع ش

قاضی کیست؟

پنجشنبه, ۲۱ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۱۸ ب.ظ

شخصی در کاباره میمیرد
و شخصی دیگر در مسجد!
شاید اولی برای نصیحت داخل رفته بود
و دومی برای دزدیدن کفش ها
پس انسان ها را به میل خود قضاوت نکنیم...

قاضی فقط خداست

  • ع ش

دعای عهد...

سه شنبه, ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ۰۸:۵۶ ب.ظ

 امام خمینی (ره ) :

صبح ها سعی کنید دعای عهد را بخوانید چون در سرنوشت شما دخالت دارد.

 

  • ع ش

پندواره

دوشنبه, ۱۸ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۱۱ ب.ظ

نمی توانی هنرمند بشوی!
کسی که در عمرش گرسنگی نکشیده،
کسی که از سرما نلرزیده،
کسی که شب تا سحر بی خواب نمانده،
چگونه ممکن است از سیری،
از گرما، از پرتو آفتاب لذت ببرد!؟

بزرگ علوی 

  • ع ش

چه باید کرد؟

يكشنبه, ۱۷ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۵۳ ب.ظ

از شیخ بهایی پرسیدند: سخت می گذرد،چه باید کرد؟

گفت: خودت که می‌گویی سخت می‌گذرد، سخت که نمی‌ماند
پس خدارا شکر که می‌گذرد و نمی‌ماند...

  • ع ش

روزی که پنکه به ایران امد...

جمعه, ۱۵ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۰۹ ب.ظ

ناصرالدین شاه قاجار در سومین سفرش به فرنگ از کارخانه‌ها و مراکز صنعتی اروپا دیدار کرد و در آلمان برای نخستین‌بار در یک کارخانه تولید وسایل برقی، پنکه دید که البته تازه چند سال بود در اروپا اختراع شده بود. ناصرالدین درباره مواجهه با این وسیله جدید در سفرنامه‌اش نوشته است: «کارخانه خیلی گرم بود و بوی قیر و بوهای دیگر و ما حرکت می‌کردیم همه را می‌دیدیم، در بین گردش نسیم خنکی احساس کردیم، باد می‌وزید، مثل باد بهشت که در آن گرما و تعفن، آدم را زنده می‌کرد. ما تعجب کردیم از کجا باد می‌آید، بعد ملتفت شدیم از یک چرخی است، پرّه‌ پرّه ساخته‌اند، با الکطریسیطه حرکت می‌کند با سرعت زیاد و احداث باد می‌کند، اسبابی دارد که به حرکت انگشت چرخ می‌ایستد، یک مرتبه تعفن و گرما جهنم می‌شود، باز انگشت می‌گذارند به حرکت می‌آید، بهشت می‌شود.

پنکه سفارشی ناصرالدین شاه مدتی پس از بازگشت وی از فرنگ بالاخره به ایران رسید و در کاخ گلستان که سیم‌کشی برق داشت، نصب شد. بعدها چهار پنکه دیگر هم برای استفاده در اندرونی و حرمسرای کاخ سفارش داده شد. سپس حدود ۵۰ سال طول کشید تا مردم هم بتوانند از پنکه استفاده کنند!

  • ع ش

بسا دهقان...

چهارشنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۱۹ ب.ظ

ز مغروری کلاه از سر شود دور
مبادا کس به زور خویش مغرور

بسا دهقان که صَد خرمن بکارد
ز صد خرمن یکی را برندارد...

( شیخ بهایی )

  • ع ش

نمی دانم چرا...

چهارشنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۱۰ ب.ظ

نمی دانم چرا مردم حرف زدن با دهان پر را بی ادبی می دانند!
ولی حرف زدن با مغز خالی را نه...!

اورسن ولز

  • ع ش

مترسک یا؟

سه شنبه, ۱۲ مهر ۱۴۰۱، ۰۹:۵۰ ب.ظ

هیچ مترسکی را شبیه گرگ نساختن شبیه پلنگ یا خرس هم نساختن به گمانم ترسناکتر از آدمیزاد نیافتن!

توماس هابز

  • ع ش

قیمتش چند؟

سه شنبه, ۱۲ مهر ۱۴۰۱، ۰۹:۴۹ ب.ظ

ناصر الدین شاه در مورد تابلویی از یک خر که در نمایشگاهی آن را دیده بود  می نویسد:
صورت خری دیده شد.پرسیدم قیمتش چند است؟رئیس اکسپوزیسیون که مرد فربه ریش سفیدی بود و قیمتهارا می خواند گفت: صد لیره انگلیسی که معادل دویست و پنجاه تومان ایران بود.گفتم قیمت خر زنده تنها پنج لیره است،چرا باید به این گرانی باشد؟
رئیس گفت:چون خرجی ندارد و جو و کاه هم نمی خواهد. 
گفتم: اگر خرج ندارد بار هم نمی برد و سواری هم نمی دهد،بسیار خندیدیم.

  • ع ش