چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی
آخرین مطالب

حکایت کفش و مسجد

پنجشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۱۱ ق.ظ


کفش طلحک را از مسجد دزدیده بودند و به دهلیز کلیسا انداخته.

طلحک می گفت: سبحان الله من خود مسلمانم و کفشم ترساست

عبید زاکانی

  • ع ش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی