چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

۳ مطلب در فروردين ۱۴۰۴ ثبت شده است

چاپلوسی ممنوع

جمعه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۴، ۰۸:۵۸ ب.ظ

روزی به کریم خان زند گفتند، فردی میخواهد شما را ببیند و مدام گریه میکند. کریم خان گفت: "وقتی گریه هایش تمام شد بیاریدش نزد من". پس از ساعت ها گریه کردن شخص ساکت شد و گفت قربان من کور مادر زاد بودم به زیارت قبر پدر بزرگوار شما رفتم و شفایم را از او گرفتم

کریم‌خان دستور داد چشم های این فرد را کور کنید! تا برود دوباره شفایش را بگیرد! اطرافیان به شاه گفتند قربان این شفا گرفته پدر شماست. ایشان را به پدرتان ببخشید.
وکیل الرعایا گفت: پدر من تا زنده بود در گردنه بید سرخ دزدی میکرد، من نمیدانم قبرش کجاست و من به زور این شمشیر حکمران شدم. پس از اینکه من به شاهی رسیدم عده‌ای چاپلوس برایش آرامگاه ساختند و آنجا را ابوالوکیل نامیدند. پدر من چگونه می تواند شفا دهنده باشد؟ 
اگر متملقین میدان پیدا کنند دین و دنیای مان را به تباهی می کشند!

📚کتاب “کریم خان زند” از پناهی سمنانی

  • ع ش

یازده گربه

شنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۴، ۱۱:۳۳ ب.ظ

علی نقی، کاسب مؤمن و خیری بود که هیچ گاه وقت نماز در مغازه پیدایش نمی کردند. در عوض این معلم قرآن در صف اول نماز جماعت مسجد دیده می شد.

یک عمر جلسات مذهبی در خانه ها و تکیه ها به راه انداخته و کلی مسجد مخروبه را آباد کرده بود ولی از نعمت فرزند محروم بود.

آنهایی که حسودی شان می شد و چشم دیدنش را نداشتند، دنبال بهانه می گشتند تا نمکی به زخمش بپاشند؛ آخر بعضی ها عقده پدر او را هم به دل داشتند؛ پیرمردی که رضاخان قلدر هم نتوانسته بود جلسات قرآن خانگی او را تعطیل کند.

علی نقی راه پدر را ادامه داده بود اماالان پسری نداشت که او هم به راه پدری برود. 

به خاطر همین همسایه کینه توز، بهانه خوبی پیدا کرده بود تا آتش حسادتش را بیرون بپاشد؛ در زد. علی نقی آمد دم در. مردک به او یک گونی داد و گفت:«حالا که تو بچه نداری، بیا اینها مال تو، شاید به کارت بیاید».

 علی نقی در گونی را باز کرد، 11 تا بچه گربه از توی آن ریختند بیرون. قهقهه مردک و صدای گریه علینقی قاطی شد.

 کنار در نشست و دستانش به دعا بلند و گفت «ای که گفتی بخوانیدم تا اجابتتان کنم! اگر به من فرزندی بدهی، نذر می کنم که به لطف و هدایت خودت او را مبلغ قرآن و دینت کنم».

خدایی که دعای زکریای سالخورده را در اوج ناامیدی اجابت کرده بود، 11 فرزند به علی نقی داد که یکی از آنها حاج آقا محسن قرائتی است.

  • ع ش

اما عدالت زنده ماند...

شنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۴، ۱۱:۳۱ ب.ظ

فرق علی(ع) را شکافتند، اما عدالت زنده ماند...
تیغ کینه محراب را خونین کرد، اما صدای حق خاموش نشد...
 هنوز ندای «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ»، وجدان تاریخ را می‌لرزاند...

شهادت حضرت علی (ع) اولین اختر تابناک امامت و ولایت تسلیت باد...

  • ع ش