زنده یاد دهداری
زنده یاد پرویز دهداری
بیژن شهرامی
همه ما پوریای ولی را دوست داریم که در اوج قدرت، عمداً خودش را زمین انداخت تا رقیبش برنده شود و دل مادرش به دست آید.
این دوست داشتن وقتی بیشتر می شود که بدانیم در زمان ما هم امثال آن پهلوان نامی که الگویشان علی علیه السلام است کم نیستند از جمله زنده یاد پرویز دهداری که سالها پیش در مرودشت شیراز به دنیا آمد.
او در آبادان قد کشید،درس خواند و در باشگاه هایی مانند شاهین و پرسپولیس پا به توپ شد.تلاش و جدیت مثال زدنی اش هم خیلی زود نتیجه داد و سر از تیم ملی فوتبال درآورد مدتی به عنوان بازیکن و مدتی هم به عنوان مدیر فنی و حتی سرمربی.
او پیش از آن که یک فوتبالیست باشد کوشید انسانی با ایمان و خوش اخلاق باشد تا آنجا که او را "معلم اخلاق" نامیده اند.
دهداری فوتبال را وسیله ای برای رسیدن به ثروت و شهرت قرار نداد و کوشید جوانان با استعداد در زمینه فوتبال را در گوشه و کنار کشور شناسایی و به تیم های برتر معرفی کند.
***
مرتضی[1] بهترین بازیکن آن روز میدان بود اما به پیشنهاد پرویزخان[2] از زمین بیرون کشیده شد تا تیم ملی در مقابل تیم نپال ده نفره به کارش ادامه دهد!
با پایان بازی، دهداری مرتضی را به اتاقش صدا زد و گفت:
- تشکر پسرم،امروز هم خیلی خوب بازی کردی.
- اگر این طور است پس چرا وسط بازی یک دفعه من را بیرون کشیدید؟
- یادت هست دریبل های پشت سر همی که روی کاپیتان نپال انجام دادی؟
- بله،ایرادی داشت!؟
- اوج هنرنمایی فوتبالی ات بود اما موقع انجامش یک چیز مهم یادت رفت!
- چه چیزی؟
- این که تیم حریف ضعیف است و این دریبل کردن ها پی در پی و رد کردن توپ از وسط پای کاپیتانش اصلاً ضرورتی نداشت آن هم جلوی چشم زن و بچه و دوستان و هم وطنانش که در ورزشگاه تماشاگرش بودند.
مرتضی جان! ما قبل از اینکه فوتبالیست باشیم، آدم هستیم.چه کسی به ما حق داده است انسان دیگری را کوچک کنیم، حقیر کنیم، خجالتزده کنیم. آن هم در برابر میلیونها جفت چشم…؟پس انسانیت چه میشود؟ اخلاق چه میشود؟ جوانمردی چه میشود؟ فتوت چه میشود؟
نصیحت های پدرانه مربی با اخلاق فوتبال ایران به دل مرتضی نشست آن طور که سرش را پایین انداخت تا قطره های اشکش دیده نشوند...
- ۰۳/۰۸/۰۴