چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

لطیفه ای از مرحوم حاج میرزا میرآخور اوغلی

يكشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۲۷ ق.ظ

مرحوم حاج میرزا محمد علی، معروف به میر آخور اوغلی، از علمای بزرگ اردبیل بود.یک روز مردی به ایشان مراجعه نمود و گفت:خانه ام در حاشیه شهر واقع شده است و شب هنگام که به منزل می روم،از حمله سگ ها می ترسم. دعایی به من یاد بدهید که از مزاحمت آنها در امان باشم.

شیخ فرمود:برای رفع شرّ سگ، این ایه را می خوانند:«و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید؛و سگ آنها، دست های خود را بر دهانه غار گشوده بود».(سوره کهف، ایه 18)

ولی این را هم بدان که سگ، عربی نمی داند.پس چوب دستی را از خود دور نکن!

  • ع ش

حزین لاهیجی

شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۴۴ ب.ظ


  • ع ش

ما بی تو خسته ایم،تو بی ما چگونه ای؟

جمعه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۲۹ ب.ظ


  • ع ش

تمنا

پنجشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۳۵ ب.ظ

هر کسی را سر چیزی و تمنای کسی است
ما بغیر از تو نداریم تمنای دگر


سعدی


  • ع ش

خودآرایی

پنجشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۴۸ ب.ظ

با خودش - وقتی پرش تاراج شد - طاووس گفت :

پیــش چشــم هــــرزه هـــا جای خـــودآرایی نبود


  • ع ش

مغازه فروش آش در طهران(64سال پیش)

پنجشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۲۸ ب.ظ


  • ع ش

ما نگرانت شدیم...

چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۵۸ ق.ظ


  • ع ش

به چراغی دریاب

سه شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۲۱ ب.ظ

تیره روزان جهان را به چراغی دریاب

تا پس از مرگ تو را شمع مزاری باشد

صائب

  • ع ش

کودک آفریقایی

سه شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۱۳ ب.ظ


  • ع ش

بدون شرح29

دوشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۲۲ ق.ظ


  • ع ش