مکافات عمل
سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۸ ب.ظ
در مسیر بیابان حجاز جوانی را دیدم که به پشت صخره ای رفت تا ...کند چون بازآمد گفت : "بر تخته سنگی ...کردم که پندارم نشانی بود بر گوری " . پیرمردی در کاروان بود گفت :
" آن قبر عُجیف باشد " . جوان گریست و منقلب شد . اورا گفتند از چه گریستی؟ گفت : " عجیف از مقربان به خلیفه بود و هیبتی مخوف داشت روزی با زوجه ام بر آستان در ایستاده بودیم عجیف سوار بر اسب خود بود و چون مرا دید مغرور و بی محابا با شمشیر خود ضربه ای به در خانه من زد . مرا ترسی عظیم گرفت و بر خود ...کردم و از این رو در برابر زوجه خود خجل شدم و عجیف بر این وحشت من می خندید ، بالله ، ندانسته بودم که روزی بی آن که بدانم او را این چنین در پس صخره ای در بیابان حجاز ، ملاقات خواهم کرد ! " .
📚 " محاضرات الادباء
- ۹۹/۰۳/۲۰