چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

احنف بن قیس نقل می کند...

سه شنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۱۲ ب.ظ

🔴 "احنف بن قیس" نقل می کند:

روزی به دربار معاویه رفتم و دیدم طعامهای مختلفی برای او آوردند که حتی نام برخی را نمی‌دانستم.
پرسیدم: این چه طعامی است؟
معاویه جواب داد: 
مرغابی است ، که شکم آن‌ را با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ کرده و نِیشکر در آن ریخته‌‏اند.
بی اختیار گریه‏‌ام گرفت.

معاویه با شگفتی پرسید:علت گریه ات چیست ؟
گفتم: به یاد علی ابن ابیطالب افتادم. روزی در خانه او میهمان بودم.
آنگاه سفره‌‏ای مُهر و موم شده آوردند. 
از علی پرسیدم: 
در این سفره چیست؟
پاسخ داد: نان جو
گفتم : شما اهل سخاوتید پس چرا غذای خود را پنهان می‏‌کنید؟
 فرمود : این کار از روی خساست نیست، بلکه می ‏ترسم حسن و حسین‏، نان‌ مرا با روغن زیتون یا روغن حیوانی ، نرم و خوش طعم کنند.
گفتم :  مگر این کار حرام است؟
فرمود: نه
بلکه بر حاکم امت اسلام لازم است در طعام خوردن، مانند فقیرترین مردم باشد تا فقر مردم، باعث کافر شدن آنها نگردد و هر وقت که فقر به مردم فشار آورد بگویند: 
بر ما چه باک، سفره امیرالمؤمنین نیز مانند ماست.
معاویه گفت:ای احنف!مردی را یادکردی که فضیلت او را نمی‌توان انکار کرد.

 

  • ع ش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی