چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

زیب النساء شاعری پارسی گوی

يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۳:۲۳ ب.ظ


زیب النسا بیگم یا خلاصه تر بگوییم زینب‌ النسا ، متخلص به «مخفی» ، بزرگترین دختر اورنگ‌زیب عالمگیر پادشاه گورکانی هند و یکی از خوشنویسان هند و از شاعران سبک هندی در ادبیات فارسی و تصوف است که به سال ۱۰۴۸ ه‍.ق در دولت آباد هندوستان دیده به جهان گشود .

السلام ای بعد ما آیندگان رفتنی !     بر شما خوش باد ناخوشهای دنیای دنی

زیب‌النسا دختر «اورنگ‌زیب عالمگیر» پادشاه سلسله ی گورکانیان هند و نوهٔ شاه‌جهان ، امپراتوران گورکانی هند بود و مادرش «دلرس بانو» ایرانی بود . پدربزرگ زیب‌النسا از سوی مادری میرزا بدیع‌الزمان صفوی (شاه‌نوازخان) نام داشت که از شاهزادگان مشهد بود . نیای میرزا بدیع‌الزمان یکی از پسران شاه اسماعیل صفوی بود . زیب النسا بیگم زنی ادیب و دانش دوست ، هنرمند و هنرپرور بود . به ادبیات فارسی و عربی علاقه فراوان داشت و قرآن را حفظ بود . خط‌های نستعلیق ، نسخ و شکسته را نیک می‌نوشته و کتب بسیار به نام او تالیف کرده‌اند . زیب النسا گاه شعر می‌سروده و در بدیهه چیره‌دست بود . شاهزاده - شاعرِ شیعه ی شوریده ی هندیرانی زینب النسا بیگم ، بانویی است که پرچم «شعر زنان و زنان شاعر» را _هرچند مخفیانه_ در سرزمین شلوغ سبک هندی تا هنوز بالا نگاه داشته است .

تمام عمر زیب النسا به شعر و هنر و جمع آوری کتاب و کتابخانه داری و حمایت از اهالی فرهنگ و هنر آن دوران گذشت . و مانند تمام بزرگ زنان شاعر تاریخ ادبیات همرنگ رنج و همسایه ی سیاهی . او حتی ازدواج هم نکرد . زنده یاد دکتر محمد معین نوشته است : «زیب‌النسا به دلیل مناعت طبع تا پایان عمر به ازدواج تن در نداد» ، و پیش از او صاحب تذکره ی گل رعنا گفته بود «به اقتضای غیرت ، تزوج اختیار نفرموده» ، زنده یاد دکتر مهیندخت صدیقیان ذیل این سخن به طعنه نوشته است : «اما معلوم نیست به اقتضای غیرت خود یا به مقتضای غیرت پدر و برادر» ! به جز اینها نظرات دیگری هم وجود دارد . و البته در دیوان خودش بیتی هست که هم می تواند تفسیر عرفانی شود هم تفسیر ازدواجی ! :

« ره عشق است ای مخفی ! مجرد بایدت رفتن
که گر عیسی بود همدم رفاقت را نمی شاید »


به جز شاعری ، زیب النسا بیگم را به خط خوش و تسلطش بر هنر خوشنویسی نیز می شناسند ، و همچنین به رندی ها و حاضر جوابی هایش . یکی از این حاضر جوابی نقل شده است در پاسخ پدر . که به نقل از مقدمه ی دیوان زیب النسا چاپ ایران ، و به نقل از دیوان مخفی چاپ هندوستان چنین آمده است :

روزی ندیمه ای برای او (زیب النساء) آیینه ی نفیسی می آورد . آینه بر زمین می افتد و می شکند . ندیمه هراسان نزد زیب النساء می آید و هنگامی که شاهزاده خانم سبب ناراحتیش را جویا می شود می گوید :

«از قضا آیینه ی چینی شکست»

و زیب النساء بی تأمل پاسخ می دهد :

«خوب شد اسباب خودبینی شکست»

و یا اینکه نقل شده است شاعر بزرگ و نام آور سبک هندی ، جناب کلیم کاشانی از پس پرده برای زیب النسا این بیت را می خواند :

« ز شرم آب شدم ، آب را شکستن نیست
به حیرتم که مرا روزگار چون بشکست ؟ »

زیب النساء بی درنگ پاسخ می دهد :

« یخ بست و شکست ! »

شعر دیگری هم که احتمال دارد از او در کتاب های درسی دیده باشید این قطعه است که بیت دومش شاید معروف ترین بیت سروده ی اوست :

بلبل از گل بگذرد چون در چمن بیند مرا
بت پرستی کی کند ، گر برهمن بیند مرا

در سخن مخفی شدم مانند بو در برگ گل
هر که دارد میل دیدن ، در سخن بیند مرا


  • ع ش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی