چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

گریه ات را می آوری پیش ما؟

دوشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۱۹ ب.ظ

سالها قبل یکی از رفقا به سراغم آمد که با هم به مشهد مشرّف شویم ، گفتم : من کار دارم ، شما بروید ، من هم انشاءالله چند روز دیگر در مشهد به شما ملحق می شوم .

 چند روز بعد من هم به مشهد مشرّف شدم ، ولی به محض اینکه نزد او رفتم با خُلق تنگ به من گفت : حالا می آیی ؟ گفتم :مگر چه شده است ؟ گفت : چه می خواستی بشود ؟ فهمیدم در زیارت حضرت حالات سفرهای گذشته اش را نداشته است . به او گفتم : خوب ، حضرت رضا (ع) حقّ ندارد بگوید شما خنده هایتان را می برید جاهای دیگر و گریه هایتان را می آورید پیش ما ؟ او زد زیر خنده ، تا خندید گفتم این خنده را بر لبت حفظ کن و با همین حال برو حرم یک طواف بکن . رفت و وقتی بازگشت دیدم خُلقش باز شده و به خواسته اش رسیده است .

سعی کنید وقتی به زیارت ائمه(ع) مشرّف می شوید با خُلق باز و دل راضی و خشنود از خدا وارد شوید .

مرحوم حاج اسماعیل دولابی
  • ع ش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی