چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

۳۶ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

خانه ای نزدیک مسکو

دوشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۴:۱۰ ب.ظ


  • ع ش

اسرار الهی

دوشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۵۴ ب.ظ


Image result for ‫روز کوروش در شیراز‬‎

حافظ اسرار الهی کس نمی داند،خموش/از که می پرسی که دور روزگاران چه شد؟


  • ع ش

پرنده ای که می تواند ماهها در آسمان بماند

يكشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۲۷ ب.ظ

محققان دانشگاه لوند سوئد دریافته‌اند که بادخورک‌های معمولی (نوعی پرنده مشابه چلچله) می‌توانند 10 ماه کامل در آسمان به پرواز ادامه داده و فرود نیایند.

Image result for ‫بادخورک‌ها‬‎

  • ع ش

Antoin Sevruguin 43 8 SI.jpg

  • ع ش

تدبیر شیخ الرئیس

شنبه, ۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۳:۰۵ ب.ظ


نقل است که شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد..
عابر خر سواری آنجا رسید از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودرو به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند..
شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند..

عابر آن سخن نشنیدو با شیخ به نان خوردن مشغول گشت ناگاه اسب لگدی زد..
عابر گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرد شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود عابر او را کشان کشان نزد قاضی برد..

قاضی از حال سوال کردشیخ هم چنان خاموش بود..
قاضی به عابرگفت این مرد لال است..
عابر گفت این لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد پیش از این با من سخن گفته..!!!
قاضی پرسید با تو سخن گفت...؟؟؟؟
او جواب داد که : بله گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند..
قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت شیخ پاسخی گفت که زان پس درزبان پارسی مثل گشت...

"جواب ابلهان خاموشی ست"

  • ع ش

سنگ مزار پروین اعتصامی

جمعه, ۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۴۲ ب.ظ


  • ع ش

سرانجام عبدلله بن زبیر

پنجشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۰۴ ق.ظ

عبدالله بن زبیر یکی از مخالفان حکومت یزید بن معاویه بود که در اواخر رجب سال 60 هجری قمری به خاطر امتناع از بیعت با عامل یزید بن معاویه در مدینه منوره، از این شهر گریخت و به مکه پناهنده شد.

در آن هنگام امام حسین علیه‌السلام نیز بر ضد یزید قیام کرده و به مکه معظمه مهاجرت کرده بود و پس از دعوت کوفیان، جهت بر عهده گرفتن رهبری قیام مردمی اهالی کوفه به سوی عراق رهسپار گردیده بود.

با وجود شخصیت ممتاز امام حسین علیه‌السلام و علنی شدن قیام وی بر ضد دستگاه جائرانه بنی‌امیه مکانی برای خودنمایی و شخصیت‌سازی عبدالله بن زبیر باقی نبود. ولیکن پس از شهادت امام حسین علیه‌السلام و فراگیرشدن نفرت عمومی نسبت به یزید و دستگاه بنی‌امیه، فرصتی برای عبدالله بن زبیر به وجود آمد تا از این وضعیت به نفع خویش سود برد.

وی در آخرین سال عمر یزید بن معاویه بر ضد وی در مکه قیام کرد و در برابر هجوم سپاهیان شام ایستادگی و از ورود آنان به مکه معظمه جلوگیری نمود و این شهر مقدس را در تصرف خویش درآورد. پس از هلاکت یزید بن معاویه در سال 64 هجری قمری و جانشینی فرزندش معاویه، موقعیت عبدالله بن زبیر مستحکم‌تر گردید. اما پس از مرگ معاویه دوم و درهم‌ ریختگی دستگاه بنی‌امیه فرصتی استثنایی برای عبدالله بن زبیر به وجود آمد و بسیاری از شهرها و مناطق اسلامی را در تصرف خویش درآورد و حتی نزدیک بود که شام را نیز تصرف کند.

اما مروان بن حکم، با همکاری عبیدالله بن زیاد و سایر امویان و بازماندگان حکومت یزید در شام به حکومت رسید و مدت کوتاهی خلافت نمود و پس از مرگ او فرزندش عبدالملک به حکومت رسید. با آغاز خلافت عبدالملک، جان تازه‌ای به کالبد متعفن امویان دمیده شد و او اقتدار آنان را دوباره به شامیان برگردانید.

از آن زمان نبرد متعدد میان سپاهیان اموی و سپاهیان عبدالله بن زبیر آغاز شد. ولیکن به تدریج سپاهیان شام صحنه را بر سپاهیان عبدالله بن زبیر تنگ کرده و شهرها را یکی پس از دیگری از تصرف آنان بیرون آوردند و آنان را بسوی مکه معظمه، وادار به عقب‌نشینی کردند و تنها این شهر را برای عبدالله بن زبیر باقی گذاشتند.

سرانجام در ذی القعده سال 72 قمری سپاهیان اموی به فرماندهی حجاج بن یوسف ثقفی به مکه نیز هجوم آورده و این شهر مقدس را در محاصره خویش درآوردند ولی با مقاومت سرسختانه پیروان عبدالله بن زبیر روبرو گردیدند. حجاج بن یوسف با کار گذاشتن پنج دستگاه بزرگ منجنیق شهر مکه را سنگباران کرد و حتی بسته‌های نفتی را به همراه سنگ‌ها در میان خانه‌های اهالی مکه می‌انداخت و آتش‌سوزی‌های متعدد و خرابی‌های زیادی به وجود آورد و در نتیجه، تعداد زیادی از مردم کشته و زخمی شدند. مردم این شهر از هر جهت در محاصره و تنگنا و از جهت بهداشتی، اقتصادی و روانی در وضعیت بسیار سختی قرار گرفتند.

محاصره شهر مکه و سنگباران آن به مدت شش ماه و نیم ادامه یافت. خانه خدا (کعبه معظمه) و مسجدالحرام نیز از آسیب این هجوم وحشیانه در امان نماندند. در این مدت اکثر اهالی مکه از شهر خارج شده و تسلیم شامیان گردیدند و تنها پیروان عبدالله بن زبیر مقاومت می‌کردند. آنان نیز روز به روز کمتر شده و تنها عده اندکی با عبدالله بن زبیر در داخل مسجدالحرام مقاومت کرده و سرسختی نشان می‌دادند. تا این که در روز هفدهم جمادی الاول سال 73 قمری، سنگی به نزدیکی عبدالله بن زبیر فرود آمد و ترکش‌های آن عبدالله بن زبیر را فراگرفت و او را به هلاکت رسانید.

پس از هلاکت وی سپاهیان حجاج وارد مکه معظمه و مسجدالحرام شده و حرمت این مکان مقدس را نگه نداشتند و در داخل مسجدالحرام، خونریزی بزرگی به راه انداختند و سر عبدالله بن زبیر و تعدادی از یاران وی را از بدن جدا کرده و برای عبدالملک بن مروان در شام فرستادند و بدین سان به حکومت هشت ساله زبیریان پایان بخشیدند.[۱]


  1. المحبر (محمد بن حبیب بغدادی)، ص 24؛ البدایة والنهایة (ابن کثیر)، ج 8، ص 362، ص 373؛ الامامة والسیاسة (دینوری)، ج 2، ص 24.
  • ع ش

سرانجام ابراهیم اشتر

پنجشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۵۵ ق.ظ
سرانجام ابراهیم اشتر بعد از مختار چه شد

برخلاف آنچه که در سریال مختارنامه به تصویر درآمد، اختلافات ایراهیم مالک اشتر و مختار ثقفی بسیار عمیق و جدی بود به طوری که بعد از قتل مختار توسط سپاه مصعب بن زبیر در کوفه، مالک اشتر با مصعب بیعت کرد.

ابراهیم، در قیام مختار بن ابی عبیده ثقفی، موقعیت مهمی بر عهده داشت و نام آورترین مرد این قیام، پس از مختار بود و از سوی مختار در شمال عراق، با سپاهیان شام به جنگ بزرگی پرداخت و پیروزی های فراوانی بدست آورد و عبیدالله بن زیاد را در آن نبرد به هلاکت رسانید و انتقام خون شهدای کربلا را از سپاهیان شام گرفت.

ابراهیم بعد از اتمام کار از موصل به نصیبین رفت و کارگزاران خود را به نواحی مختلف جزیره فرستاد.

گویا ابراهیم در ادامه کار از نهضت مختار کناره گرفته بود، از این­رو در پی حادثه حمله مصعب بن زبیر در پیوستن به مختار تعلل و سستی می­ورزید.

و حتی گفته شده به نامه­ های مکرر و پشت سر هم مختار پس از شکست اولیه­ اش از قوای مصعب، توجهی نکرده، نزد او باز نگشت.

از این­رو شاید بتوان حضور نداشتن ابراهیم در کوفه را از دلایل عمده شکست مختار از سپاه مصعب بن زبیر برشمرد و نیز ممکن است بتوان گفت، همین کناره­گیری او از مختار باعث شده بود که بعد از شهادت مختار مصعب بن زبیر از یک سو و عبدالملک مروان از سوی دیگر در او طمع ببندند تا ابراهیم را که مردی پر نفوذ و مدیر بود، را با خود همراه سازند؛ از این­رو مصعب نامه­ای به ابراهیم نوشته به او وعده داد که در صورتی که حکومت ابن­زبیر را بپذیرد، امارت مناطق شمالی عراق را به او می­سپارد نامه­ ی مشابهی نیز از سوی عبدالملک مروان -خلیفه اموی شام- به دست ابراهیم رسید.

وی پس از قتل مختار بن ابی عبیده ثقفی به دست سپاهیان عبدالله بن زبیر، از دو جناح متخاصم باقیمانده، یعنی سپاه شام به فرماندهی عبدالملک بن مروان و سپاه حجاز و عراق به فرماندهی عبدالله بن زبیر، دعوت به همکاری شد.

ولی او ترجیح داد که به سپاه عبدالله بن زبیر بپیوندد، تا هدف های خویش را در ریشه کن کردن شجره خبیثه بنی امیه، جامه عمل بپوشاند.

پس از پیوستن ابراهیم بن مالک اشتر به مصعب، برادر عبدالله بن زبیر در عراق، شامیان به وحشت افتاده و برای جنگ با آنان به سوی عراق هجوم آوردند. سرانجام دو سپاه در غرب عراق و در ناحیه مِسکن، در کنار نهر دُجیل، در نزدیکی سامرا، به هم رسیده و به نبرد خونین پرداختند.

در این جنگ خونین، سپاهیان شام به فرماندهی عبدالملک بن مروان پیروز شده و سپاهیان عراق را به هزیمت و شکست بزرگ واداشتند و در نتیجه تعدادی از سپاهیان عراقی، از جمله ابراهیم بن مالک اشتر نخعی، مصعب بن زبیر (فرمانده سپاه و عامل عبدالله بن زبیر در عراق)، عیسی فرزند مصعب بن زبیر و مسلم بن عمرو باهلی کشته شدند و عبدالملک بن مروان، خونریزی بزرگی به راه انداخت و پس از آن، کوفه و سایر شهرهای عراق را به تصرف خویش درآورد.

عبدالملک قبل از این که به جنگ مصعب بیاید، با نامه هایی فرماندهان و فرمانداران او را تطمیع کرد. از جمله برای ابراهیم نیز نامه ای نوشت و به او قول حکومت عراقین را داد. ابراهیم نامه را به مصعب نشان داد و گفت: یقیناً او برای بقیه فرماندهان نیز چنین نامه هایی نوشته؛ آن ها را فرابخوان و اگر قول مساعد داده اند، گردن آنان را بزن. مصعب چنین نکرد و خود را برای جنگ آماده ساخت.

عبدالملک نیز لشکری به فرماندهی برادرش محمد بن مروان، به جانب عراق گسیل داشت و سپاه دیگری برای جنگ با عبداللّه بن زبیر به مکه فرستاد. دو لشکر محمد بن مروان و ابراهیم در «اوانا» نزدیک نهر «دجیل» در دیر «جاثلیق» در «مسکن» نزدیک بغداد رو به رو شدند. ابراهیم به مصعب گفته بود که عتاب بن ورقاء را به کمکش نفرستد؛ زیرا او منافق است و با عبدالملک مکاتبه دارد؛ اما علی رغم توصیه ابراهیم، مصعب، عتاب بن ورقاء را به لشکر ابراهیم ملحق کرد. در لحظات حساس جنگ، عتاب بن ورقاء فرار کرد و عدّه زیادی را هم فراری داد. بدین ترتیب ابراهیم در محاصره افتاد.

ناگهان با نیزه ها به طرف او هجوم بردند.و او را که به شدت مقاومت می کرد؛ به قتل رساندند. آن گاه قاتل ابراهیم، عبیدبن میسره، یکی از غلامان قبیله بنی عذره، سر ابراهیم را جدا کرد و برای عبدالملک بردند و سپس غلامان «حصین بن نمیر» به سبب کینه ای که از ابراهیم داشتند، بدن این قهرمان خستگی ناپذیر را با آتش سوزاندند

قتل ابراهیم بن مالک اشتر، مصعب بن زبیر و سایر فرماندهان عراقی، در پانزدهم و به روایتی در سیزدهم جمادی الاول، سال ۷۲ و به روایتی سال ۷۱ هجری قمری واقع گردید.

منابع روایی شیعه و سنی از ابراهیم بن مالک اشتر به عنوان یکی از روات حدیث نام برده­اند. او یکی از راویان روایت­های پدرش مالک بن اشتر برشمرده شده، روایت­هایی را از او نقل کرده است که حدیث وفات ابوذر در ربذه از آن جمله است.

منابع:
تاریخ طبری، اعیان الشیعه،دائره المعارف تشیع،تنزیه المختار
  • ع ش

فنلاند

چهارشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۳۴ ب.ظ


  • ع ش

مار کبری

چهارشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۵۷ ب.ظ

تصویری استثنایی از مار کبری

  • ع ش