چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

۲۰ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

خاک به سر

شنبه, ۱۵ خرداد ۱۴۰۰، ۰۶:۱۸ ب.ظ

در دوران خلافت عبدالملک اموی، "قطری بن الفجاه" رئیس خوارج در گریز از حجاج بن یوسف والی عراق به تبرستان گریخت و به اسپهبد فرخان دابویی (فرخان بزرگ) پادشاه تبرستان و گیلان پناه آورد.

اسپهبد فرخان فرمان داد که کسی به قطری که در پناه او در دماوند اقامت کرده بود، آزار نرساند و نیازمندی‌های او را برآورده سازند. ولی چون فصل سرما و زمستان سپری شد؛ قطری حق نمک به جای نیاورد و فرستاده‌ای نزد اسپهبد فرستاد و پیام داد که باید به دین و آیین ما درآیی و گرنه برای جنگ آماده باش. پس از آن هم با دستبرد زدن به آبادی‌ها و روستاهای اطراف دارای قدرتی بسیار شد.

حجاج بن یوسف چون از قدرت یافتن قطری آگاه شد سفیان کلبی را با لشکری بزرگ به دفع قطری و خوارج فرستاد. سفیان کلبی چون به ری رسید، اسپهبد فرخان در نامه‌ای به او پیشنهاد کرد که اگر قصد تبرستان نکند، او آماده است در جنگ با قطری یاری‌اش کند که این پیشنهاد مورد پذیرش سفیان کلبی قرار گرفت. قطری چون از جریان آگاه شد بی‌درنگ از دماوند به سمنان عقب نشست. ولی اسپهبد او را تعقیب نموده و در نبردی بر او چیره شد و سرش را از تن جداکرده و تحویل سفیان کلبی داد. سفیان نیز آن را همراه با همه‌ی غنایم بدون آن که نامی از اسپهبد بیاورد به نام خود برای حجاج در کوفه فرستاد.

حجاج که از این پیروزی بسیار خوشحال شده بود چندی بعد وقتی شنید این کار در واقع به دست اسپهبد فرخان انجام گرفته از سفیان کلبی به خشم آمد و رسولی با یک خروار زر و یک خروار خاک به ری فرستاد و فرمان داد که اگر این پیروزی بدون کمک اسپهبد از دست سفیان کلبی بر آمده است این زر را به سپاس از این خدمت به سفیان بدهند ولی اگر این کار به دست اسپهبد فرخان پایان گرفته است این زر را به او بدهند و آن خاک را در وسط بازار شهر بر سر سفیان بریزند. و چون رسول بیامد و حقیقت آشکار شد، در اجرای فرمان حجاج زر به اسپهبد دادند و سفیان در وسط بازار "خاک بر سر" شد و از آن تاریخ است که عبارت خاک بر سر شدن به صورت اصطلاح درآمده است.

#منبع: نقل و تلخیص از کتاب "ریشه‏‌های تاریخی امثال و حکم" نوشته مهدی پرتوی آملی.

  • ع ش

وای بر ما...

جمعه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۱۹ ب.ظ

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺩﻭﺩﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ:

🔴ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﺗﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ
ﻣﺎﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮﺭ!
ﯾﺎ ﺑﯽ ﭘﻮﻝ ﺗﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ
ﮔﺪﺍﮔﺸﻨﻪ!

🔴ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ
ﺧﺮﺣﻤﺎﻝ!
ﯾﺎ ﮐﻤﺘﺮ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ ﺗﻨﺒﻞ!

🔴ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺳﺮﺳﺨﺖ ﺗﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ
ﮐﻠﻪ ﺧﺮ!
ﯾﺎ ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﺗﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ
ﻣﯿﮕﯿﻢ ﻣﺸﻨﮓ!

🔴ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻫﻮﺷﯿﺎﺭﺗﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ
ﭘﺮﺍﻓﺎﺩﻩ!
ﯾﺎ ﺳﺎﺩﻩ ﺗﺮﻥ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ
ﻫﺎﻟﻮ!

🔴ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺧﺮﯾﺪ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ
ﻭﻟﺨﺮﺝ!
ﯾﺎ ﺍﻫﻞ ﺣﺴﺎﺏ ﻭ ﮐﺘﺎﺑﻦ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ
ﺧﺴﯿﺲ!

🔴ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻥ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ
ﮔُﻨﺪﻩ ﺑَﮏ!
ﯾﺎ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﻥ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ
ﻓﺴﻘﻠﯽ!

🔴ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻣﺮﺩﻡﺩﺍﺭﺗﺮﻥ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ
ﺑﻮﻗﻠﻤﻮﻥ ﺻﻔﺖ!
ﯾﺎ ﺭﻭ ﺭﺍﺳﺖ ﺗﺮﻥ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ ﺍﺣﻤﻖ!

ﮐﻼ ﻣﻌﯿﺎﺭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ
ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻴﻢ؛ ﻧﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ!

ﻭﺍﯼ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺩﺧﻮﺍﻫﯽ ﻭ ﻗﻀﺎﻭﺕ...

  • ع ش

فاجعه

پنجشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۰، ۰۷:۴۴ ب.ظ

 آقا بیا که فاجعه از حد گذشته است
انسان ز مرز هر چه نباید گذشته است
آقا بیا ببین که چه ها در زمان ما
بر امت مسیح و محمد گذشته است
تو شاهدی خودت که در این روزگار تلخ
بر دوستان خوب خدا بد گذشته است
هر روز بی قراریمان می شود فزون
فرصت برای حوصله شاید گذشته است
فرماندهان ناب تو شاید شمارشان
از مرز شوق آور سیصد گذشته است
هر روز ترس و توطئه، هر روز مرگ و خون
آقا بیا که فاجعه از حد گذشته است

  • ع ش

شعری منسوب به ناصرالدین شاه قاجار

دوشنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۰، ۰۸:۰۰ ب.ظ

 وقت آن شد که از این دار فنا درگذریم
کاروان رفته و ما در سر ره در گذریم
توشه راه نداریم چه تدبیر کنیم
منزل دور و دراز است عجب بی خبریم
توشه راه حقیقت که نه نان است و نه آب
توشه آنست که ایمان درستی ببریم
خانه و خانقه و منزل ما زیر زمین
ما به تعمیر سر و ساختن بام و دریم

خانه اصلی ما گوشه قبرستان است
ای خوش آن روز که من با تو در آن خانه دریم
پدر و مادر و یاران و عزیزان رفتند
ما عجب مست غروریم چه کوته نظریم
دم به دم می گذرند از نظر ما یاران
این قدر دیده نداریم که در خود نگریم
گر دو صد مملکت از روی زمین جمع کنیم
ما به غیر از کفنی بیش ز دنیا نبریم
بار الها تو کریمی و غفوری و رحیم
دست ما گیر که درمانده و بی بال و پریم
یا رب از لطف تو و بندگی ناصر دین
عاقبت خیر نما ما همگی در به دریم

  • ع ش

دفترچه جیبی

جمعه, ۷ خرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۲۴ ب.ظ

کمک به نیازمندان خصلت حاج تقی کاشانی بود و اعتراض بعضی از دوستان که این طوری ورشکست می شوی خللی در کارش ایجاد نمی کرد.

وقتی از دنیا رفت در جیب کتش دفترچه کوچکی را یافتند که نشان می داد برنامه منظمی برای سرکشی به خانه نیازمندان دارد.

  • ع ش

فروتنی

جمعه, ۷ خرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۲۱ ب.ظ

حاج تقی کاشانی تواضع عجیبی داشت.مادرم می گوید هر وقت برای سر زدن به فامیل از شیراز به کنگاور می آمدیم به دیدنمان می آمد و می فرمود:احترام گذاشتن به مسافر ثواب دارد.

 

  • ع ش

کشمش با عطر صابون!

جمعه, ۷ خرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۱۶ ب.ظ

حاج تقی کاشانی شوهر خاله مادرم بود اما مثل مادرمان به او دایی تقی می گفتیم؛پیرمردی باصفا و مهربان که همیشه ته جیب کتش چیزی برای بچه ها داشت اگر چه گاهی بوی صابون می داد!خوب تمیزی و همراه داشتن صابون برای شستن دست این چیزها را هم داشت.

  • ع ش

  • ع ش

قرآن ناوالنی

پنجشنبه, ۶ خرداد ۱۴۰۰، ۰۶:۵۱ ب.ظ

ناوالنی، مخالف سرشناس پوتین: مسئولان زندان برخی مقاله‌ها را از روزنامه‌ها می‌بُرند و بعد روزنامه‌ها را تحویلم می‌دهند / مسلمان نیستم اما یک قرآن هم دارم که آن را به من نمی‌دهند.

  • ع ش

سهراب سپهری گفت...

شنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۰، ۰۶:۳۶ ب.ظ

نمی‌دانم تابستان چه سالی ملخ به شهر ما هجوم آورد. زیان‌ها رساند. من مامور مبارزه با ملخ در یکی از آبادی‌ها شدم. راستش را بخواهید حتی برای کشتن یک ملخ نقشه نکشیدم. وقتی میان مزارع راه می‌رفتم، سعی می‌کردم پا روی ملخ‌ها نگذارم. اگر محصول را می‌خوردند پیدا بود که گرسنه‌اند!
منطق من ساده و هموار بود. اگر یک روز طلوع و غروب خورشید را نمی‌دیدم گناهکار بودم. هوای تاریک و روشن مرا اهل مراقبه بار آورد. تماشای مجهول را به من آموخت. من سال‌ها نماز خوانده‌ام. بزرگترها می‌خواندند، من هم می‌خواندم. در دبستان ما را برای نماز به مسجد می‌بردند. روزی در مسجد بسته بود. بقال سرگذر گفت : "نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیک تر باشید...

  • ع ش