چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

آب جوی آمد و غلام ببرد...

چهارشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۳۶ ب.ظ
صیادی ضعیف را ماهی قوی بدام اندرافتاد. طاقت حفظ آن نداشت ماهی برو غالب آمد و دام از دستش درربود و برفت
شد غلامی که آب جوی آرد آب جـوی آمـد و غـلـام بــبــرد
دام هــر بــار مــاهـی آوردی ماهی این بار رفت و دام ببرد
دیگر صیادان دریغ خوردند و ملامتش کردند که چنین صیدی در دامت افتاد و ندانستی نگاه داشتن. گفت: ای برادران چه توان کردن مرا روزی نبود و ماهی را همچنان روزی مانده بود. صیاد بی روزی در دجله نگیرد و ماهی بی اجل، بر خشک نمیرد.سعدی


  • ع ش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی