روزی انشتین...
روزی انیشتین که عینکش را در خانه جا گذاشته بود در کافه از مردی که کنارش نشسته بود خواست تا منوی غذا را برایش بخواند،
آن مرد به انیشتین گفت:
متاسفانه من هم مثل شما بی سوادم!
- ۰ نظر
- ۱۰ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۵۷
روزی انیشتین که عینکش را در خانه جا گذاشته بود در کافه از مردی که کنارش نشسته بود خواست تا منوی غذا را برایش بخواند،
آن مرد به انیشتین گفت:
متاسفانه من هم مثل شما بی سوادم!
چنگیز مغول پس از فجایع در نیشابور به همدان رفت و به مردم آنجا گفت : یک سوال از شما می پرسم اگر جواب درست و خوبی بدهید ، در امان هستید . پرسید : "من از جانب خدا آمده ام یا خودم؟"
چوپانی دلیر و نترس گفت: " تو نه از جانب خدا آمده ای و نه از جانب خود بلکه « اعمال ما » است که تو را به اینجا آورده است. وقتی ما برای اندیشمندان و عاقلان خود احترام قائل نشدیم و به عده ای فرومایه و نادان مقام و منزلت دادیم و احترامش نمودیم، نتیجه اش لشکرکشی تو به اینجاست...
در روایات ما هست که جواب خداوند نسبت به کسی که دعا می کند به یکی از ۵ صورت اتفاق میافتد:
برآوردن حاجت
عطایی بهتر از حاجت
رفع بلا یا دفع شر
کفاره گناهان
ذخیره آخرت
کوتاه ترین داستان غمگین دنیا یک بیت از سعدی است:
شخصی همه شب بر سر بیمار گریست
چون صبح شد او بمرد و بیمار بزیست...
ضرب المثل " تعارف شاه عبدالعظیمی" از کجا اومده !؟
قدیما که تهرانیها با ماشین دودی میرفتن زیارت شاه عبدالعظیم پول رفت و برگشت ماشین رو باید اول میدادن، برای همین اهالی شهر ری که مطمئن بودن اینا چون پول بلیط رو قبلا دادن حتما برمیگردن خونه هاشون، الکی تعارف میکردن که تو رو خدا شب پیش ما باشین !