چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی
آخرین مطالب

حکایت گرمابه رفتن بایزید

دوشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۴۴ ب.ظ

شنیدم که روزی سحرگاه عید

 ز گرمابه آمد برون بایزید

یکی طشت خاکسترش بی‌خبر

 فرو ریختند از سرایی به سر

همی گفت ژولیده دستار و موی

 کف دست شکرانه مالان به روی

که ای نفس من در خور آتشم

 به خاکستری روی درهم کشم؟   سعدی

  • ع ش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی