چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

۸۰ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

بزرگترین سفره هفت سین جهان در بیستون کرمانشاه

جمعه, ۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۱۵ ب.ظ

بزرگترین سفره هفت سین /عکس

  • ع ش

نحوه شهید شدن امیرکبیر

جمعه, ۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۰۶ ب.ظ

«چاکران آستان ملایک پاسبان، فدوی خاص دولت ابد مدت حاج علیخان، پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار؛ مامور است که به فین کاشان رفته میرزا تقی خان فراهانی را راحت نماید و در انجام این ماموریت، بین الاقربان مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر باشد.»

شاید در نگاه اول متن بالا معنیِ واضحی را نرساند، ولی با کمی دقت متوجه خواهید شد این متن عبارت است: «فرمان قتل امیرکبیر از سوی ناصرالدین شاه».

میرزا تقی خان فرزند کربلایی محمدقربان، آشپز و دربان و ناظر قائم مقام فراهانی که در یکی از روستاهای فراهان اراک متولد شده بود و در محضر خانواده‌ی قائم مقام نشو و نما یافته بود در کوتاه مدتی با نشان دادن ذکاوت خود از جمله حضور در فرونشاندن ماجرای قتل گریبایدوف (که در آن زمان منشی دستگاه قائم مقام بود) و یا دیگر ماموریت‌های سیاسی‌اش و کارهای فرهنگی چون تاسیس دارالفنون و نشر روزنامه و اصلاح وضع نظام، پایان دادن به فتنه‌ی سالار در خراسان و صدها کار دیگر، چنان به اوج اصلاحی رسیده بود که در دوره‌ی ناصری دیگر مثل او را کسی شاهد نبود.

ولی شاید یکی از آفت‌های رایج دوره‌ی قجری دامن‌گیر این میرزای کوشا و مصلح گردید و آن هم آفت چشم و هم‌چشمی بود که یک شبِ حکم قتل وی را بر وی رغم زد! و با عزل و مرگ امیرکبیر تقریباً کلیه‌ی کارهای اصلاحی او به دست فراموشی سپرده شد و حتی مربیان و افسران اتریشی که نیز برای همکاری جهت مدرسه‌ی دارالفنون آمده بودند به علت بدرفتاری با آن‌ها پس از مدتی ایران را ترک نمودند.

علل ترغیب شاه به فرمان قتل

پس از گذشت مدتی رجال و شاهزادگان درباری که اصلاحات امیر را تا حد بسیاری به ضرر خود می‌دیدند، دست به اقداماتی علیه وی زدند. این افراد که صاحب نفوذ و قدرت هم بودند برای متوقف نمودن و بازگرداندن امیرکبیر از راهی که طی می‌کرد، کوشش بسیاری نمودند و چون راهی نیافتند اتهامات بسیاری را به صورت شایعه به او وارد ساختند. در اوایل کار، ناصرالدین شاه که به دلیل علاقه خاصی خواهرش را به ازدواج امیرکبیر درآورده بود، از او حمایت می‌کرد و به سعایت اطرافیان بدخواه توجه نمی‌نمود، اما توطئه گسترده بود و اصرار در ترساندن شاه ادامه یافت و کم‌کم ناصرالدین شاه که هنوز بیست سال هم نداشت به امیر سوء‌ظن پیدا کرد و وی را از صدارت عزل و فقط در مقام امیرنظام وی را باقی نهاد.

دستخط عَزل امیر

ناصرالدین شاه در روز پنجشنبه 19 محرم 1268 ﻫ .ق دستخطی به این مضمون برای امیر فرستاد:

«چون صدارت و وزارت کبری زحمت زیاد دارد و تحمل این مشقت بر شما دشوار است، شما را از آن کار معاف کردیم. باید در کمال اطمینان مشغول امارت نظام باشید و یک قبضه شمشیر و یک نشان که علامت ریاست کل عساکر است فرستادیم. به آن کار اقدام نمایید تا امر محاسبه و سایر امور را به دیگران از چاکران که قابل باشند واگذاریم.»

تبعید امیر

سرانجام امیر به اجبار از تهران به فین کاشان، البته به دستور شاه، تبعید گردید و نامه‌ی تبعید وی را شاه به جلیل خان جلیلوند داد و در نامه‌ی جداگانه‌ای خطاب به ماموران اجرای حکم تبعید دستورالعمل رفتار با امیر و خانواده‌ی او و طرز کنترل و مراقبت او را مشروحاً نوشت و به جلیلوند داد.

روز پنجشنبه بیست و ششم محرم، امیر و تمام اعضاء خانواده‌ی او را، از جمله؛ عزت‌الدوله (همسر امیر و خواهر ناصرالدین شاه) و دو دختر امیر از او و پس از همسر سابق و مادر امیر، تحت الحفظ به طرف کاشان حرکت دادند و سرانجام روز هشتم صفر سال 1268، امیر و همراهان وی وارد تبعیدگاه خود "باغ فین" شدند.

جریان قتل امیر

پس از پشت سر نهادن دو مرحله‌ی عزل و تبعید امیر حال نوبت مرحله‌ی سوم یعنی قتل وی بود و سرانجام آن نیز عملی گردید به این نحو که علیخان فراشباشی و همراهان وی، روز جمعه 17 یا 18 ربیع‌الاول به صورت ناشناس و با صورت‌های بسته وارد فین شدند و بدون یک دقیقه فوت وقت به دنبال کار جنایت خود راهی شدند و شاید خالی از لطف نباشد که ما جریان این قتل ناجوانمردانه را بنا بر روایتی که در حمام اتفاق افتاده است نقل کنیم:

امیر نوع قتل خود را تعیین کرد!

حمام باغ فین یک در به داخل داشت و یک در هم به طرف بیرون و به نظر می‌رسد که ماموران محافظ امیر از جریان آگاه بوده‌اند و زمینه را از پیش برای اجرای حکم قتل وی مهیا ساخته بودند، زیرا به قول بیشتر مورخان وقتی علیخان به فین می‌رسد، امیر در حمام بوده است. به هرحال ماموران برای اینکه مانع ایجاد رابطه میان امیر و عزت‌الدوله (همسر امیر) شوند، درب اندرون را بطوریکه عزت‌الدوله نفهمد، از بیرون بر وی بستند.

امیر که در گرمخانه حمام غرق در خیالات خود نشسته بود، به ناگاه شاهد ورود جلادان شاه به محوطه‌ی حمام می‌گردد و پس از طی صحبت‌هایی بین امیر و فرستاده‌ی شاه، سرانجام علیخان با کمال گستاخی و جسارت از امیر می‌خواهد که بدون یک لحظه فوت وقت آماده‌ی مرگ گردد و تنها تقاضایی که از امیر قبول می‌شود، اینست که نحوه‌ی اجرای حکم را خودش تعیین کند.

پس امیر از جا بلند شد و غسل کرد و در وسط گرمخانه نشست و چون عادت به رگ زدن و خون گرفتن داشت، دستور داد که دو رگ بازوی وی را قطع کردند و دو دست را روی زمین گذاشت و شاهد فواره زدن خون‌های گرم و پرجوش و خروش، که جز استقلال و عظمت کشور چیزی نمی‌توانست آن را تسکین دهد، بود.

پس از گذشت لحظاتی علیخان نگاهی به جلاد دیگر انداخت و دستور داد لگدی به میان دو کتف امیر بزند و سپس حوله ای به دهان امیرکبیر فرو کرد و راه نفس او را که به شمارش افتاده بود نیز بر او بست و پس از چند لحظه جسد بی‌جان میرزا تقی خان امیرکبیر در میان خون‌های صحن گرمخانه حمام فین افتاده بود و دژخیمان دربار ناصرالدین شاه با عجله و شتاب بسوی تهران روانه شدند تا خبر قتل امیر را برسانند.

آگاهی عزت‌الدوله از قتل همسرش

همسر باوفا و مهربان امیر که احساس نموده بود حمام امیر بیش از حد معمول طولانی شده است، نگران و مضطرب گردید و برای تفحص از حال همسر خود قصد بیرون رفتن از اندرون را نمود، ولی با بسته بودن در عمارت از پشت مواجه شد و هر چه فریاد کشید و نگهبان را صدا زد که در را باز کنند، کسی جوابش را نداد.

عزت‌الدوله (همسر امیر) که پی به مشکوک بودن ماجرا برده بود، دیوانه‌وار آنقدر با مشت و لگد بر در ضربه زد تا در شکسته و خود را به حمام رسانید و هنوز به حمام نرسیده بود که خبر قتل امیر را به او گفتند. عزت‌الدوله وقتی به داخل حمام رسید که قلب شوهرش برای همیشه از کار افتاده و جسد بی‌جانش در میان خون‌های صحن حمام افتاده و همه چیز تمام شده بود.

به دستور ناصرالدین شاه از جنازه‌ی امیرکبیر تجلیل به عمل آمد و در میان اظهار احترام و ادب اهالی کاشان، جسد وی را در «مشهد کاشان» به خاک سپردند. ولی عزت‌الدوله پس از چند ماه با اجازه شاه، جسد امیر را از کاشان به کربلا منتقل کرد و در مقبره‌ای در صحن مقدس ابی عبدالله الحسین(ع) بخاک سپرد.

برخورد عزت‌الدوله با ناصرالدین شاه

پس از گذشت مدتی، عزت‌الدوله (همسر امیر و خواهر ناصرالدین شاه) با دو دخترش با وضعی اندوه‌بار به تهران برگشت و در اولین برخورد با برادرش ناصرالدین شاه، هر چه توانست به او بد و بیراه گفت و به قول گوبینو: «ناسزایی نبود که به برادر نگوید.»

ازدواج تحمیلی همسر امیرکبیر!

در این بین شاه و مادرش که اوضاع را مساعد خود نمی‌دیدند برای رهایی از سخنان رسواگرانه‌ی عزت‌الدوله وی را تحت فشار قرار دادند که با کاظم خان، پسر میرزا آقاخان نوری (جانشین امیرکبیر)، ازدواج کند و سرانجام نیز وی را قانع کردند ولی عزت‌الدوله به شاه گفت: مرا به اجبار شوهر می‌دهی ولی به همین خوشم که چند روز دیگر این تیره روزگار را هم که مرا به او می‌سپاری مانند شوهر اولی خواهی کشت!

در دوران زناشویی، کاظم خان بقدری از عزت‌الدوله وحشت داشت که جرأت مواجه شدن با او را نداشت و عزت‌الدوله همیشه می‌گفت که خدا نکند من از این ناکس صاحب فرزندی شوم و خانم شیل در رابطه با ازدواج عزت‌الدوله در نوشته‌هایش آورده است که: مردم ایران پس از ازدواج اجباری خواهر شاه با کاظم خان می‌گفته‌اند: خواهر شاه هم مثل انگشتر صدارت قابل انتقال است، هر کس که این را بدست آورد، حق بدست آوردن آن را هم دارد!

دختران امیرکبیر

عزت‌الدوله دو دختر خود را بنام‌های «تاج الملوک» و «همدم الملوک» که از امیر داشت با بغض شاه و افراد مسبب قتل امیر، به خصوص علیخان مراغه ای (عامل قتل امیر) بارآورده بود، به نحوی که گوبینو می‌نویسد:

«ناصرالدین شاه سعی دارد با دادن اسباب‌بازی به فرزندان عزت‌الدوله محبت آن‌ها را به خود جلب کند ولی بچه‌ها همیشه به شاه می‌گویند: تو همان کسی هستی که به قتل پدرمان حکم دادی. چند ماه پیش پسر فراشباشی پسر علیخان که به سن همان بچه‌هاست با بچه‌های امیر مواجه می‌شود، همین که بچه‌ها او را شناختند به روی او افتادند و با چنگ و ناخن سر و صورت او را زخمی کردند و به زحمت او را از دست دختران امیر بیرون کشیدند.»

  • ع ش

بدون شرح 6فروردین95

جمعه, ۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۳:۳۰ ب.ظ


  • ع ش

جهنم جایی است که دخترکی...

جمعه, ۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۳:۳۰ ب.ظ


  • ع ش


  • ع ش

عیدی دادن آیت الله

جمعه, ۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۲۰ ب.ظ

اسکناس های عیدی روی میز آیت الله هاشمی رفسنجانی +عکس

  • ع ش

گفت و گویی متفاوت با وزیر بهداشت

جمعه, ۶ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۵۳ ب.ظ

روایت وزیربهداشت از طبابت سران عرب/ با بساز بفروشی پولدار نشدم!

بی شک وقتی درباره یک وزیر پرکار و پر انرژی صحبت می شود بعید است نام دکتر سیدحسن قاضی‌زاده هاشمی، وزیر بهداشت در دولت یازدهم از ذهنتان عبور نکند. کسی که در سال های وزارتش آنقدر خبرساز بوده که....
به گزارش مشرق، بی شک وقتی درباره یک وزیر پرکار و پر انرژی صحبت می شود بعید است نام دکتر سیدحسن قاضی‌زاده هاشمی، وزیر بهداشت در دولت یازدهم از ذهنتان عبور نکند. کسی که در سال های وزارتش آنقدر خبرساز بوده که شاید تا پایان دوره همانطور که رکوردار عمل چشم در کشور است رکورددار خبرسازی در این وزارتخانه را هم بر دوش بکشد.
 
روایت وزیربهداشت از طبابت سران عرب/ با بساز بفروشی پولدار نشدم!

دکتر هاشمی هنوز یک سال و نیم از وزارتش باقی مانده و می گوید بعد از پایان این دوره دیگر قصد ادامه ندارد و می خواهد به دنیای قبل از وزیر شدنش برگردد. حتی وقتی از او می پرسیم با توجه به محبوبیتش در بین مردم برای رئیس جمهور شدن برنامه ای دارد یا خیر؟ با قاطعیت آن را رد می کند و می گوید مرد سیاست نیست و برای کار دیگری ساخته شده است. مجله مهر در آستانه نوروز به وزارت بهداشت رفت و برای دقایقی توانست به صورت اختصاصی با وزیر بهداشت هم کلام شود تا درباره خودش، زندگی اش، خبرساز بودنش و... بگوید:

شما در شبکه های اجتماعی خیلی فعال هستید. این حضور فعال شما در چنین فضایی بیشتر برای تان حاشیه ساز و مشکل ساز بوده یا خیر؟

من قبل از کار وزارت هم در شبکه های اجتماعی حضور داشتم و به این کار علاقه دارم. فکر می کنم با توجه به آشنایی ام به این فضا می توانم از این فرصت استفاده و دغدغه های ذهنی ام را منتقل کنم. تا به حال هم برای من مشکلی به وجود نیاورده است و اگر وقت کنم دوست دارم به این کارم همچنان ادامه دهم.

گفته می شود یکی از علت هایی که شما تا این حد در حوزه کاری تان فعال هستید و حضور موثری هم دارید؛ می خواهید در آینده رئیس جمهور کشور بشوید. چقدر این صحبت درباره شما صحت دارد؟

حرف که زیاد زده می شود. برای من همین وزارت هم زیاد است و خودم را لایق این کاری که انجام می دهم و هم نمی دانم. من پزشک هستم و تخصص ام نیز در زمینه چشم پزشکی است. این کارم را هم خیلی خوب بلد هستم. بنابراین فکر نکنم به درد کارهای دیگری بخورم.

شما خیلی در بین مردم محبوبید و یکی از مهمترین علت ها این است که وزیر بسیار فعال و کوشایی هستید. به طوری که تا به حال  فکر نکنم در این سمت کمتر وزیری به اندازه شما فعال بوده باشد. به همین علت است که می گویند این کارهای شما مقدمه ای برای حضور در سمت ریاست جمهوری است؟

معتقد هستم در کشور ما تنها روحانیون می تواند رئیس جمهور خوبی باشند.  منظورم افراد روحانی که ملبس به این لباس اند است. البته این عقیده شخصی است. خوشبختانه من یک پزشک هستم. بنابراین تصمیم من این است که در حوزه خودم فعالیت داشته باشم و در عین حال از جنس سیاست نیستم. اگر بودم بعد از گذشت یکی دو سال از انقلاب به دلیل وجود موقعیت های زیادی که بود و با بسیاری از دوستانم هم شروع کردیم مانند مهندس زنگنه، دکتر آخوندی، مهندس حجتی، دکتر جهانگیری و فیروزآبادی در سیاست می ماندم. اما من از این جنس نیستم و در مسیری وارد شدم که کشور برای آن زحمت کشید، مردم هزینه کردند، خودم هم تلاش کردم و در حال حاضر آنچه که هستم را با هیچ چیز عوض نمی کنم. این چهار سال هم که آمدم و وزارت را بر عهده گرفتم با اصرار مکرر آقای روحانی پذیرفتم. چندان علاقه ای به قدرت ندارم.

شما در بین نمایندگان مجلس هم محبوب بودید به طوری که تا به حال سابقه نداشته وزیر بهداشتی به اندازه شما مورد تایید صلاحیت نمایندگان قرار بگیرد.

چقدر مهم است که آدم محبوب باشد؟ این همه آدم ها محبوب بودند و الان نیستند. چه فایده ای دارد واقعا؟ این مساله اعتباری است. به نظر من یک جای دیگر باید محبوب بود. اگر فکر می کنید فعالیتم زیاد است این تصور شماهاست؛ چون تصور من این است که چنین روزهایی در زندگی تکرار نمی شود. یک دوره چهار ساله ای من را مامور یک کاری کرده اند. هر ساعت آن هم به عقب برنمی گردد. من هم قرار نیست ادامه بدهم چون می خواهم به سر کار اصلی خودم و طبابت برگردم. دیگر تصمیم دارم همه زمانم را برای آنچه که دوست دارم بگذارم. حالا این چهار سالی که در اختیار من قرار داده شده را فرصتی می دانم که برای مردم کم نگذارم. حالا یکسری برای فعالیت های من القاب و اهداف مختلف می گذارند. مثلا یک نفر می گوید حرکت پوپولیستی است، یکی می گوید دنبال پست و مقام است، یکی می گوید دنبال این چیزها است و... من این شهرت را قبل از وزارت هم داشتم و الان به دستش نیاوردم. برای همین هر کس هر چه می خواهد بگوید. چیزی که آدم دوست دارد باشد بهتر است تا اینکه مردم یا افراد دیگر بگویند.

شما در کنار فعال بودنتان؛ اخبار خیلی سریع به دست تان می رسد و خیلی سریع هم نسبت به آن واکنش نشان داده و وارد عمل می شوید. خودتان شخصا اخبار را رصد می کنید یا مدیر رسانه یا مدیر برنامه ای دارید؟

من بیشتر اخبار را خودم می بینم و به دیگران هم منعکس کرده ام. موبایل دستم است و اخبار را از طریق سایت هایی که می شناسم رصد می کنم. دو سه سایت هستند که اسم آنها را نمی برم چون تبلیغ آنها می شود اما حوادثی که اتفاق می افتد را بیشتر منعکس می کنند و من هم متاسفانه مجبور هستم خبرهای بد را ببینم و از طریق همین سایت ها متوجه اتفاقات می شوم.

به جز این موضوع که شما به سرعت از اخبار مطلع می شوید سریعا هم در آنجا حضور پیدا می کنید. شاید وزرای دیگر هم مانند شما واکنش سریعی نشان بدهند اما به سرعت شما در آنجا حضور پیدا نمی کنند. از دیدار بیماران تا حضور در بیمارستان ها و حتی بعد از اخباری که درباره گرد و خاک اهواز منتشر شد جزو اولین کسانی بودید که اهواز رفتید.

درمورد گرد و خاک اهواز باید بگویم در دولت جلسه ای بود و من آنجا گفتم باید به اهواز برویم. به خانم ابتکار هم گفتم بیا با هم برویم. به یاد ندارم چه مسئله ای پیش آمد  اما دکتر جهانگیری به من گفت از طرف دولت به اهواز بروم. من هم رفتم.

به سرعت رسیدن تان به چه برمی گردد؟

به ماشین هایی که من را به آنجا می برد.(خنده)

مدل ماشین تان چیست؟

من که خودم پشت فرمان نمی نشینم. یعنی اجازه ندارم. همین امروز هم نشستم راه را گم کردم. اما دو ماشین دارم. یک بنز که البته خبرساز هم شده بود و یک مگان که می گویند مگان ماشین وزارست.(خنده)

پس مدیر برنامه ندارید تا به شما اخبار را برسانند؟

من که فوتبالیست و هنرپیشه نیستم تا مدیر برنامه داشته باشم. من به این کارها علاقه دارم و کار من در حال حاضر به عنوان وزیر بهداشت هم همین است.

آن زمانی که قرار بود سریال «در حاشیه» پخش شود حرف و حدیث های زیادی به وجود آمده بود و پزشک ها شاکی بودند و مردم اعتراض داشتند. صحبتی که در مطبوعات شد این بود که شما به عنوان یک شخصیت محبوب بین مردم در مقابل شخصیت محبوب دیگری به نام مهران مدیری قرار گرفته اید. این چالشی که پیش آمده بود موجب شد تا پزشکان طرفدار شما باشند و مردم طرفدار مهران مدیری. یعنی یک تیم بندی رخ داده بود. این مقابله با مردم برای شما نگران کننده نبود؟

خیلی از دوستانم به من می گفتند داری اشتباه می کنی و این کار آسیب زیادی به تو خواهد زد. واکنش ها را هم دنبال می کردم. اما من کاری را انجام دادم که عقیده ام بود و نمی توانستم به جز آن فکر دیگری کنم. تصورم این بود وقتی مردم به جامعه پزشکی آن هم در غالب اغراق و طنز بی اعتماد شوند؛ سلامتی شان آسیب می بیند. این کارم در جهت دفاع از صنف خودمان نبود.

چراکه بیشترین انتقاد را من داشتم. البته درخفا نه در تریبون های عمومی. من به علاقه مردم نسبت به خودم آگاه بودم و می دانستم حتما آسیب خواهدرساند. اما آنچه که فکر می کردم مربوط به سلامت مردم است؛ از حوزه مسئولیت ام اشکال کردم. آقای مهران مدیری از دوستان خیلی خوب من است و خیلی لطف کرد و 4-5 بار همدیگر را دیدیم و درباره همین موضوع صحبت کردیم. خودش هم واقعا از آن برنامه راضی نبود. البته من نمی توانم از جانب ایشان وقتی نیستند صحبت کنم؛‌ به همین دلیل توضیح بیشتری نمی دهم. اما هم ایشان و هم دیگران تلاش کردند تا به نحو دیگری سریال پیش برود. خود ایشان و آقای مهدوی که تهیه کننده بود بزرگواری کردند و داستان تعدیل شد و در نهایت «در حاشیه» به آن چیزی تبدیل شد که دیدید.

با وجود این تلاش هایی که کردم از هر دو طرف مورد اتهام واقع شدم. هم کسانی که از یک هنرمند توانمند مانند مهران مدیری خاطرات خوبی دارند و از کارهایش لذت می برند. هم جامعه پزشکی که فکر می کردند من در حق شان کوتاهی کردم. اما من تا جایی که از دستم برآمد تلاش کردم. یک مقدار موثر بود و یک مقدار هم موثر نبود. قرار بود «در حاشیه» 90 قسمت باشد تهیه کننده و سازمان به دلیل تغییر و تحولات به نتایج دیگری رسیدند و 30 قسمت را ساختند و سپس به بخش دوم پرداخته شد و 30 قسمت بعد مدیریت جدید خواست در زندان باشد و زندان در اختیار قوه قضائیه است و آنها نیز یکسری محدودیت ها دارند و نتیجه آنچه شد که دیدید. البته من هم موفق به دیدن آن نشدم.

با وجود آنکه شما برای سریال «در حاشیه» در دفاع از پزشکان برآمدید پزشکان و جامعه پزشکی از شما گلایه داشتند که بیشتر توجه شما به مردم است و به جامعه پزشکی آنطور که باید توجه نمی کنید.

طبیعی است که صنف پزشکی معترض باشد. صنف یک انتظاراتی دارد که من نمی توانم آنها را برآورده کنم. آنها تمام مطالباتش را از من می خواهد در حالی که واقعا من همه نظام نیستم و خودم به نوعی کارمندم. مجلس و دولت باید تصمیم بگیرند. بحث تعرفه ها به خزانه، نظر رئیس جمهور، نظر مجلس و قوانین موجود برمی گردد. من نمی توانم استثنا قائل شوم. به هر حال تا قبل از آنکه وزیر بهداشت کشور بشوم من هم مانند آنها حرف می زدم؛ اما امروز مسئولیت سلامت مردم را به من سپرده اند. نماینده هایشان به من رای داده اند. من نمی توانم طرف صنف بایستم. من باید طرف مردم بایستم. اما با نماینده های صنف نیز باید نهایت همکاری را داشته باشم. آنها هم کسانی هستند که از صنف آمده اند و در سازمان نظام پزشکی رای گرفته اند.

هیچ وقت ارتباط وزارت بهداشت به این خوبی که الان با سازمان نظام پزشکی است نبوده. حدود 5-6 نفر از روسای دانشگاه را از نظام پزشکی انتخاب کرده ام. همیشه با هم دوست و همراه بوده ایم. این مشکل همه جای دنیا وجود دارد. شما به آمریکا و اروپا هم بروید بالاخره پزشک ها با وزارت خانه مشکل دارند. خیلی بیشتر از آنچه که الان در کشور شاهد هستیم. اتفاقی که در این دولت افتاد اکثریت جامعه پزشکی همراهی کردند چون هم متوجه مشکلات من هستند و هم باور دارند در حق شان کوتاهی نمی کنیم. در عین حال شرایط شان نسبت به 10 سالی که پشت سر گذاشته اند کاملا متفاوت است.

اما این بدان معنا نیست که ناراضی وجود نداشته باشد. بالاخره در یک خانواده یک عده ای راضی هستند یک عده ای ناراضی. در جامعه پزشکی آنهایی که رضایت دارند ساکت اند، اما آنهایی که ناراضی اند صدایشان بلند است. اتفاق دیگری که افتاد و من نمی توانم آن را خیلی باز کنم جریاناتی خارج از جامعه پزشکی وجود دارد که در ایجاد التهاب و التهاب آفرینی موثر بوده چه آنهایی که مخالف دولت هستند چه آنهایی که به طور کلی دنبال عمیق تر کردن شکاف های اجتماعی اند که رصد می شوند و با برخی از آنها برخورد شده و برخی از آنها هم شناخته نمی شوند.

حاشیه های اعتراض رادیولوژیست های تهرانی در مخالفت با تصمیم شما موجب شد تا در مقابل وزارتخانه تجمع کنند. شما هم در واکنش به این اعتراض ها گفته اید «شایسته نیست خواهر و مادر افرادتوسط یک مردسونوگرافی شود درحالیکه دربازدیدی که ازبیمارستان نیویورک داشتم سونوگرافی را پرستارها انجام می‌دهد.» ماجرای این چالش چه بود؟

در مورد رادیولوژیست ها صحبت این بودکه مردم برای کنترل حاملگی با استفاده از دستکاه سونوگرافی هیچ ضرورتی ندارد حتما یک رادیولوژیست کارش را انجام بدهد. اگر رادیولوژیست بود چه بهتر اگر نداشتیم این کار را یک متخصص زنان که دوره دیده هم می تواند انجام دهد. از نظر من یک پرستار هم می تواند این کار را انجام دهد. حرفی که من زدم این بود شما که اینقدر ادعا دارید حتی نیویورک هم بروید آنجا یک پرستار این کار را انجام می دهد و هیچ پزشکی وقتش را برای سونوگرافی نمی گذارد. نظارت می کنند؛ اما همه این کارها در کل آمریکا توسط پرستار صورت می گیرد. نیویورک را به عنوان یک شهر پیشرفته مثال زدم. در اروپا هم همینطور است.

در ایران هم اینطور باید باشد. مگر من چشم پزشک نیستم؟ مگر ما سونوگرافی نداریم؟ پیشرفته ترینش سونوگرافی در این بخش است که قابل مقایسه با سونوگرافی زنان هم نیست. این کار را هم یک پرستار انجام می دهد و هر زمان که لازم باشد این کار را شخصا نیز انجام داده ام. من گفته ام جاهایی که مردم نیاز دارند، دستگاه سونوگرافی هم هست و رادیولوژیست نیست این کار را یا پرستار انجام بدهد یا متخصص زنان. اعتراض ها سر پول بود. گفتند اگر این کار را بکنید درآمد ما پایین می آید. من باید به فکر درآمد آنها باشم؟ مگر منابع دیگری تعریف نشده؟ ما باید به فکر مردم باشیم. هر نقل دیگری جز آنچه که گفتم منتشر شده باشد دروغ می گویند. اصل موضوع این بوده و کوتاه هم نمی آییم و فکر می کنم اکثریت رادیولوژیست های عزیز هم با من هم عقیده هستند و حتما جانب مردم و انصاف را می گیرند.

شما به عنوان چشم پزشک رکورددار عمل چشم هم هستید. حتی گفته می شود هواپیمای اختصاصی  شما را به کشورهای حوزه خلیج فارس می برد تا چشم امیران و وزیران کشورهای عربی را عمل می کنید. کشورهای عربی کار شما را خیلی قبول دارند؟

اصلا اینطور نیست. هر مریضی بیاید من عملش می کنم. برای من فرقی نمی کند آن بیمار چه کسی می خواهد باشد. در هر صورت همه مریض ها که ایرانی نمی شوند. در ضمن من پزشک امرا نیستم.

قبل از وزارت چطور؟

آنها آمده اند؛ اما من بیشتر مسئولان کشوری را عمل کرده ام تا بخواهم عرب ها را عمل کنم.

شما حتی پیرمرد نابینای 70 ساله ای را عمل کرده اید که توانسته بینایی اش را به دست آورد. دختر که بر اثر تزریق پنی‌سیلین نابینا شده بود را هم عمل کردید، به مناطق دور دست هم می روید و چشم های کسانی که توان مالی هم ندارند را عمل می کنید شاعر تویسرکانی هم در مدح شما شعر گفته....

بله، به هر حال در زندگی کاری هر پزشکی از این اتفاقات زیاد می افتد.

روزی چند ساعت می خوابید؟

روزی 5-6 ساعت. برخی موارد هم پیش آمده کمتر بخوابم؛ اما معمولا در همین حدود استراحت دارم.

چرا وقتی شما به عنوان چشم پزشک رکورددار عمل هم هستید خودتان عینک می زنید؟ چرا خودتان عمل نمی کنید؟

من عینکی نبودم. 8 سال است که عینک می زنم.

چرا در این 8 سال عمل نکرده اید؟

منتظر هستم با آب مروارید عمل کنم.

پس به عمل چشم اطمینان دارید؟

بله، بچه های خودمم هم عمل کرده اند. خیلی از دوستانم هم عمل کرده اند.

گفته می شود شما پولدارترین وزیر هستید و ثروت شما هم از طریق همین کار پزشکی بدست آمده است.

عیبی دارد؟ اینکه پولدارترین وزیر هستم را چندان قبول ندارم؛ اما پولدار هستم. خوبی اش این است که من هیچ وقت در عمرم کار اقتصادی نکردم. با سرمایه ام نه شرکتی، نه بساز بفروشی و... هیچ چیز راه ننداختم و این سبک سرمایه گذاری را قبول هم ندارم. معتقد هستم کشور برای من سرمایه گذاری کرده و باید تنها متوجه کار تخصصی خودم باشد. البته به جز این چهار سال.

به نظر من آنهایی که پست و موقعیت علمی دارند و بعد از به دست آوردن سرمایه به سمت کارهای اقتصادی کشیده می شوند خودشان را ارزان فروخته اند. من کلا اهل تجمل نیستم که برایم درآمدم مهم باشد. این کارهایی که انجام می دهم هم برای پول نیست. پول خودش آمده. کار را به دلیل عشقی که داشتم و فکر می کردم آرامم می کند و یک هنر است انجام می دهم. هدف پول نبود. اما اگر غیر از این بود زندگی ام زیر و رو می شد. به هر حال با یک رانتی، زمینی، ماشینی، فرصت طلبی و... می توانستم سرمایه ام را از این چیزی که هست بیشتر کنم. اما آنچه که دارم از مسیر سالم به دست آورده ام.

شما از جمله سیاستمدارانی هستید که همسرانتان هم در جمع ها حضور دارند. اگر همسر شما بخواهد دوره بعد وزیر شود شما مشکلی با این موضوع ندارید؟

خدارا شکر لیلی کوچک‌زاده، همسر من اهل این کارها نیست. در یک خانه نمی شود هر دو در حوزه اجتماعی فعال باشند. اینطور باشد زندگی از بین می رود. بچه ها هم به شدت آسیب می بینند. ما از اول این کارها را تقسیم کردیم. در خانه رئیس ایشان است و من هم در بیرون خانه کار می کنم.

فرزندان شما هم با این موضوع مشکلی ندارند؟

نه، دو فرزند اولم فاطمه و مریم ازدواج کرده اند و علیرضا پسرم هنوز محصل است. یک نوه هم دارم. آنها هم همه شان سرشان گرم کار و درس است و خیلی در این زمینه گلایه مند نیستند. مردم فکر می کنند پزشکی شغل خوبی است اما واقعا پزشکی شغل سختی است و زحمت دارد و مسئولیت آن سنگین است.

عید مسافرت می روید؟

بله، حتما.

سفر خارجی؟

به هر حال در این کره خاکی زیر آسمان آبی جایی پیدا می شود که برای تعطیلات به آنجا برویم. البته تا 6 فروردین تعطیل هستیم. بعد از آن را باز باید به سر کار برگردم.
منبع: مهر
  • ع ش

یافته جدید علمی درباره مثلث برمودا

جمعه, ۶ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۳۹ ب.ظ
بیگانگان، نیروهای فراطبیعی و شهر آتلانتیس همه این موارد را علت ناپدیدشدن هواپیماها و کشتی‌ها در مثلث برمودا می‌دانند.


به گزارش ایسنا مثلث برمودا بین پورتوریکو و میامی قرار دارد و در مورد آن تصورات و خیال‌پردازی‌های بسیاری صورت گرفته که در فیلم‌ها، مقالات و موسیقی نیز به نمایش گذاشته شده است، اما در حال حاضر گروه تحقیق محققان نروژی جوابی برای عملکرد این منطقه گرمسیری در اقیانوس یافته‌اند.


در سال 1964 وینسنت گادیس این مثلث را برای اولین بار توصیف کرد و بعد از آن نیز مقالات و افسانه‌های بسیاری در مورد این منطقه بر زبان‌ها جاری شد.


محققان نروژی از دانشگاه قطبی نروژ در مورد چاله کف دریای بارنتز مکانی که در آن بعد از مدتی هرچیزی ناپدید می‌شود تحقیق کردند.


این دهانه 150 متر عمق و نیم مایل پهنا دارد و در آن احتراق گاز متان صورت می‌گیرد و برای انسان‌هایی که از این مکان عبور کنند خطر دارد.


محققان معتقدند گاز و یا نفت موجود در کف اقیانوس موجب کشیدن کشتی به کف اقیانوس و سپس ایجاد حباب بر سطح آب می‌شود.


پژوهشگران اظهار کردند: ما در این مورد مطمئن نیستیم اما عملکرد افسانه‌ای این منطقه به دلیل گاز متان است. البته محققان روسی نیز این عملکرد را بیان کردند و علت علائم عجیب و غریب این منطقه را هیدرات‌های گاز می‌دانند.


این نتایج در جلسه ماه آینده اتحادیه علوم زمین‌شناسی اروپا ارائه خواهد شد.
  • ع ش

مفتی داعش در عروس صحرا(تدمر)

پنجشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۱۶ ب.ظ

مفتی داعش در پالمیرا گرفتار شد +عکس

  • ع ش

ام البنین سلام الله علیها همسرى جز امیرالمؤ منین على علیه السلام برنگزید
گروهى از مورخین برآنند که امیرالمؤ منین علیه السلام با ام البنین سلام الله علیه ، دختر حزام عامریه ، بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیه ازدواج نمود.  دسته اى دیگر مى گونید که این امر بعد از ازدواج حضرتش با امامه بوده است .  اما در هر حال ، مسلم است که این ازدواج بعد از صدیقه کبرى سلام الله علیه صورت گرفته است ، زیرا تا فاطمه سلام الله علیه زنده بود خداوند ازدواج با زنان را بر امیرالمؤ منین علیه السلام حرام نموده بود.
ام البنین داراى چهار پسر به نامهاى عباس ، عبدالله جعفر، و عثمان گردید که سرور همه آنان حضرت عباس علیه السلام مى باشد. این بانوى بزرگوار، بعد از امیر المؤ منین على علیه السلام مدتى طولانى زنده بد و با کسى نیز ازدواج نکرد؛ همچنانکه امامه و اسماء بنت عمیس و لیلى نهشیله چنین نمودند و این چهار زن آزاده ، کمال وفادارى را در حق شوى و سرورشان امیر المؤ منین على علیه السلام انجام دادند. حتى یک بار مغیرة ین نوفل و یک بار نیز ابو هیاج بن سفیان از امامه خواستگارى کردند، اما او امتناع ورزید و حدیثى از على علیه السلام نقل کرد که همسران پیامبر و جانشینش بعد از مرگ ایشان نباید به همسرى کسى درآیند، بر پایه این سفارش ، زنان وارسته مزبور، تن به ازدواج با کسى ندادند.
در باب عظمت مقام و علو معرفت حضرت ام البنین سلام الله علیه به مقام و موقعیت اهل بیت علیه السلام همین بس نوشته اند: چون ازدواج امیرالمؤ منان علیه السلام در آمد، امام حسن و امام حسین علیه السلام بیمار بودند، و او بسان مادرى دلسوز و پرستارى مهربان به مراقبت و دلنوازى از آنان پرداخت ؛ و چنین امرى از همسر سرور اهل ایمان ، که از انوار معارف حضرتش بهره ها گرفته ، در بوستان علوى تربیت یافته و به آداب و اخلاق مولاى متقیان علیه السلام مؤ دب متخلق شده ، شگفت نیست .

  • ع ش