سختی
از شیخ بهایی پرسیدند: سخت می گذرد،چه باید کرد؟
گفت: خودت که میگویی سخت میگذرد، سخت که نمیماند
پس خدارو شکر که میگذرد و نمیماند
- ۰ نظر
- ۲۶ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۸:۴۶
از شیخ بهایی پرسیدند: سخت می گذرد،چه باید کرد؟
گفت: خودت که میگویی سخت میگذرد، سخت که نمیماند
پس خدارو شکر که میگذرد و نمیماند
گفت: پیلی را آوردند بر سر چشمهای که آب خورد،
خود را در آب میدید و میرمید
او مىپنداشت که از دیگری میرمد ، نمیدانست که از خود میرمد!
همه اخلاق بد ، از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر ، چون در توست ، نمیرنجی!
چون آن را در دیگری می بینی
میرمی و میرنجی!
« مولانا »
« فیه ما فیه »
از شامها گریخت شمیم تو یاعلی
ایام شد تهی ز نسیم تو یاعلی
گفتی دهید سهم خلافت به دیگری
با آن که کس نبود سهیم تو یاعلی
با چشم بسته رد شدی از «فسق در نهان»
این گونه بود حفظ حریم تو یاعلی
وحشت نداشت از تو کسی وقت اعتراض
لکنت کسی نداشت ز بیم تو یاعلی
بر خصم، راه آب نبستی اگرچه بست
در کربلا به ذبح عظیم تو یاعلی
بر نعش طلحه نیز به زاری گریستی
زیرا که بود یار قدیم تو یاعلی
بعد از جمل، جمیله پیغمبرت ندید
جز رحم، از وجود رحیم تو یاعلی
گفتی چو بندگان ندوید از پیام، به خلق
ای لشکر فرشته ندیم تو یاعلی
ترسا شکایت از تو به اسلام چون که برد
تسلیم بود قلب سلیم تو یاعلی
وقتی که شد به اسم، خطاب و تو «یا امیر»
آشفته گشت روی بسیم تو یاعلی
محکوم بیگناه من ای شاه بیشهود!
نازد قضا به حکم حکیم تو یاعلی
چشم برادر، آتش خشم تو را چشید
بیهیچ بهره از زر و سیم تو یاعلی
فرقی نبود بین غذای تو با اسیر
جانم فدای فرق دو نیم تو یاعلی
بعد از تو تکیه گاه برای بشر نماند
تنها نه شیعه ماند یتیم تو یاعلی... افشین علا
یکی از شاهانی که در تاریخ کمک زیادی به نجات ایران از خرافات کرد مهرداد دوم از سلسله اشکانیان بود. او بخش مهمی از آمورش را صرف زدایش آیین هلنى و خدایان بی شمار یونانی از فرهنگ ایرانى کرد!
خشم بیش از حد گرفتن وحشتآرد
و لطف بیوقت هیبت ببرد
نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند
و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند
« سعدی »
یکی از آیینهای قدیمی و عجیب مردم ایرانزمین در رابطه با تامین آب مورد نیازشان از طریق قنوات، برگزاری مراسم ازدواج برای این سازههای آبی تاریخی بوده، به طوری که برخی معتقد بودند که از این طریق میتوان مشکل کاهش آبدهی قنات را برطرف کرد.
گویند مردی وارد کاروانسرایی شد تا کمی استراحت کند...
کفشاشو گذاشت زیر سرش و خوابید.
طولی نکشید که دو نفر وارد آنجا شدند.
یکی از اون دو نفر گفت: طلاها رو بزاریم پشت اون جعبه...
اون یکی گفت: نه اون مرد بیداره وقتی ما بریم طلاها رو بر میداره.
گفتند: امتحانش کنیم کفشاشو از زیر سرش برمیداریم اگه بیدار باشه معلوم میشه.
مرد که حرفای اونا رو شنیده بود، خودشو بخواب زد.
اونها کفشاشو برداشتن و مرد هیچ واکنشی نشون نداد.
گفتند: پس خوابه! طلاها رو بزاریم زیر جعبه...
بعد از رفتن آن دو، مرد بلند شد و رفت که جعبه طلای اون دو رو برداره اما اثری از طلا نبود و متوجه شد که همه این حرفا برای این بوده که در عین بیداری کفشهاش رو بدزدن!!
عجیب ولی واقعی !!
بر اساس آمارهای رسمی، میزان خرید و فروش یک سال کتاب در کشورمان برابر است با میزان خرید و فروش یک روز لوازم آرایشی ...!
ناصرالدین شاه دربخشی از خاطراتش درباره سفر به فرانسه می گوید:
مردک مترجم چُرت قیلوله توی حمام را نمی دانست به فرانسه چه می شود!
مرده شور ببرد که حرام می کند نانی را که از این راه می خورد!
دو آتیشه
حتماً اصطلاح متعصب یا طرفدار «دوآتشه» را شنیدهاید. یعنی طرفداری سخت و انعطاف ناپذیر و خشک. این صفت از دو منشاء برخاسته است. نخست نانواییها. شاید شنیده باشید که در صف نانوایی پیرمردی به شاطر گفته:« شاطر جوون! دو آتیشهاش کن! خمیر نباشه وا!» و منظورش آن است که شاطر وقتی نان را از دیوار تنور جدا کردن همچنان که بر سر چنگک است بار دیگر آن را روی آتش گرفته تا کاملاً خشک و برشته شود.
مأخذ دوم این اصطلاح از صنعت تولید عرقیات سنتی است. شاید در زمان خرید عرق نعنا یا بیدمشک از جناب عطار شنیده باشید که :«این عرق دو آتیشه است» و یعنی اینکه این محصول نتیجه دوبار تقطیر و حرارت دیدن بوده و بسیار خالصتر و اثربخشتر از سایر عرقیات و طبعاً گرانتر است.
امروزه به متعصبان خشک و تلخرفتار که هیچ انعطافی در رفتار و گفتار خود نداشته و خود را مُحِق بر تعصب خود میدانند «طرفدار دو آتشه» میگویند. مانند عرق دو آتشه تلخ و مانند نان دو آتشه خشک و البته شکننده...