چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

۶۹ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

وزیر عاقل

پنجشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۰، ۰۲:۲۶ ب.ظ

پادشاهی را وزیری عاقل بود که از وزارت دست برداشت! پادشاه از دگر وزیران پرسید وزیر عاقل کجاست ؟ گفتند از وزات دست برداشته و به عبادت خدا مشغول شده است...
پادشاه نزد وزیر رفت و از او پرسید از من چه خطا دیده ای که وزارت را ترک کرده ای؟

گفت از پنج سبب : اول آنکه تو نشسته می‌بودی و من به حضور تو ایستاده
می‌ماندم اکنون بندگی خدایی می‌کنم که مرا دروقت نماز حکم به نشستن می‌کند !

دوم: آنکه طعام می‌خوردی و من نگاه می‌کردم  ، اکنون رزاقی پیدا کرده‌ام که اونمی خورد و مرا می‌خوارند....

سوم: آنکه تو خواب می‌کردی و من پاسبانی می‌کردم اکنون خدای چنان است که هرگز نمی‌خوابد و مرا پاسبانی می‌کند !

چهارم: آنکه می‌ترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیب برسد ،اکنون خدای من چنان است که هرگز نخواهد مرد و مرا از دشمنان آسب نخواهد رسید...

پنجم: آنکه می‌ترسیدم اگر گناهی از من سرزند عفو نکنی، اکنون خدای من چنان رحیم است که هر روز صد گناه می‌کنم و اومی بخشاید!

  • ع ش

نزاع

پنجشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۰، ۰۲:۲۴ ب.ظ

سلطان محمود از تلخک پرسید:
فکر میکنی جنگ و نزاع چگونه بین مردم آغاز میشود؟

تلخک گفت: ای پدر سوخته!
سلطان گفت: توهین میکنی، سر از بدنت جدا خواهم کرد
تلخک خندید و گفت:
جنگ اینگونه آغاز میشود،
کسی غلطی می کند و
کسی به غلط جواب می دهد!

 عبید زاکانی

  • ع ش

نشستن

پنجشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۰، ۰۲:۲۲ ب.ظ

امیرالمومنین علی (علیه السلام):

«اَلجَلسةُ فی‌الجامع‌‌ِ خَیرٌلی مِنَ ‌الجَلسةِ‌ فی‌الجَنّةِ‌، لأَنَّ الجنَّةَ فیها رِضی نَفسی وَ الجامِعُ فیهِ ر‌ِضی ربّی»

نشستن من در مسجد از سکونت در بهشت برایم بهتر است،زیرا اقامت من در بهشت موجب خوشنودی من است،اما بودن من در مسجد موجب رضا و خوشنودی خداست.

📚وسائل، ج3، ص 482

  • ع ش

قلب

پنجشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۰، ۰۲:۰۱ ب.ظ

 استاد حائری شیرازی

قلب انسان نسبت به گناه بی‎تفاوت نیست، چنان که دست نسبت به آتش بی‎حس نیست.

 قلب از دروغ، همان رنجی را می‎برد که دست، از آتش می‎برد؛ اگر بعد از دروغ گفتن عذاب وجدان گرفت و جبران کرد، مثل این است که آتش در دست تو افتاده باشد و تو آن را پرتاب کرده باشی، اما اگر آتش را مدتی روی دستت بگیری، این دست اعصابش می‎میرد.

اگر انسان پیوسته دروغ بگوید، قلب بی‎حس می‎شود، مثل دستی که اعصابش سوخته است.

  • ع ش

زبان مردم

چهارشنبه, ۳ شهریور ۱۴۰۰، ۰۶:۲۸ ب.ظ

زبان مردم 

 در روایت است که روزی حضرت موسی (ع) به خدا عرض کرد:پروردگارا مرا از (شرّ ) زبان مردم حفظ کن.

 خطاب رسید: ای موسی! زبان مردم را درباره ی خودم حفظ نکردم، چه رسد به تو


حکایت ۴۴۸ گلشن لطایف ج ۲ ص ۲۰۷

  • ع ش

اگر قزاق به کربلا بودی...

چهارشنبه, ۳ شهریور ۱۴۰۰، ۰۶:۰۶ ب.ظ


می گویند رضاشاه(قبل از آن که آیین های عزاداری محرم را ممنوع کند) روز عاشورایی پیشاپیش دسته‌های سینه‌زنی قزاق‌ها به راه افتاد، پای خود را برهنه کرد، به سر و رویش کاه و گل ریخت و چنین سر داد:


اگر قزاق به کربلا بودی
حسین تشنه لب تنها نبودی

📕منبع:نعمت‌الله قاضی در کتاب «علل سقوط حکومت رضاشاه»

  • ع ش

حکایت شهید دستغیب از...

سه شنبه, ۲ شهریور ۱۴۰۰، ۰۶:۴۳ ب.ظ

شهید آیت الله دستغیب رضوان الله علیه: از مرحوم جناب حاج سید هاشم نقل شده که: روزی در مسجدی پدرم می خواست نماز جماعت بخواند و من هم جزء جماعت بودم. ناگاه مردی در هیأت اهلِ دهات وارد شد و از صفوف جماعت عبور کرد تا صف اول پشت سرِ پدرم قرار گرفت.
مؤمنین از این که یک نفر دهاتی در محلی که باید جای اهلِ فضل باشد، آمده سخت ناراحت شدند. او اعتنایی نکرد.
 در رکعتِ دوم در حالِ قنوت، قصدِ فرادا نمود. نمازش را تمام کرد. همان جا نشست و سفره ای که همراه داشت باز نمود و شروع به خوردن نان کرد.
چون نماز تمام شد، مردم از هر طرف به او حمله کردند و اعتراض نمودند و او هیچ نمی گفت. پدرم متوجه مردم شد. گفت: چه خبر است؟ گفتند: امروز این مرد دهاتی جاهل به مسأله آمده صف اول پشتِ سر شما اقتدا کرده، آن گاه وسط نماز قصد فرادا کرده و بعد نشسته چیز می خورد.
پدرم به آن شخص گفت: چرا چنین کردی؟ در جواب گفت: سببِ آن را آهسته به خودت بگویم یا در جمع بگویم؟ پدرم گفت: در حضور همه بگو.
گفت: من وارد این مسجد شدم به امید این که از فیض نماز جماعت با شما بهره ای ببرم.
چون اقتدا کردم، اواسطِ حمد دیدم شما از نماز بیرون رفتید و در این عالم خیال واقع شدید که من پیر شده ام و از آمدن به مسجد عاجزم. الاغی لازم دارم که سواره حرکت کنم. پس به میدان الاغ فروش ها رفتید و خری را انتخاب کردید و در رکعتِ دوم در خیالِ تدارکِ خوراک الاغ و تعیین جای او بودید که من عاجز شدم و دیدم بیش از این سزاوار نیست و نمی توانم با شما باشم. پس نماز خود را تمام کردم.
این را گفت و سفره را پیچید و حرکت کرد. پدرم بر سرِ خود زد و ناله نمود و گفت: این مرد بزرگی است. او را بیاورید که مرا به او حاجتی است.

  • ع ش

خیانت

سه شنبه, ۲ شهریور ۱۴۰۰، ۰۵:۱۶ ب.ظ

معیار

یک مهندس روسی تعدادی کارگر ایرانی را برای کار استخدام کرده بود. کارگران بنا به وظیفه شرعی وقت اذان که می‌شد برای خواندن نماز دست از کار می‌کشیدند. یک روز مهندس به آنان اخطار کرد که اگر هنگام کار نماز بخوانند آخر ماه از حقوقشان کسر می‌شود. کسانی که ایمان ضعیف و سست داشتند از ترس کم شدن حقوقشان، نماز را به آخر وقت می‌گذاردند امّا عدّه ای بدون ترس از کم شدن حقوقشان، همچنان در اوّل وقت، نماز ظهر و عصرشان را می‌خواندند. آخر ماه، مهندس به کارگرانی که همچنان نمازشان را اوّل وقت خوانده بودند، بیشتر از حقوق عادّی ماهیانه پرداخت کرد. کسانی که نماز خود را به بعد از کار گذاشته بودند به مهندس اعتراض کردند که چرا حقوق آن کارگرها را بر خلاف انتظارشان زیاد داده است. مهندس می‌‌گوید: «اهمیّت دادن این کارگرها به نماز و صرفنظر کردن از کسر حقوق، نشانگر آن است که ایمان‌شان بیشتر از شماست و این قبیل آدم‌ها هرگز در کار خیانت نمی‌کنند همچنان که به نماز خود خیانت نکردند.»

  • ع ش

تبریز

دوشنبه, ۱ شهریور ۱۴۰۰، ۱۰:۰۱ ب.ظ

تبریز شهر اولین

اولین مرکز تلفن، اولین شهرداری، اولین اتاق تجارت و... در این شهر به وجود آمدند.

آتش نشانی تبریز اولین آتش نشانی ایران است که در سال 1221 شمسی و زمانی که نیروهای روسی در ایران بودند،  ساخته شد.

مدرسه ی رشدیهِ تبریز، اولین مدرسه ی تحصیلات ابتدایی به شیوه مدرن در ایران است که توسط میرزا حسن رشدیه در تبریز بنا شد.

اولین چاپخانهِ ایران در سال 1227 توسط عباس میرزا در تبریز تاسیس شد.

نخستین سینمای عمومی ایران، 5 سال بعد از اختراع آن توسط برادران لومیر، در تبریز شروع به کارکرد. این سالن سینما در سال 1279 توسط کاتولیک ها، با نام سینماسولی تاسیس شد.

نخستین کتابخانهِ دولتی و عمومی در سال1300 در تبریز ایجاد شده است. نام آن کتابخانهِ تربیت بوده و بانی ساخت آن محمد علی تربیت است.

تبریز امن ترین شهر بین شهرهای ایران و یکی از القاب شهر تبریز شهر "بدون گدا" است!

  • ع ش