چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

حکایت حال ما

دوشنبه, ۳ بهمن ۱۴۰۱، ۰۱:۱۲ ب.ظ


کارمند اداره وسط ساعت کاری یا صبحانه میل میکند یا به نهار و نماز میرود ویا همزمان با مراجعه ارباب رجوع کانالهای تلگرام و اینستاگرامش را چک میکند.

بساز بفروش تا چشم صاحب آپارتمان را دور می بیند لولها وکابینت را از جنس چینی نامرغوب می زند درحالی ک پولش را پیشتر گرفته است..

کارمند بانک از وسط جمعیتی ک همه در نوبت هستند. به فلان آشنای خود اشاره می زند تا فیش را خارج از نوبت بیاورد تا کارش راه بیفتد.

استاد دانشگاه هر جلسه بیست دقیقه دیر می آید و قبل از اتمام ساعت کلاس را تمام می کند جالبتر اینکه مقالات پژوهشی دانشجویان را به نام خودش چاپ میکند.

دانشجو پول میدهد تحقق و پایان نامه را کپی شده می خرد وتحویل دانشگاه می دهد تا صاحب مدرک شود.

پزشک بیمار را در بیمارستان  درمان نمی کند تا در مطب خصوصی به او مراجعه  کند و یا به همکار دیگر خود پاس می دهد تا بیمار جیب خالی از درمانگاه خارج شود. 

همه اینها شب وقتی به خانه می آیند هنگامی ک تلگرام را باز میکنند از فساد رانت بی عدالتی  تبعیض و گرانی سخن میگویند و در اینستاگرام پست های  روشنفکری را لایک میکنند.
همه هم در ستایش از نظم و قانون مداری در اروپا و آمریکا یک خاطره دارند اما وقتی نوبت خودشان می رسد آن میکنند که می خواهند.

جامعه با من و تو ما می شود قبل از دیگران به خودمان برسیم 

  • ع ش

نظرات (۱)

کلام حق بود.

پاسخ:
سلام و سپاس
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی