کشکول
وقتی دلبستگی درویش به کشکولش او را از زیارت سیدالشهدا(ع) باز میگذارد
حکایتی از مرحوم فاضل نراقی در کتب تاریخی آمده است که: درویشی، نام ملا احمد نراقی و تعریف کتاب معراج السعاده او را شنیده و به شدت مرید و شیفته وی شده بود. به همین سبب روزی درویش به قصد زیارت ملا احمد نراقی وارد شهر کاشان میشود و چون دستگاه ریاست، رفت و آمد و مراجعه مردم را به وی میبیند، اندکی از ارادتش نسبت به ملا احمد کاسته میشود. از سوی دیگر ملا احمد نراقی هم در دیدارهایی که با درویش انجام میدهد متوجه این موضوع میشود.
بعد از چند روزی درویش میگوید که تصمیم دارد به کربلا برود.
ملا احمد در جواب میگوید: چه بهتر که من هم چنین قصدی داشتم. پس صبر کن تا با هم حرکت کنیم. در این جا درویش میپرسد، چند روز باید صبر کنم تا شما آماده شوید؟ جواب میشنود: همین الان مهیا هستم. سپس با هم این سفر را آغاز میکنند.
وقتی به چند فرسخی قم میرسند به خاطر رفع خستگی در کنار چشمهای اتراق می کنند در اینجا درویش میگوید: کشکول خود را در خانه شما جا گذاشتهام. نراقی میفرماید: این که چیزی نیست وقتی از سفر بازگشتیم، آن را تحویل میگیری. او قبول نمیکند و میگوید: من به این کشکول خیلی علاقهمندم. ملا احمد سؤال میکند: آیا نمیتوانی مدتی بدون کشکول باشی؟ او جواب میدهد: من تبر زین خودم را میخواهم و آماده بازگشت به کاشان میشود.
در
این هنگام آن فقیه زاهد و پارسا میفرماید: ای درویش! من به آن ریاست و مقام و
منزلتی که در کاشان دارم، اینقدر وابسته نیستم که تو به این کشکول خود
وابستهای؟!
- ۹۵/۰۶/۲۷
http://jorda.ir