چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

۱۶۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

دوچرخه رایگان!

سه شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۲۹ ب.ظ


  • ع ش

بازسازی معبد آناهیتا

سه شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۱۰ ب.ظ

فرماندار شهرستان کنگاور بابیان اینکه بخشی از معبد آناهیتا بر اثر زلزله در دهه 30 تخریب شد گفت : امسال بازسازی معبد آناهیتا شروع می شود.

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان ازکرمانشاه؛ شریف خسروی گفت : محوطه تاریخی معبد آناهیتا پتانسیلیبرای جذب توریست استان و شهرستان است وباتوجه به مطالبات مردمی جهت باسازی این محوطه ،توانستیم درسفر سال گذشته استاندار به شهرستان یک میلیارد تومان اعتبار جهت باسازی این محوطه بگیریم.

وی بیان داشت : معبد آناهتیا در لیست موقت ثبت جهانی قرار دارد وبا این اعتبار امسال می‌توان دیواره جنوبی معبد را بازسازی کرد و چنانچه این اعتبار امسال تماماجذب شود سعی خواهیم کرد اعتبار بیشتری را هم برای آن لحاظ کنیم.
  • ع ش

درگشودن به روی ناامید...

دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۳۷ ب.ظ

همه روز روزه بودن،‌ همه شب نماز کردن

همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن

ز مدینه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن

دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن

به مساجد و معابر، همه اعتکاف جستن

ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن

شب جمعه‌ها نخفتن،‌ به خدای راز گفتن

ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن

به خدا که هیچ کس را، ثمر آنقدر نباشد

که به روی ناامیدی در بسته باز کردن

 

                                                                                                                    "علامه شیخ بهایی"

  • ع ش

لورل و هاردی در پیری

دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۰۶ ب.ظ

تصویر دیده نشده از دوران پیری لورل و هاردی + عکس

  • ع ش

اختلاف شیرین

دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۰۱ ب.ظ

اختلاف شیرین امام خمینی(ره) و همسرشان

همسر مکرمه امام خمینی (ره) می‌گوید: وقتی فرزند چهارممان به دنیا آمد، نام او را فریده گذاردیم. من برای اینکه آقا مخالفت نکند، گفتم اگر فریده نگذاری آن‌قدر دختر می‌زایم تا اسم دختر تمام شود.

همسر مکرمه امام خمینی (ره) درباره نحوه نام‌گذاری فرزندان و اختلاف میان ایشان و امام در انتخاب نام فرزندان را این‌گونه روایت می‌کنند: مصطفی را من اصرار داشتم، آقا می‌گفت محمد باشد. من گفتم اسم پدر من محمد است و در میان ما ایرانی‌ها رسم نیست که اسم آدم زنده خانواده را روی فرزندشان بگذراند.

قرار شد اسم مصطفی باشد و لقب محمد و آقا پذیرفت و در پشت قرآن نوشت. وقتی فرزند دوم به دنیا آمد، من گفتم مرتضی باشد، آقا مایل به علی بود، ضمناً اسم برادر آقا، مرتضی بود که باز همان مشکل رسم خانوادگی را داشت، پس او را علی نام نهادیم و مرتضی لقب او شد. در مورد صدیقه من دوست داشتم فریده باشد، آقا گفتند: نه، صدیقه و قرار شد صدیقه صدا کنیم، اما من هنوز مایل به فریده بودم. یک روز در حیاط بودیم به آقا گفتم ننوی فریده را تکان بده. آقا گفتند: ما فریده نداریم، گفتم بسیار خوب، صدیقه را تکان بده، آقا گفت: حتماً و بعد ننوی صدیقه را تکان داد.

وقتی فرزند چهارممان به دنیا آمد، نام او را فریده گذاردیم. من برای اینکه آقا مخالفت نکند، گفتم اگر فریده نگذاری آن‌قدر دختر می‌زایم تا اسم دختر تمام شود، خندید و گفت: نه، باشد فریده. در مورد اسم دخترم زهرا، او زهرا را انتخاب کرد، من مخالفت نکردم، اما فهمیه دوست داشتم، لذا در خانه او را فهمیه صدا کردم و همه هم او را فهمیه گفتند و آقا فهیم می‌گفتند.

در مورد نام احمد، من این اسم را خیلی دوست داشتم و می‌خواستم اگر پسر دیگری به دنیا بیاورم نامش را محمود بگذارم. در آن موقع خواهرم، شمس آفاق، فرزندی به دنیا آورد که با پیشنهاد من محمود را برای فرزند خود انتخاب کرد. ضمناً احمد اسم پدربزرگ آقا بود و میل داشت احمد باشد. پس هر دو به اتفاق او را احمد نامیدیم.

  • ع ش

آرزوی سامی یوسف

دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۵۹ ب.ظ

مصاحبه خواندنی از سامی یوسف

من به لحاظ فرهنگی و اخلاقی ایرانی هستم.ایران همیشه در قلب من است و اگر به آنجا بیایم ابتدا به «مشهد» می‌روم.

مشهورترین خواننده جهان اسلام، راه دور و درازی برای رسیدن به جایگاه امروزش طی کرده است. کودک متولد شده در پایتخت، در سالهای ابتدایی انقلاب ایران امروز بعد از 35 سال از سوی مجله تایم آمریکا، ملقب به «بزرگترین ستاره راک جهان اسلام» شده است و طرفداران بی‌شمارش، مسلمانان روی آورده به مسیر فرهنگ و هنر برای «تغییر دنیا» امروز او را بر صدر فهرست صدای تبلیغی جهان اسلام می‌نشانند.

 گفتگو با سامی یوسف؛ یکی از مشهورترین خواننده‌ها و موسیقی‌دان‌های جهان اسلام،همیشه با جذابیت‌های ژورنالیستی قابل‌توجهی همراه است، این جذابیت اما در ماه‌های اخیر به سبب حرف‌ها و حاشیه‌هایی که درباره او مطرح شده است، دو چندان شده است.

نام سلبریتی دنیای موسیقی جهان اسلام، در ماه‌های اخیر با فیلم «محمد رسول‌الله (ص)», و یک سفر جنجالی به ناصریه بر سر زبان‌ها بوده است. خواننده جوانی که هر چند در ایران متولد شده و خودش را از لحاظ فرهنگی با افتخار ایرانی می‌داند، اما آوازه و گستره فعالیت‌اش ابتدا در جهان اسلام و بلکه کل دنیا و بعد از آن در ایران به گوش رسید.

سامی یوسف می‌گوید در رویاهایش، ارتباط مستقیم با ایرانی‌ها را می‌بیند و مطمئن است که روزی این اتفاق رخ خواهد داد.

***دوست دارم این مصاحبه را با سوالی درباره بزرگترین اتفاق فرهنگی این روزهای جهان اسلام آغاز کنم: فیلم «محمد رسول الله(ص)». همان طور که می‌دانید این فیلم علیرغم استقبال بسیار گسترده در داخل ایران و در اولین جشنواره بین‌المللی که حضور یافته است، متاسفانه با برخی برداشت‌های نادرست هم در جهان اسلام روبرو شده است. مخالفت‌های جریان الازهر را همه شنیده‌ایم؛ تا جایی که حتی برخی اعلام کرده‌اند که این فیلم باید تحریم شود. در این باره چه فکر می‌کنید؟ از دید شما این فیلم به لحاظ عقیدتی چه قدر قابل دفاع هست؟

سامی یوسف: در ابتدا باید بگویم که بسیار باعث افتخار من است که بخشی از این پروژه عظیم بودم و فکر می‌کنم افراد زیادی، مخصوصا جهان غرب این فیلم را خواهند دید. من هم به بزودی این فیلم را خواهم دید ان‌شاءالله و امیدوارم این فیلم تاثیر مثبتی در شناساندن اسلام و حضرت محمد (ص) به جهانیان داشته باشد.

در واقع در طول 200 سال گذشته صحبت‌های زیادی درباره هنر اسلامی به صورت مثبت صورت گرفته اما برای شخص پیامبر به هیچ وجه اینگونه نبوده است. اما نکته مهم این است که ما باید فیلم‌های بیشتری مانند فیلم آقای مجیدی داشته باشیم و این خوب نیست که تا کنون فقط دو فیلم درباره پیامبر اسلام (ص) تولید شده است. امیدوارم که اتفاقات خوبی در این زمینه بیفتد.

اظهارات الازهر درباره «محمد رسول‌الله(ص)» بیشتر سیاسی است تا عقیدتی و مذهبی

و اما درباره بخش دوم سوالتان این یک مسئله فقهی است و مرتبط با فقه و شریعت که از این دید مستلزم ورود علما به این بحث است. اما همانطور که می‌دانی برخی مسائل خاص سیاسی در خاورمیانه وجود دارد. بخشی از این‌ها مربوط به الازهر الشریف است که نمی‌دانم، می‌دانی یا نه توسط شیعیان بنیان‌گذاری شده است (خنده).

آنجا توسط امپراطوری فاطمیون و اسماعیلی‌ها ساخته شد. اما مسئله‌ای که می‌خواهم بیان کنم این است که امروزه مسائل سیاسی پیچیده‌ای در خاورمیانه در جریان است و به عقیده من همه آنچه که در سطح عمومی بیان می‌شود کاملاً برآمده از اعتقادات و مواضع مذهبی نیست.

همانطور که گفتم من احترام بسیار زیادی به الازهر می‌گذارم و این در حد من نیست که بخواهم درباره این مسائل سیاسی اظهار نظر کنم. اما بیشتر مردم می‌دانند الازهر و مفتی‌های الازهر کاملاً مستقل از دولت مصر نیستند. در تاریخ معاصر و در بیش از 250 سال گذشته علما و مفتی‌های الازهر به طور خاص از حکومت‌های مصر استقلال داشتند،

اما امروزه تمامی خطبای نماز جمعه و ائمه الازهر با دولت این کشور در ارتباط هستند و درحقیقت توسط دولت انتخاب می‌شوند. بنابراین این اظهار نظرها و دیدگاه‌ها نمی‌تواند کاملا برخاسته از عقاید مذهبی آن‌ها باشد. من باز هم تاکید می‌کنم که در این زمینه نظر فقهی باید بررسی شود که من در آن تخصصی ندارم اما شخصاً بر این باورم که همانطور که پیش‌تر در مصاحبه‌ام با رویترز تشریح کردم این‌گونه اظهارات بیشتر سیاسی است تا عقیدتی و مذهبی.

***فکر می‌کنید ممکن است برخی از این موضع گیری‌ها به خاطر این باشد که این فیلم تولید کشور ایران است؟

حقیقت این است که ایران کشور بسیار مهمی در منطقه است. حق دارد که برای امور خودش تصمیم بگیرد و انتخاب‌های خودش را داشته باشد همانطور که دیگر کشورها این حق را دارند. اساساً این کشور جوانان بسیار با استعدادی دارد، مردم و کشور بسیار پر استعدادی دارد، در سطح منطقه بسیار با ظرفیت و با استعداد است، منابع باور نکردنی دارد، سرمایه، سرزمین و... و برخی ممکن است نسبت به این امکانات حسادت بورزند. البته من از این بابت نگرانی ندارم و فکر می‌کنم ایران راه درستی را انتخاب کرده و همچنان ادامه می‌دهد و ماشاءالله این کشور مملو از علماست. بنابراین فکر نمی‌کنم با وجود چنین شرایطی آقای مجید مجیدی در فیلم «محمد رسول الله(ص)» اشتباهی کرده باشد.

***بله؛ تیم قدرتمندی از علمای مذهبی ایران در پژوهش این فیلم ایشان را راهنمایی کردند.

طیف بی نظری از علما، افراد صالح و در رأس آن‌ها رهبری ایران، مجیدی و این فیلم را حمایت می‌کنند و فکر نمی‌کنم اشتباه یا ایرادی در آن باشد.
 
***همان‌طور که خود شما هم اشاره داشتید، قرار بود تیتراژ «محمد رسول الله(ص)» را بخوانید، حتی یادم هست مدتی را برای همکاری با این پروژه در هند ساکن شدید؛ درست است؟

در آلبوم موسیقی فیلم «محمد رسول الله» اثری خواهم داشت

بله. در واقع چند سال پیش در سال 2009 یکی از افراد نزدیک به من، گفت که آقای مجیدی و دفتر او می‌خواهند من را ببینند و در این مورد با من صحبت کنند. این برای من افتخار بسیار بزرگی بود اما متأسفانه عملی نشد، به هر دلیلی که بود، عملی نشد. حالا در سال 2015 افتخار بزرگی برای من بود که با آقای "الله راخا رحمان" همکاری کنم، به هند رفتم و با همکاری یکدیگر اثری را ضبط کردیم که قرار است این آهنگ در آلبوم موسیقی فیلم «محمد رسول الله(ص)» که به زودی منتشر می‌شود، قرار داشته باشد.

ماشاءالله او کار موسیقی این فیلم را بسیار عالی انجام داده است که به خاطر این کار فوق العاده‌اش به او تبریک می‌گویم؛ هر دو نفر ما به لحاظ اعتقادی و روحی به این پروژه علاقه ویژه‌ای داشتیم، این کار به هیچ وجه یک کار تجاری و گیشه‌ای نبود بلکه تماماً روحانی بود.

حتی جالب است که بگویم زمانی که به هند رفتم، آقای رحمان خواست هزینه بلیط و هتل من را بپردازد اما من به او چنین اجازه‌ای را ندادم و به او گفتم من به خاطر تو نیامدم من بخاطر پیامبرم به هند آمده‌ام. می خواهم بگویم در واقع من به هیچ دلیل دیگری مگر پیامبرم به آنجا نرفتم و نیت من ادای احترام به پیامبرم بود، چیز دیگری برای گفتن نیست، فقط اینکه خدا را از این بابت شاکرم.

***خب بگذار کمی درباره وضعیت فعلی جهان اسلام در غرب آسیا باهم صحبت کنیم. امروز ما شاهد وضعیت بسیار بدی در منطقه هستیم، منطقه غرب آسیا شاهد جنگ‌های نیابتی متعددی است و از سوی دیگر شاهد جلوه بسیار بد و غیرقابل قبولی از اسلام با عنوان «داعش» هستیم. این گروه های نفرت انگیز تروریستی دارند خود را به جای اسلام به تمام دنیا معرفی می‌کنند.

داعش، یک گروه مدرن است نه سنتی/ما مسلمانان به دلیل نفوذ مدرنیته در حالتی از غفلت بسر می‌بریم

همانطور که می‌دانی این مسئله‌ای است که متخصصان امور سیاسی در منطقه ما باید درمورد آن نظر بدهند و این در حوزه اطلاعات من نیست. اما مختصراً می‌گویم، واقعیت این است که ما در عصر مدرنیته هستیم. جهل و غفلت در بسیاری از نقاط دنیا فراگیر است. اسلام سنتی مانند دیگر ادیان سنتی دارای وجه رحمانی و بخشندگی است و داعش و داعشیان از اساس گروه‌های مدرنی هستند که نمی‌توان آنان را سنتی دانست، آنها مطلقاً جدید و مدرن و اساساً شیطانی هستند. نه تنها هیچ ارتباطی با اسلام ندارند بلکه می‌توان نشانه هایی از گرایش‌های چپ گرایانه و کمونیستی در قرن 19 را در میان آن‌ها دید. از دید من متأسفانه ما مسلمانان به دلیل نفوذ مدرنیته در حالتی از غفلت بسر می‌بریم.

تنها جایی که فلسفه واقعاً در آن در جریان است، ایران است

متأسفانه فلسفه در جهان اسلام پایان یافته و تنها جایی که فلسفه واقعاً در آن در جریان است و راه خودش را ادامه می‌دهد، ایران است. در سایر بخش‌های جهان اسلام از جمله کشورهای سنی مذهب فلسفه اسلامی که شامل سهروردی، ملاصدرا و... بود، پایان یافته است. فلسفه و به نوعی حتی تفکر در این کشورها تقریباً مرده است و به هیچ وجه حیث فعال ندارد و کاملاً منفعل است. تنها جایی که ما شاهد فلسفه اسلامی سنتی هستیم ایران است که خیلی مسئله مهمی است؛ که از این بابت بسیار خوشحالم و به ایرانیان تبریک می‌گویم. اما همانطور که گفتم داعش و پدیده تکفیری‌ها، پدیده‌هایی مدرن هستند که کاملاً نامشروع هستند و انسان‌هایی هستند که به لحاظ روانی و روحی مریض هستند و نیاز به کمک دارند.

شیعه یک فرقه نیست؛بعد از ظهور اسلام پیدا نشد، شیعه به معنای واقعی از همان آغاز با پیامبر بوده است

***فکر می‌کنم دیگر نیازی نیست درباره این صحبت کنیم که وحدت اهل تسنن و شیعیان در این موقعیت خاص تاریخی چه‌قدر حیاتی و ضروری است.

به طور حتم. ببینید درباره این بحث‌های شیعه و سنی، اگر به سنت و تاریخ تفکر اسلامی نگاهی بیندازید واقعا وجود نداشتند. من همیشه گفته‌ام که علاقه‌ای به بحث در این زمینه (شیعه و سنی) ندارم و در مصاحبه‌های خود نیز رعایت کرده‌ام. ممکن است عده‌ای در میان اهل سنت از شیعیان تحت عنوان یک فرقه یا عنوان «رافضی» یاد کنند، این مسئله من را ناراحت می‌کند، شیعه یک فرقه نیست. من مانند پروتستانتیست‌ها نیستم که فرقه‌گرایانه نگاه کنم. شیعه بعد از ظهور اسلام پیدا نشد، شیعه به معنای واقعی از همان آغاز با پیامبر بوده است. شیعه و سنی فرقه‌های جداگانه نیستند بلکه از یک ریشه اصلی سرچشمه گرفته‌اند.

بنابراین البته که باید وحدت باشد، صد در صد. واقعیت این است که هر دو با هم برادرند و این مسئله بارها مورد بحث قرار گرفته است و ناراحت کننده است که الان وضعیت چنین است.

خوانندگی من با فلسطین و برای فلسطین آغاز شد/ اولین اثری که ضبط کردم برای فلسطین بود، ترانه «فلسطین جاویدان»

***چند ماه پیش اتفاقی افتاد که حاشیه‌های زیادی برای شما در رسانه‌ها به وجود آورد. ماه رمضان امسال در شهر ناصریه کنسرتی برگزار کردید که بعنوان پایتخت عربی رژیم صهیونیستی شناخته می‌شود. این اتفاق با واکنش‌های منفی زیادی از سمت هواداران شما مواجه شد. خیلی از ایرانی‌‌ها که طرفداران پروپاقرص سامی یوسف هستند؛ دل‌آزرده شدند. مردمی که همیشه از رژیم صهیونیست‌ها متنفر بوده‌اند و هستند، ناگهان سامی را در یکی از شهرهای عرب زبان این رژیم دیدند. داستان از چه قرار بود؟

اول از همه بگذارید یک مسئله‌ای را توضیح دهم. این خیلی مهم است و از تو می‌خواهم که به دقت به مطلبی که می‌گویم گوش کنی! زندگی هنری من با آهنگ «المعلم» آغاز نشد. بلکه خوانندگی من با فلسطین و برای فلسطین آغاز شد. اولین اثری که ضبط کردم برای فلسطین بود. ترانه «فلسطین جاویدان» Palestine Forever اولین آن بود. این آهنگ هرچند در سال 2008 منتشر و توزیع شد اما در سال 2002 ضبط شده بود. الان 14 سال از آن روزها می‌گذرد. این خیلی مسئله مهمی است که من از زمانی که بچه بودم با مسئله فلسطین درگیر بودم و دغدغه فلسطین را داشتم و همینطور این دغدغه با من ماند و برای باقی عمرم نیز باقی خواهد ماند. ان‌شاءالله.

فلسطین مسئله به غایت مهمی است نه تنها صرفا برای من، بلکه برای تمامی امت اسلام و مردم آگاه دنیا.

من برای اسرائیل اجرا نکردم؛ برای ناصریه اجرا کردم و ناصریه پایتخت عربی فلسطین است

وقتی من دعوت شدم که آنجا اجرا کنم، از دید خودم برای رژیم اسرائیل اجرا نمی‌کردم بلکه برای ناصریه اجرا می‌کردم، ناصریه، پایتخت عربی فلسطین است. نمی‌دانم تو تا چه اندازه درباره فلسطینیان اطلاع داری؟ اما باید به تو بگویم صحبت‌های زیادی درباره مردم فلسطین وجود دارد، خیلی‌ها درباره فلسطین صحبت می‌کنند اما عده بسیار اندکی واقعاً درباره فلسطین و فلسطینی‌ها اطلاعات و آگاهی دارند.

اگر تو یک بار ان‌شاءالله به آن‌جا بروی و این شانس را داشته باشی که آن‌جا را ببینی و با چشمای خودت ببینی که این‌ها چه مردمانی هستند، با شعارهای زیبایی مانند «زنده باد فلسطین، آزادی و...».متوجه ماجرا می‌شوی.

اما در واقعیت آنچه این مردم واقعا به آن نیاز دارند ارتباط انسانی است. آنچه که آن‌ها واقعاً از سوی تو به آن احتیاج دارند، این است که به آن‌جا بروی و آن‌ها را به شکل واقعی و فیزیکی حمایت کنی، نه فقط با شعار و دعا. البته که این‌ها هم در جای خودش بسیار اهمیت دارد، اما آنها می‌خواهند به دیدنشان بروی، در خودِ قدس.

من به کشور اسرائیل نرفتم، من رفتم آنجا تا برادران و خواهران فلسطینی خود را ببینم و تنها بخاطر آنها رفتم

***اما به هر حال آنجا در حال حاضر جزو مناطق تحت تصرف رژیم اشغالگر قدس است.

بر مبنای تاریخ اسلامی سرزمین فلسطین همواره مورد تعرض و اشغال بوده و در واقع فلسطین هیچ‌گاه به طور کامل آزاد نبوده است. فلسطین زمانی توسط امپراطوری پارسی اشغال بوده، بابلی‌ها، رومی‌ها، عثمانی‌ها و... آنجا را اشغال کرده‌اند. حتی امام محمد غزالی و حتی ابن تیمیه 1000 سال پیش گفته‌اند. این خیلی مهم است که از قدس دیدن کنید و به آنجا بروید. حتی زمانی که در اشغال است.

واقعیت این است که ما با مردم فلسطینی روبرو هستیم که منزوی، خاموش و در حال از بین رفتن هستند. آن‌ها در حال محو شدن هستند، دارند کشورشان را ترک می‌کنند، آن‌ها دیگر وجود ندارند. من به کشور اسرائیل نرفتم، من رفتم آنجا تا برادران و خواهران فلسطینی خود را ببینم و تنها بخاطر آن‌ها رفتم. و باید به تو بگویم، خیلی مهم است که بدانی من ترانه «فلسطین جاویدان» که اثری بسیار انتقادی و تند است را برای اجرا در آنجا آماده کرده بودم که وقتی داشتم این ترانه را شروع به خواندن می‌کردم، شهردار نزدیک من آمد و در گوش من گفت: سامی تو باید اجرا را متوقف کنی. من هنوز 2 – 3 ترانه دیگر برای اجرا داشتم اما وی گفت این‌ها -مأمورین امنیتی رژیم0 در دو دقیقه نور و صدا و دیگر تجهیزات را قطع می‌کنند.

من برای خوش گذارنی به ناصریه نرفتم، این نوعی جهاد بود

من برای خوش گذارنی آنجا نرفتم، این نوعی جهاد بود. باید خیلی «جرات» داشته باشی که آنجا بروی و ترانه «فلسطین جاویدان» را بخوانی که بعد آن‌ها تهدید به قطع صدا و تصویر کنند. ویدئوها و تصاویر این اجرا در اینترنت موجود است و تو می‌توانی ببینی.

واقعیت این است که برخی مردم بر اساس فتواهای برخی از علما رفتن به آنجا را اشتباه می‌دانند و من به همه آنها احترام می‌گذارم.  اما در واقع من ملیت انگلیسی دارم و قادرم از این ظرفیت برای سفر به آنجا استفاده کنم، اما نه برای خوش گذرانی و حمایت از گروه و رژیم سیاسی بلکه من به آنجا رفتم بخاطر برادران و خواهران فلسطینی‌ام. برای دیدن آنها و برای اینکه لبخند به لبانشان بیاورم و برایشان امید به ارمغان بیاورم.

این‌ها، انسان‌ها و مردمی هستند که امیدشان را دارند از دست می‌دهند و محتاج روابط انسانی هستند. چرا که هیچ کس به آنجا نمی‌رود و اگر تو این شانس را داشته باشی باذن‌الله، تا روزی آنچه را که درباره آن با تو حرف می‌زنم با چشمان خودت ببینی، معنای صحبت من را خواهی فهمید. اینکه به آنجا بروی به منظور حمایت از آن‌ها، کباب فلسطینی و فلافل با آنها بخوری (خنده) و با این کار از تجارت و اقتصاد آن‌ها حمایت کنی. به نظر من این کار خیلی تاثیرگذارتر است تا اینکه به خیابان بروی، عصبانی شوی و فریاد بزنی! هرچند دوباره تاکید می‌کنم دعا کردن و شعار دادن هم در جای خودشان بسیار مهم هستند اما اقدام عملی خیلی مهم‌تر است. در این رابطه نظرات مختلفی وجود دارد اما نظر متواضعانه و شخصی من این است که هر کسی که قادر به سفر به فلسطین است مثلا با پاسپورت بریتانیایی به این کشور سفر کند و با فلسطینیان ملاقات کند.

***چه طور ممکن است که در بین خواننده‌های غربی کسانی باشند که حضور در رژیم صهیونیستی را به نوعی تحریم کرده‌اند و آن وقت سامی یوسف، چهره محبوب جهان اسلام این کار را نکند؟

بله من هم این را شنیده‌ام که برخی می‌گویند چرا سامی یوسف اجرا و کنسرت در این کشور را همانند برخی از خواننده‌های غربی بایکوت نکرده است. باید بگویم آن‌ها برای اجرا برای مردم اسرائیل در حیفا یا تل آویو آن را بایکوت کرده بودند اما من که برای این منظور آنجا نبودم. سفر من فقط و فقط برای فلسطینیان در پایتخت عربی فلسطین و در مقابل بیش از 100 هزار مسلمان و مسیحی فلسطینی بود که از همه مناطق به آنجا آمده بودند.

و خدا را شکر همه رسانه‌های عربی که اخبار حضور من در فلسطین  را پوشش دادند و از این جریان حمایت کردند و می‌دانستند که به چه علتی من به آنجا سفر کردم و برای چه کسانی اجرا کردم. شاید به نظر خیلی‌ها این کار عجیب به نظر بیاید که خیلی شجاعانه بروی آنجا و این اشعار را بخوانی: «خداوند بزرگی که به او اطمینان دارم شاهد هست/ کودکان کشته می‌شوند برای پرتاب سنگ به آسمان/ به مادر و پدرانشان می‌گویند «نگران نباشید. خداوند با ماست/ نابود شده‌اند ملت‌هایی که با ظلم حکومت می‌کردند/ فرزندان فلسطین برای زندگی شان می‌جنگند و به پدران و مادران خود می‌گویند ما می‌دانیم که فلسطین حق ماست/ در پایان نگران نباشید، خدا همواره با ماست/ فلسطین جاویدان فلسطین"(بخشی از ترانه فسلطین جاویدان) 

یکی از بزرگ ترین رویاهای من در زندگی ارتباط مداوم با ایران و ایرانیان است/«مشهد» اولین شهری خواهد بود که به دیدنش می‌روم

***بی‌مقدمه می‌پرسم. شما چرا به ایران نمی‌آیید؟ هواداران ایرانی یوسف مدتهاست در انتظار دیدن او در کشور مادری‌اش هستند. شما اینجا خیلی پرطرفدارید.

یکی از بزرگ ترین رویاهای من در زندگی ارتباط مداوم با ایران و ایرانیان است. اینکه به طور مرتب به آن‌جا بروم، تا در تعطیلات و جشن‌ها برای برادران و خواهران ایرانی خود اجرا داشته باشم. ایران اساساً کشور من است، ریشه‌های من در ایران است. من به لحاظ فرهنگی و اخلاقی ایرانی هستم. والدین من آنجا زندگی می‌کنند و خویشاوندان زیادی در تهران و تبریز داریم. ایران همیشه در قلب من است و دعا می‌کنم ان شاءالله به زودی بتوانم به ایران رفت و آمد داشته باشم و اجرا داشته باشم. نه فقط اجرا، حتی برای سفر. البته فکر می‌کنم اولین شهری که در صورت سفر برای دیدن انتخاب می‌کنم مشهد خواهد بود.

*** اما چرا این اتفاق نیفتاده است؟ منتظر چه هستیم؟ مثلاً هیچ‌وقت مسئولان وزارت ارشاد از تو دعوتی نکرده اند؟

نه متاسفانه تاکنون به صورت رسمی دعوتی برای اجرا صورت نگرفته است پیشنهاداتی از موسسات مختلف بوده اما هیچ گاه به نتیجه و پیگیری لازم نرسیده ولی امیدوارم به زودی این اتقاق بیفتد. همچنین بسیار امیدوارم آلبوم‌های من که بسیار الهام گرفته از موسیقی سنتی ایرانی است در ایران به صورت رسمی در دسترس همگان باشد.

***یک کمی هم از موسیقی ایرانی حرف بزنیم. موسیقی‌های وطنی ما را گوش می‌دهید؟

من بسیار به موسیقی سنتی علاقه‌مند هستم؛ موسیقی عرفانی یا موسیقی سنتی. حتی اگر بخواهم اسم ببرم می‌توانم به استاد شجریان، شهرام ناظری، استاد تجویدی، استاد شهناز و... اشاره کنم. اصولاً موسیقی هرچه سنتی‌تر باشد بیشتر آن را دوست دارند.

***و سوال آخر؛ چه خبر از آلبوم جدید؟ چه زمانی قرار است منتشر شود؟

اخیرا دو آلبوم از من در سالهای 2014 و 2015 به نام های «مرکز» و «ترانه‌های راه» که این آلبوم با همکاری و اشعار سید حسین نصر تهیه شده، منتشر شده است که در اکثر ترانه‌های این دو آلبوم از سازها و تم‌های ایرانی استفاده شده است و دو ترانه تمام فارسی در این دو آلبوم به نام «زعشقت» و «جان جانان» قرار دارد که در دستگاه شور و دشتی موسیقی سنتی ایرانی اجرا کرده‌ام.

آلبوم جدید هم در راه انتشار است و در سال 2016 منتشر می‌شود. ان شاءالله در این آلبوم ترک‌های فارسی خوبی هم موجود است.

 تسنیم

  • ع ش

خاطره ای زیبا از شهید مطهری(ره)

دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۰۷ ب.ظ

اگر نمره ای بالاتر از بیست بود !

 در سال 1331 دانشکده الهیات دانشگاه تهران ، تصمیم گرفت تعدادی مدرس از میان طلبه ها و روحانیان به صورت حق التدریس به کار بگیرد . تعداد زیادی از طلبه ها برای امتحان ورودی ثبت نام کردند ، اما دوستان و آشنایان مرتضی هر چه به او اصرار کردند ، نپذیرفت . در آخرین روز فهمید برادرش نام او را هم نوشته است وباید در آزمون شرکت کند . سپس شرکت کرد . امتحانات هشت روز طول کشید . سوالات بسیار سخت بودند . اما در میان ورقه های سیصد و چهار نفر داوطلب ، تنها ورقه یک نفر بود که استادان را سخت به حیرت انداخت و او کسی جز مرتضی مطهری نبود !سرانجام نوبت امتحان شفاهی و مصاحبه حضوری با پذیرفته شدگان رسید . آن روز هر سه استاد برجسته دانشکده در اتاقشان برای ورود مرتضی مطهری لحظه شماری می کردند . وقتی که او آمد ، همه بلند شدند . استاد فلسفه پنهان نکرد و گفت : « اقای مطهری ، امتحانات کتبی تو همه ما را شگفت زده کرده است . حالا ما مشتاقیم ببینیم که در بخش شفاهی چه می کنی ! » سپس سوألی را مطرح کرد و منتظر پاسخ ماند. سوال از کتاب منظومه ملاهادی سبزواری بود . مرتضی نخست نظر او را شرح داد و بعد از نگاه ابو علی سینا به جواب مساله پرداخت . سپس از دید ملاصدار اشکالات آنان را بیان کرد . می خواست به شرح پاسخ دیگری بپردازد که دید استاد دستش را بالا برد و گفت :« آقای مطهری ، دست نگهدار ! چه کنیم که ما بالاتر از بیست نمره ای نداریم به تو بدهیم . ما همگی نالان این بیست را به شما تقدیم می کنیم . حالا آماده ایم تا از بحث شما استفاده کنیم . لطفا ادامه بدهید !» بحث حدود یک ساعت و نیم ادامه یافت . وقتی که تمام شد ، همه استادان او را تحسین کردند . استاد فلسفه سه بار پیاپی گفت : « احسنت بهره بردم !» مرتضی به عنوان مدرس حق التدریس در دانشکده مشغول تدریس شد ، در حالی که مقام علمی او بیش از این بود و او در آن لحظه چیزی کمتر از استادان رسمی نداشت ، اما چون مدرک تحصیلی دانشگاهی نداشت ، طبق مقررات دانشگاه نمی توانست عنوانی بیش از این داشته باشد . وقتی جلد اول کتاب « اصول فلسفه و روش رئالیسم » به چاپ رسید ، این کتاب به عنوان مدرک تحصیلی او ارزیابی و حکم استاد ی برایش صادر شد . بدین گونه استاد مرتضی مطهری درسال 1334 تدریس فلسفه در دانشگاه تهران را آغاز کرد و تا بیست و دو سال در دانشکده الهیات این دانشگاه مشغول تدریس شد . امروز بعضی از شاگردان او از مفاخر علمی و فرهنگی کشورند. او در سطوح مختلف این دانشکده تدریس کرد و 22 نفر رساله دکتری و 20 نفر رساله فوق لیسانس خود را زیر نظر و راهنمایی او تدوین کردند . شهید دکتر بهشتی و شهید دکتر باهنر از کسانی بودند که استاد راهنمای آنان در دوره دکترا ، استاد مطهری بود .     

درسال 1346 ، به دعوت دانشگاه تهران ، پرفسور رضا ، پرفسور ایرانی ساکن خارج از کشور به ایران آمد . به همین مناسبت از همه استادان علوم انسانی دانشگاه خواسته شده بود که در رشته خود مقاله ای بنویسند تا برای بزرگداشت مقام علمی او در کتابی منتشر شود . آقای مطهری هم مقاله ای نوشت . مهمان که آمد ، در مراسمی همه استادان به او معرفی شدند . نوبت آقای مطهری که رسید ، رییس دانشگاه گفت : « آقای مرتضی مطهری ، دانشیار ».پرفسور که مقاله او را خوانده بود ، با تعجب پرسید : « دانشیار ؟ ایشان که استاد همه مایند ، چرا دانشیار ؟ » رییس درماند چه بگوید . واقعیت این بود که استاد مطهری حدود پانزده سال در بالاترین مقاطع دانشگاه مانند دکترا و فوق لیسانس تدریس می کرد ، اما ساواک اجازه نمی داد که حکم استادی او صادر شود . آقای مطهری خودش در پاسخ پرفسور رضا گفت : « چون من در قیام 15 خرداد 1342 منبر رفته ام ، از آن زمان تحت نظرم ! » آن روز به دستور پرفسور رضا ، استادان دانشگاه تهران نامه ای به وزیر فرهنگ نوشتند و به مقام بالای علمی و استادی مرتضی مطهری شهادت دادند . این نامه را حتی مخالفان استاد هم امضا کردند !  

  • ع ش

راهی برای جدا کردن کودکان از رایانه!

دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۲۷ ب.ظ


  • ع ش

شعر،تسلیت شهادت امام جواد علیه السلام

يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۱۲ ب.ظ

ای که جودت را نباشد انتها

شیعیان را کن همه حاجت روا...


  • ع ش

کاریکاتور حادثه مکه مکرمه

يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۳۰ ب.ظ


  • ع ش