زین طلاکوب
سه شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۹، ۰۷:۴۰ ق.ظ
کریم خان زند گوید: وقتی که مردی سپاهی بودم از فقر و احتیاج ، زینی طلاکوب را از مرد زین سازی دزدیدم که متعلق یکی ازامرای افغان بود، روز دیگر شنیدم که زین ساز بیچاره در زندان است و حکم شده که روز دیگر اگر زین را ندهد ُ او را به دار بیاویزند .دل من از این خبر خیلی سوخت، زین را بردم و بجائی که برداشته بودم گذاشتم و صبر کردم تا زن زین ساز رسید.
چون زن آن زین را بدید نعره ای کشید و از فرط سرور بر زمین افتاد و دعا نمود و گفت : خداوند به کسی که این زین را واپس آورده آنقدر عمر دهد که صد زین مرصع طلاکوب بخود بیند. من یقین دارم که ازدعای آن زن به این دولت رسیدم .
- ۹۹/۱۲/۲۶