چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

۲۱ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

هشدار

چهارشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۰:۴۹ ب.ظ

آیا بیش بینی 160 سال پیش داروین که گفته بود یه روزی حشرات دیگه پرواز نمی‌کنند درسته؟!

اون موقع خیلی‌ها با این اظهار نظر داروین مخالفت کردند ولی امروز فهمیدن در خیلی از جزایر اطراف استرالیا مگس‌ها و پروانه‌ها پرواز نمی‌کنند و با راه رفتن کارشون رو راه می‌اندازند!

حدس می‌زنند که این حشرات با پرواز کردن به دریا می‌رسند و چون دریا چیزی براشون نداره به خشکی برمی‌گردند. نهایتا تصمیم می‌گیرند در جزیره‌ی خودشون راه برند و بخورند و بخوابند و تولید مثل کنند!

فرض کنید یه روز انسان همه کاراش رو با ربات‌ها انجام بده! احتمالا نسل های بعد انسان توانایی راه رفتن هم ندارند!

  • ع ش

عمر مختار گفت...

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۳۱ ب.ظ

عمر مختار: ما اسیرها رو نمی‌کشیم.
جنگجوی عرب: ولی اونا اگر ما رو اسیر کنند می‌کشند.
عمر مختار: اونا دشمن ما هستند، معلم ما که نیستند!

 

  • ع ش

مرحوم مدرس و کم بودن حقوق!

شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۵:۳۰ ب.ظ

به آیت الله مدرس گفتند حقوق نمایندگی کم است
گفت: وقتی نماینده شدید می دانستید حقوق چقدر است! ناراحتید استعفادهید و به مردم بگویید با حقوق 2 برابر حاضر به نمایندگی هستید.
اگر دوباره رای دادند، حقوق را زیاد کنید!

  • ع ش

خدا فکر کرده ما هم آدمیم!

جمعه, ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۲:۲۵ ب.ظ

 

آقا سیّد علی قاضی استاد عرفان آیةالله بهجت مستأجر بود و صاحبخانه اثاث منزلش را ریخته بود وسط کوچه. آن بزرگوار در حالی که بشّاش بود می فرمود: « خدا خیال کرده ما هم آدمیم » ؛ یعنی خدا آدمها را سختی می دهد ؛ و گویا خدا ما را هم آدم حساب کرده که به ما سختی می دهد

  • ع ش

از ذهن تا دهن

يكشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۹:۴۷ ب.ظ

 

این جمله ابن سینا را باید با طلا نوشت
که میفرمایند :
هر چیزی کمش دارو است
متوسطش غذا است
و زیادش سم است

حتی محبت کردن

1- هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبه اش شوخی نکن... حرمتها شکسته میشود.
2- هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن... تبدیل به وظیفه میشود.
3 - هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش عشق ورزی نکن زیرا بی ارزش می شوی!

از ذهن تا دهن فقط یک نقطه فاصله است...
 پس تا ذهنت را باز نکردی ، دهانت را باز نکن!

  • ع ش

خوش قول

شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۱:۵۵ ب.ظ

در حالات شهید آیت الله مدنی آمده است: یک وقتی کسی ایشان را به یک مهمانی دعوت کرده بود. اول هفته گفته بود آقا شب جمعه شما مهمانی منزل ما می آیید؟ ایشان گفتند: باشد.

 اتفاقاً این وعده را فراموش کرده و به عتبات مشرف شدند. سه شنبه به نجف رسیدند. علما و دوستان به دیدن ایشان آمدند. آخر شب که همه رفتند، دفتر خود را باز کردند چیزی یادداشت کنند دیدن در این دفتر نوشته است که پنجشنبه شب من مهمان هستم.

چون بازگشت ایشان هم به این آسانی نبوده است و از نظر قوانین پاسپورتی باید مدتی آنجا می‌ماندند. می‌آیند خدمت آیت الله حکیم و می‌گویند: من یک چنین وعده‌ای داده‌ام شما دستور بدهید استثنائاً اجازه بازگشت به من بدهند. از آن طرف هم به آن آقایی که آنجا میزبان بوده می گویند: آقای مدنی رفت، او هم یک جمع 100 نفری را دعوت کرده بوده است. گفتند: آقای مدنی رفت، الان نجف است. دعاگوی شماست. گفت: من که نمی‌توانم میهمانی را به هم بزنم.

وسط جلسه می‌بینند شهید آیت الله مدنی وارد مجلس می شود. همه متحیر می‌شوند. می‌گویند:مگر  شما نجف نبودید؟ می‌گویند:من  سه شنبه شب دفتر خود را دیدم، یاد قرار افتادم، صبح بازحمتراه افتادم، آمدم به وعده خود عمل کنم.

📚نداهای الهی در قیامت ص241، 240

  • ع ش

قوانین مورفی

جمعه, ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۰:۵۴ ب.ظ

🔹 قوانین جالب مورفی از کجا آمد؟ 

قانون مورفی در سال 1949 در پایگاه نیروی هوایی ادوارز شکل گرفت. سرگرد ادوارد مورفی مهندس هوافضا بود که روی یک پروژه کار می کرد. در یکی از سخت ترین آزمایشهای پروژه یک تکنسین سیم ها را برعکس وصل کرد و آزمایش خراب شد. مورفی درباره این تکنسین گفت: "اگه یه راه برای خراب کردن چیزی وجود داشته باشه اون همون یه راه رو پیدا میکنه" و این اولین قانون مورفی بود.

قوانین مورفی ابتدا در فرهنگ فنی مهندسین رواج پیدا کرد و بعد به فرهنگ عامه راه پیدا کرد.

⚪️قانون صف:
اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.
 
⚪️قانون تلفن:
اگر شما شماره‌ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.

⚪️قانون تعمیر:
بعد از این که دست‌تان حسابی روغنی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.

⚪️قانون کارگاه:
اگر چیزی از دست‌تان افتاد، قطعاً به پرت‌ترین گوشه ممکن خواهد خزید.

⚪️قانون معذوریت:
اگر بهانه‌تان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشین‌تان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشین‌تان، دیرتان خواهد شد.

⚪️قانون حمام:
وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.

⚪️قانون روبرو شدن:
احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش می‌یابد.

⚪️قانون نتیجه:
وقتی می‌خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی‌کند، کار خواهد کرد.

⚪️قانون بیومکانیک:
نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.

⚪️قانون تئاتر:
کسانی که صندلی آنها از راه‌روها دورتر است دیرتر می‌آیند.

⚪️قانون قهوه:
قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیس‌تان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید.

  • ع ش

آرایش کودکان!

پنجشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۶:۱۸ ب.ظ

🔺عواقب جدی آرایش کردن کودکان!

🔹آکنه و ناراحتی‌های پوستی
🔹آسم
🔹بلوغ زودرس
🔹سلب اعتماد به نفس
🔹خود بزرگ بینی و غرور کاذب 

هیچوقت حتی برای بازی نگذارید بچه‌هایتان آرایش کنند!

  • ع ش

من یاغی نیستم...

پنجشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۶:۱۴ ب.ظ

روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضوگرفتن بودند..

که شخصی باعجله  آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد...
با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را بجا می آورد؛ قبل از اینکه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود...!
به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد.
ایشان پرسیدند:
چه کار می کردی؟ ....
 گفت: هیچ.
فرمود: تو هیچ کار نمی کردی!؟
گفت: نه!  (می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند)!
آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟
 گفت: نه!
آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی...!
گفت: نه آقا اشتباه دیدید!
سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟
گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین!
این جمله در مرحوم آخوند (رحمة الله علیه) خیلی تأثیر گذاشت...
تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند می پرسیدند،  ایشان با حال خاصی می فرمود:

من یاغی نیستم

  • ع ش

تازیانه

سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۹:۵۹ ب.ظ

"ابن هرمه" به نزد منصور (خلیفه عباسی) آمد، منصور وی را عزیز داشت و تکریم کرد
و پرسید؛ چیزی از من بخواه!
گفت؛ به کارگزارت در مدینه بنویس که  هر گاه مرا مست گرفتند، مرا حد نزنند!

منصور گفت:
 "ابطال حدود" را راهی نیست،
چیز دیگری بخواه و اصرار کرد.

اما ابن هرمه بیشتر اصرار کرد!
سرانجام منصور گفت به کارگزار مدینه بنویسند:

هر گاه "ابن هرمه" را مست نزد تو آورند وی را هشتاد تازیانه بزنید و آورنده اش را صد تازیانه!!

از آن پس ابن هرمه مست در کوچه ها میرفت و کسی معترضش نمی شد!

  • ع ش