چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

داستان ترسناک!

شنبه, ۲ مرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۳۰ ب.ظ

خود را به خواب زدن جواب نمی‌دهد!

پسر جوانی در یک شب غیر معمولی در تختش خوابیده است. این پسر در بیرون از اتاقش صدای قدم زدن شخصی را می‌شود. او چشمانش را باز می‌کند تا ببیند چه اتفاقی در حال رخ دادن است. وقتی در اتاق به آرامی باز می‌شود، او قاتلی را می‌بیند که جسد والدینش را حمل می‌کند. او به آرامی آن‌ها را روی صندلی می‌گذارد و با خون اجساد چیزی را روی دیوار می‌نویسد و به زیر تخت پسر می‌رود. پسر بچه تظاهر می‌کند که خواب است و خودش را به خواب می‌زند. زمان می‌گذرد و چشم پسر به تاریکی عادت و سعی می‌کند نوشته روی دیوار را بخواند، اما متوجه می‌شود جمله‌ای که روی دیوار نوشته شده این است: «می دانم که بیداری!»

منبع:ردیت/ Reddit، وب سایت جمع‌آوری اخبار اجتماعی آمریکایی، بخش داستان‌های عجیب

  • ع ش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی