یک رؤیای صادقه
دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۰، ۰۷:۰۱ ب.ظ
مادرم حاجیه کیهان خانم ابراهیمی حفظه الله تعریف می کرد که در ابتدای ازدواج و بچه دار شدن مشکلات مالی و غیر مالی فراوانی در دیار غربت داشتیم و همین سبب توسل بیشترمان به اهل بیت پیامبر علیهم السلام شده بود.
یک شب در عالم رؤیا حضرت رضا(ع) را دیدم.آقا نزدیک آمد و فرمود:چه شده که زیاد به ما متوسل می شوید؟
(ضمن اشاره به موی بلند فرزندم که نذر حرم رضوی بود)عرض کردم:موی سر این بچه بلند شده و مجال تشرف به مشهد را نداریم.
حضرت تأملی کرد و سپس فرمود:امیدوارم به حق جدم هفت مرتبه به زیارتم بیایید...
با لطف خدا و دعای حضرت خیلی زود به مشهد رفتیم و نذرمان را ادا کردیم.
سالهای بعد هم تشرفات متعددی نصیبمان شد.
- ۰۰/۰۳/۳۱