چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

آلبالو پلو

پنجشنبه, ۲۵ شهریور ۱۴۰۰، ۱۱:۱۷ ب.ظ

علامه سید محمد حسین طهرانی:
حاج آقا بزرگ طهرانی فرمود: من طفل بودم و منزل ما در طهران، پامنار بود و چند روز بود که مادر بزرگ من یعنى مادر پدر من از دنیا رفته بود و مجالس ترحیم برقرار شده و خاتمه یافته بود

یک روز مادر من در منزل آلبالو پلو پخته بود. هنگام ظهر یک سائلى در کوچه سؤال می کرد و مادر هم که در مطبخ مشغول طبخ بود صداى سائل را شنید و براى خیرات به روح مادر بزرگ من که مادر شوهرش بوده و تازه از دنیا رحلت کرده بود می خواهد مقدارى از غذا به سائل بدهد ولى ظرف تمیز در دسترس نبوده، به عجله براى آنکه سائل از در منزل ردّ نشود مقدارى از آن آلبالو پلو را در طاس حمّام که در دسترس بود ریخته و به سائل می دهد.
از این موضوع کسى خبر نداشت
نیمه شب پدر من از خواب بیدار شده و مادر مرا بیدار کرد و گفت: امروز چه‏ کار کردى؟ چه ‏کار کردى؟ مادرم گفت: نمی ‏دانم! پدرم گفت: الآن مادرم را در خواب دیدم و بمن گفت: من از عروس خودم گله دارم، امروز آبروى مرا در نزد مردگان برد غذاى مرا در طاس حمّام فرستاد تو چه‏ کار کرده ‏اى؟

مادرم می ‏گفت: هر چه فکر کردم چیزى بنظر نیامد، ناگهان متوجّه شدم که این آلبالو پلو را به سائل چون به قصد هدیّه براى روح تازه گذشته داده ‏ام و در آن عالم غذاى آن مرحومه بوده است، چون بصورت نامطلوبى به سائل داده شده است، به همان طریق آن را در عالم ملکوت براى مادر شوهرم برده‏ اند و او از این کار گله ‏مند است!

  • ع ش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی