چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

روزی که پنکه به ایران امد...

جمعه, ۱۵ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۰۹ ب.ظ

ناصرالدین شاه قاجار در سومین سفرش به فرنگ از کارخانه‌ها و مراکز صنعتی اروپا دیدار کرد و در آلمان برای نخستین‌بار در یک کارخانه تولید وسایل برقی، پنکه دید که البته تازه چند سال بود در اروپا اختراع شده بود. ناصرالدین درباره مواجهه با این وسیله جدید در سفرنامه‌اش نوشته است: «کارخانه خیلی گرم بود و بوی قیر و بوهای دیگر و ما حرکت می‌کردیم همه را می‌دیدیم، در بین گردش نسیم خنکی احساس کردیم، باد می‌وزید، مثل باد بهشت که در آن گرما و تعفن، آدم را زنده می‌کرد. ما تعجب کردیم از کجا باد می‌آید، بعد ملتفت شدیم از یک چرخی است، پرّه‌ پرّه ساخته‌اند، با الکطریسیطه حرکت می‌کند با سرعت زیاد و احداث باد می‌کند، اسبابی دارد که به حرکت انگشت چرخ می‌ایستد، یک مرتبه تعفن و گرما جهنم می‌شود، باز انگشت می‌گذارند به حرکت می‌آید، بهشت می‌شود.

پنکه سفارشی ناصرالدین شاه مدتی پس از بازگشت وی از فرنگ بالاخره به ایران رسید و در کاخ گلستان که سیم‌کشی برق داشت، نصب شد. بعدها چهار پنکه دیگر هم برای استفاده در اندرونی و حرمسرای کاخ سفارش داده شد. سپس حدود ۵۰ سال طول کشید تا مردم هم بتوانند از پنکه استفاده کنند!

  • ع ش

بسا دهقان...

چهارشنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۱۹ ب.ظ

ز مغروری کلاه از سر شود دور
مبادا کس به زور خویش مغرور

بسا دهقان که صَد خرمن بکارد
ز صد خرمن یکی را برندارد...

( شیخ بهایی )

  • ع ش

نمی دانم چرا...

چهارشنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۱۰ ب.ظ

نمی دانم چرا مردم حرف زدن با دهان پر را بی ادبی می دانند!
ولی حرف زدن با مغز خالی را نه...!

اورسن ولز

  • ع ش

مترسک یا؟

سه شنبه, ۱۲ مهر ۱۴۰۱، ۰۹:۵۰ ب.ظ

هیچ مترسکی را شبیه گرگ نساختن شبیه پلنگ یا خرس هم نساختن به گمانم ترسناکتر از آدمیزاد نیافتن!

توماس هابز

  • ع ش

قیمتش چند؟

سه شنبه, ۱۲ مهر ۱۴۰۱، ۰۹:۴۹ ب.ظ

ناصر الدین شاه در مورد تابلویی از یک خر که در نمایشگاهی آن را دیده بود  می نویسد:
صورت خری دیده شد.پرسیدم قیمتش چند است؟رئیس اکسپوزیسیون که مرد فربه ریش سفیدی بود و قیمتهارا می خواند گفت: صد لیره انگلیسی که معادل دویست و پنجاه تومان ایران بود.گفتم قیمت خر زنده تنها پنج لیره است،چرا باید به این گرانی باشد؟
رئیس گفت:چون خرجی ندارد و جو و کاه هم نمی خواهد. 
گفتم: اگر خرج ندارد بار هم نمی برد و سواری هم نمی دهد،بسیار خندیدیم.

  • ع ش

معلم عجیب...

دوشنبه, ۱۱ مهر ۱۴۰۱، ۰۹:۱۴ ب.ظ

عجیب‌ترین معلم دنیا بود، امتحاناتش عجیب‌تر...
امتحاناتی که هر هفته می‌گرفت و هرکسی باید برگه‌ی خودش را تصحیح می‌کرد...
آن هم نه در کلاس، در خانه...دور از چشم همه
اولین باری که برگه‌ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم...
نمی‌دانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم...
فردای آن روز در کلاس وقتی همه‌ی بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده‌اند به جز من...
به جز من که از خودم غلط گرفته بودم...
من نمی‌خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم...
بعد از هر امتحان آن‌قدر تمرین می‌کردم تا در امتحان بعدی نمره‌ی بهتری بگیرم...
مدت‌ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید، 
امتحان که تمام شد، معلم برگه‌ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت... 
چهره‌ی هم‌کلاسی‌هایم دیدنی بود... 
آن‌ها فکر می‌کردند این امتحان را هم مثل همه‌ی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می‌کنند... 
اما این بار فرق داشت...
این بار قرار بود حقیقت مشخص شود...
فردای آن روز وقتی معلم نمره‌ها را خواند فقط من بیست شدم... 
چون برخلاف دیگران از خودم غلط می‌گرفتم...

  • ع ش

کینه

دوشنبه, ۱۱ مهر ۱۴۰۱، ۰۹:۰۷ ب.ظ

کینه؛ مثل این است که زهری بنوشی 
و امیدوار باشی دشمنانت را بکشد...

نلسون ماندلا

  • ع ش

معجزه خنده...

جمعه, ۸ مهر ۱۴۰۱، ۰۹:۵۳ ب.ظ


متن یک نامه خودکشی به‌جا مانده از دهه ۱۹۷۰:

”به سمت پل می‌روم
اگر در مسیر حتی یک نفر
به من لبخند بزند
نخواهم پرید”.

به آدم‌ها لبخند بزنید
شاید با یک لبخند فرشته نجات کسى شدید...

  • ع ش

ولخرجی

جمعه, ۸ مهر ۱۴۰۱، ۰۱:۲۲ ب.ظ

آیت الله فاطمی نیا :

اعمال وعبادات ما همگی نور دارد، باید اثر و نور این ها را با مراقبه و محافظت نگه داریم وازدست ندهیم.

ما متاسفانه غالبا ولخرج هستیم؛ ولخرج نور!
اگر از عبادتی نوری کسب کنیم ، آن را حفظ نمیکنیم. فورا با رفتارمان آن را خرج میکنیم واز بین میبریم!

نماز شب میخوانیم بعد غیبت میکنیم و نور نمازشب ازبین میرود، یک نورانیت هم اگر شب به ما بدهند، صبح خرجش میکنیم!
یک دعا میخوانیم، با جواب تلخی که مثلا به مادرمان میدهیم، از بین میبریم!

خلاصه هرعمل خیری نور دارد، اگر نور ها را حفظ کنیم، به تدریج این نورها جمع شده و قوی میشود و دارای آثار عالیه میشود.

  • ع ش

آب داره شیر!

پنجشنبه, ۷ مهر ۱۴۰۱، ۰۹:۴۰ ب.ظ

حاج آقا عباس میریونسی از علمای کهنسال کنگاور می فرمودند آقایی بود در قم که نزدیک حرم شیر می فروخت.او داخل شیرش آب می ریخت و عجیب آن که این را هم به اطلاع مشتریانش می رساند با داد زدن این جمله:آب داره شیر! آب داره شیر!

  • ع ش