عطای همایونی
ناصرالدین شاه رفت و آمد اطراف ارگ سلطنتی را قرق شبانه کرد و شبی به خاطر آزمایش کشیکچی ها با لباس مبدل به گردش در خیابان های اطراف اندرون رفت!
کشیکچی جلویش را گرفت و شاه هر قدر التماس کرد نتیجه نداد! شاه در لباس مبدل به کشیکچی چند قِران رشوه داد و او نپذیرفت و شاه را به قراولخانه فرستاد!
فردای آن روز شاه کشیکچی را احضار کرد و خواست که ماجرا را تعریف کند!
کشیکچی گفت : «مرتیکه دو قِران داد تا رهایش کنم! خیال کرد شاه دو قِران می ارزد قبول نکردم! مثل سگ به قراولخانه اش کشیدم و ...»
ناصرالدین شاه از لهجه ترکی-فارسی و دشنام های او چنان به خنده اُفتاد که از خود بیخود شد و با گفتن یک «قرمساق» او را مرخص کرد!
کشیکچی به حدی از دشنامی که شنیده بود خوشنود گشت که تا پایان عمرش به همه اطرافیانش میگفت که شاه به لفظ مبارک خویش به او گفته است «قرمساق»!!!
منبع: قند و نمک :جعفر شهری نویسنده و پژوهنده تاریخ تهران
- ۰۰/۰۹/۲۹
جالب بود.
جماعت نوکر صفت سلطان گرا.
یاد غلام شمر افتادم در سریال مختار.