چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

گنج پربها

پنجشنبه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۲۰ ب.ظ

روزی پادشاهی بی عیب! به اطرافیانش گفت که اگر از کسی عیب و ایرادی ببیند، آن شخص باید یک درهم تاوان بدهد.

یکی از شحنه ها (نگهبان)  مردی را عریان دید و گفت: باید به دستور پادشاه یک درهم بپردازی.
مرد گفت: چه....چه...چرا باید بدهم؟!
شحنه گفت دو درهم باید بدهی چون لکنت هم داری.
شحنه گریبان مرد راگرفت؛ او خواست دفاع کند، معلوم شد دستش هم بالا نمی آید.
شحنه گفت حالا باید سه درهم بدهی!
در این گیر و دار کلاه از سر مرد افتاد و آن مرد کچل بود. شحنه طلب چهار درهم کرد. مرد بینوا خواست بگریزد، کاشف به عمل آمد که لنگ و چلاق هم هست. شحنه گفت از جایت تکان نخور که تو گنجی بسیار پر بها هستی!

  • ع ش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی