چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

۳۰۲ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

سگ

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۵۷ ب.ظ

سگ‌ها در مغزشان 225 میلیون گیرنده بویایی دارند در حالی که این رقم در انسان حدود 5 میلیون است و بطور متوسط حساسیت بویائی‌شان 10هزار برابر انسان است.

تشخیص سرطان ریه توسط پزشکان و تکنولوژی بسیار زمان‌بر می‌باشد، اخیرا دانشمندان با استفاده از حس بویایی سگ " بو کردن دهان انسان توسط سگ " به راحتی وجود سرطان ریه را در افراد تشخیص می‌دهند!

  • ع ش

مباهله

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۵۶ ب.ظ


پیامبر اسلام در دوران رسالت خود علیرغم برخوردهای متعدد با یهودیان  که به آن اشاره رفت، با پیروان دین حضرت مسیح  هیچگونه برخورد جدی نداشت و حتی بعد از «صلح حدیبیه » که به حاکمان اطراف از جمله حاکم رم نامه هدایت فرستاد، مسیحیان بیزانس هنگام دریافت  نامه پیامبر (ص)، هریک روی خوش نشان دادند و در سال دهم که شایعه شده بود مسیحیان رم به بلاد اسلامی حمله کردند، پیامبر برای  مقابله با آنان به سمت آنان عزیمت فرمودند که به «غزوه تبوک» شهره است . هرچند برخوردی  بین مسیحیان بیزانس با  مسلمانان پدید نیامد.

پیامبر(ص) در سال نهم هجرت نمایندگانی را برای دعوت مسیحیان  به نجران اعزام فرمود و در نامه‌ای خطاب به اسقف نجران که نماینده رسمی کلیساهای روم شناخته می‌شد،  آنان را  به دین اسلام دعوت کرد. نمایندگان پیامبر (ص) وارد سرزمین نجران شدند و  نامه پیامبر اسلام را به اسقف  تقدیم کردند. اسقف نجران که خود، فردی موحد و مومن بود ، نامه پیامبر (ص) را با دقت مطالعه کرد و تصمیم  را به عهده شورایی از بزرگان مسیحیان  گذاشت. این شورا در  معبد بزرگ نجران تشکیل  جلسه داد.


اعضای شورا، هریک نظریات گوناگون ارائه  کردند. برخی به مخالفت پرداخته و پیشنهاد مبارزه با پیامبر(ص) را دادند. اسقف نجران در برابر پیشنهادهای خشونت آمیز بعضی از اعضای شورا  پیشنهاد داد برای تطبیق صفات پیشگویی شده پیامبر اسلام(ص) و رفع ابهام، به کتاب «جامعه» که بشارت‌های پیامبران پیشین در خصوص پیامبر خدا(ص) در آن، مندرج بود، مراجعه کنند. با رجوع به آن کتاب، دریافتند که سخنان اسقف بزرگ درست است. براین اساس تصمیم گرفتند هیئتی را  انتخاب و برای تحقیق درباره موضوع، به مدینه اعزام کنند تا هم  از نزدیک با پیامبر (ص) آشنا شوند  وهم  دلایل نبوت او را بررسی کنند.
بدین منظور، ۶۰ یا ۷۰ نفر از اشراف و بزرگان همراه ۱۴ نفر از دانشمندان مسیحی که در رأس آنان سه تن از اسقف‌های نجران  بودند، برای دیدن پیامبر(ص) راهی مدینه شدند.

نمایندگان علیرغم اینکه با تشریفات و لباس‌های فاخر به مدینه آمده بودند،  با پیشنهاد علی بن ابیطالب (ع) لباس ساده برتن کرده و بدون تشریفات، به محضر پیامبر (ص)شرفیاب شدند و سلام کردند. پیامبر(ص) با احترام و حسن خلق جواب آنان را داد و برخی از هدایای آنان را پذیرفت.

مسیحیان  سه روز  به تحقیق  پرداختند و پاسخ سوالات خویش را از پیامبر (ص) و اطرافیان پرسیدند تا اینکه پس از سه روز، پیامبر (ص) آنان را به اسلام دعوت کرد. پاسخ دادند همه نشانی‌هایی که در کتاب‌ها آمده در شما وجود دارد الا اینکه موضع  و نشان شما در خصوص عیسی مسیح برای ما مشخص نشد.

حضرت پرسید: چه نشانه‌ای؟ گفتند: در انجیل چنین آمده است: «او مسیح را تصدیق می‌کند و به او  ایمان دارد». پیامبر(ص) فرمود:من  او را تصدیق می‌کنم و به او ایمان دارم و گواهی می‌دهم او پیامبری است که از جانب پروردگارش فرستاده شده و بنده‌ای است که سود و زیان و مرگ و زندگی و برانگیختن او به دست خودش نیست.مسیحیان که با شنیدن نظر پیامبر نسبت به مسیح غلو می‌کردند با عقیده غلوآمیز  با پیامبر(ص) به احتجاج پرداختند. هر سوالی را مطرح می‌کردند پاسخ می‌شنیدند اما قانع نمی‌شدند و در نهایت گفتند به آنچه از ما  می‌خواهی، ما  اقرار نمی‌کنیم.  وقتی کار به اینجا رسید از سوی خداوند  آِیه مباهله بر پیامبر(ص) نازل شد:

فَمَنْ حَاجّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبینَ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد، بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما، و زنان خود و زنان شما، و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فراخوانیم، آن گاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغ‌گویان نهیم».
پیامبر پس از  تلاوت آیات  فرمود: خداوند به من دستور داده است که اگر شما  بر گفته خود اصرار دارید  با شما مباهله کنم. مسیحیان پذیرفتند که فردا مراسم مباهله اجرا شود تا حقیقت برای طرفین روشن گردد. مسیحیان وقتی به منزلگاه خود رسیدند، یکی از آنها گفت: مباهله، خطرناک است و  کار را یکسره می‌کند. بنابراین قبل از هر چیز بنگرید که  او فردا با چه کسانی برای مباهله می‌آید؟ اگر با تمام پیروان خود یا با اصحاب با سوادش با جمعیت فراوان مانند پادشاهان بیاید و فخر فروشی کند،  ما برنده مباهله  هستیم. اما اگر با تعداد اندک از پیروان فروتن و برگزیده خود بیاید، آنان مباهله نخواهیم کرد چرا که به عذاب خداوند گرفتار می‌شویم.
روز بعد، زمان مراسم مباهله فرا رسید. روز قبل، پیامبر (ص)  با هیئت نمایندگی نجران توافق کرده بودند که مراسم مباهله در خارج از شهر مدینه، برگزار شود. پیامبر (ص) از میان مسلمانان و بستگان خود، فقط چهار نفر را  برای شرکت در این مراسم تاریخی انتخاب کرد. میان مسلمانان و خویشان پیامبر(ص) نفوسی پاک‌تر و مؤمن‌تر از امام علی، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین علیهم صلوات الله وجود نداشت.

پیامبر(ص) فاصله منزل تا محل ملاقات را با وضع خاصی طی کرد. ایشان امام حسین(ع) را در آغوش گرفته بود و دست امام حسن(ع) را در دست داشت و حضرت زهرا(سلام الله علیها) پشت سر پیامبر(ص) و امام علی(ع) پشت سر وی حرکت می‌کردند تا به محل قرار رسیدند. پیامبر(ص)  زیر دو درخت مستقر شد و به همراهان خود فرمود: من هر موقع دعا کردم، شما آمین بگویید. اسقف نجران هم برای مباهله آماده شد اما  بعد از آگاهی از اسامی و عناوین همراهان پیامبر(ص)، خطاب به هم‌کیشان خود گفت: من چهره‌هایی می‌بینم که هر گاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه خداوند بخواهند که بزرگ‌ترین کوه‌ها را از جای بکند، فوراً کنده می‌شود. صحیح نیست با این چهره‌های نورانی و افراد با فضیلت، مباهله کنیم.

اسقف اعظم برادر دانشمندی  داشت منذر نام. منذر که اسقف را همراهی می‌کرد با دیدن پیامبر و همراهان،  ازآنان خواست از در مصالحه وارد شوند و گفت اگر تسلیم شویم، سالم می‌مانیم. بهتر است از مباهله بپرهیزیم و با شتاب با محمد(ص)  مصالحه و او را از خود راضی کنیم. ما اکنون در شرایطی به سر می‌بریم که قوم «یونس» اندکی پیش از نزول عذاب در آن به سر می‌بردند.
هیئت نمایندگی  مسیحیان براساس پیشنهاد منذر، وارد شور شدند و همگی پذیرفتند که «منذر» به نمایندگی از آنان، نزد محمد(ص) رفته، از او بخواهد تا نماینده‌ای برای «مصالحه» معرفی کند.
منذر نزد پیامبر(ص) رفت، سلام کرد و گفت: ای رسول خدا! گواهی می‌دهم که خدایی جز خدایی که تو را برانگیخت، وجود ندارد و شما و عیسی هر دو بنده و فرستاده خدای عزوجل هستید. بدین ترتیب، او اسلام آورد و به پیامبر(ص) گفت که آماده مصالحه است. حضرت (ص)  علی بن ابیطالب (ع) را به نمایندگی خود و اهل بیت معرفی کرد.حضرت علی (ع) از پیامبر سوال کرد: پدر و مادرم فدای شما، ای رسول خدا! بر چه چیزی با آنان مصالحه کنم؟ فرمود: رأی تو، رأی من است. هر طور که خواستی، مصالحه کن.علی بن ابیطالب با منذر وارد مذاکره شدند و این مذاکره منجر به پیمان نامه‌ای شد که براساس آن، مسیحیان در پناه مسلمانان به زندگی خود ادامه دادند.

  • ع ش

ژاله

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۵۲ ب.ظ

ژاله علو مانند پدربزرگ خوشنویسش، خطی نیکو نداشت ولی خداوند ذوق ادبی و صدایی گیرا به او بخشید تا در وادی فرهنگ و هنر این سرزمین ماندگار شود.

به گزارش ایسنا، فردا  - ۱۴ مرداد - سالروز تولد ژاله علو است، بازیگری که هم برایمان «سیندرلا» را تماشایی کرد و هم با ابهت «خاله لیلا» مجذوب‌مان ساخت.

او سال ۱۳۰۶ در محله سنگلج و در خانواده‌ای زاده شد که فرهنگ برایشان اهمیت داشت. پدرش گرچه ارتشی بود ولی ذوق هنری داشت  و این چنین بود که دخترک همین که کمی خواندن آموخت، پدر دیوان سعدی و حافظ را به دستش داد. شاید همین آشنایی با شعر و ادب بود که سبب شد سال‌ها بعد شبانگاهان در میانه خواب برخیزد، شعری بگوید و دوباره چشم بر هم بگذارد.

ژاله علو در کنار بازیگری در سرایش شعر هم دستی دارد و بعضی شعرهایش در اوایل دهه ۵۰ در مجلات منتشر شده‌اند .

درس و مشق را در دبستان «نواختران» در خیابان شاهپور آغاز کرد و دوره متوسطه را در مدرسه «خسرو خاور» گذارند. مدتی به دانشسرای مقدماتی رفت و به دلیل علاقه به کار هنری، هنرستان هنرپیشگی  را انتخاب کرد.

در هنرستان هنرپیشگی نزد استادان بزرگی مانند هایک گاراگاش، دکتر نامدار که استاد فن بیان بود و خانمی سوییسی که استاد بدن و حرکت بود، مشغول نوآموزی شد.

در همین هنرستان با چهره‌هایی همانند محمد نوری، معز دیوان فکری و ... هم شاگردی شد و اولین حضور روی صحنه تئاتر را تجربه کرد.

در زمانی که بسیاری از خانواده‌ها، حضور فرزندان بویژه دختران‌شان را در فضای هنری برنمی‌تافتند، پدر و مادر ژاله علو اطمینان داشتند دختری که پرورده‌اند، به خطا نمی‌رود و به او فرصت دادند تا توانمندی‌اش را بروز بدهد.   

طوسی حائری، معلم ادبیات دانشسرای مقدماتی ، نخستین کسی بود که صدای خوش این دختر نوجوان را کشف کرد. او که خود جزو اولین گویندگان زن در رادیو بود، به دانش‌آموز نوجوان خود پیشنهاد کرد که گویندگی در رادیو را بیازماید. ژاله علو اولین حضورش را در رادیو با اعلام برنامه‌ها آغاز کرد و بعدها در این خانه ماندنی شد. فضای صمیمیانه رادیو او را نیز همچون دیگر همکارانش پا گیر کرد.

در دوره شکوه خیابان لاله‌زار که چراغ تئاترها و سینماهایش پر فروغ بود، ژاله علو اولین تجربه‌های جدی خود را در حوزه تئاتر در تئاتر فردوسی به انجام رساند.

خودش درباره این دوره در گفتگوی تاریخچه شفاهی سایت ارته ( سایت تاریخچه شفاهی هنرمندان ) گفته  است : «عبدالحسین نوشین (پدر تئاتر نوین ایران) رفته بود و گروهش دنبال همکار بودند و دکتر نامدار مرا معرفی کرد.»

مدتی بعد در تئاتر «تهران» می‌خواستند نمایش «آغا محمد خان» را بروی صحنه ببرند که دنبال او رفتند و برای بازی در نقش «امینه»، خواهر فتحعلی شاه و برادرزاده آغا محمد خان انتخابش کردند. بعدتر در نسخه سینمایی به کارگردانی صادق و منصور بهرامی هم همین نقش را بازی کرد.

او علاوه بر فعالیت در تئاتر فردوسی و تهران برای همکاری به تئاتر فرهنگ هم دعوت شد و در این تئاتر هم دو سه نمایش کار کرد. در همین تئاتر بود که هنرمندانی چون هوشنگ سارنگ، بدری هورفر، علی اصغر گرمسیری، لرتا هایراپتیان، نوشین و ... جدیت در کار را به او آموختند. برای آنان تئاتر هرگز سَرسَری نبود.

سال ۲۷ به طور جدی‌تری کار خود را در رادیو ادامه داد. اولین نمایش رادیویی‌اش با پرویز خطیبی بود و بعد از آن با مهدی قاسمی، نصرت الله محتشم، عزیز الله حاتمی هم همکاری کرد.

در همکاری با محتشم برنامه «داستان شب» را پایه‌ریزی کردند.  علو از اولین داستان شب با محتشم کار کرد و پای ثابت نمایش رادیویی شد.

با وجود برنامه‌هایی مانند «داستان شب» و نمایش‌های رادیویی، کار رادیو رونق گرفت و او نیز این فضای گرم را خانه خود دید و در کارهای رادیویی پرشماری حضور پیدا کرد.

سال ۳۳ با محتشم ازدواج کرد، پیوندی که چهار سال دوام داشت و سال ۳۸ به جدایی رسید تا اینکه سال ۴۴ با یک مهندس شرکت نفت ازدواج دوباره‌ای داشت.

گرچه در رادیو تصویر هنرپیشه دیده نمی‌شد ولی او در برابر میکروفن رادیو هم همان بود که روی صحنه. آن چنان که خود گفته است: «مقابل میکروفن هرگز ادای گریه در نمی‌آوردم. اول به باور خودم فکر می‌کردم و بعد هم به باور مخاطب.خنده‌ام هم واقعی بود.»

 در دهه ۴۰  به عنوان کارگردان رادیویی هم فعال شد و بتدریج دوبله را هم آزمود و آنجا نیز ماندگار شد.

ژاله علو که به نسل طلایی دوبلورهای ایران تعلق دارد، در سینما و تلویزیون گویندگی‌های بسیار کرد. از مشهورترین بازیگرانی که او به جایش صحبت کرده، می‌توان از سوفیا لورن نام برد.

دهه ۵۰ برای او با سرایش شعر همراه شد.او که در کودکی با سعدی و حافظ و مدتی بعد با مولانا دمخور شده بود، در این دهه شروع به سرایش شعر کرد و چند شعرش در کتاب زنان شاعر ایران منتشر شد.

ورودش به سینما با اسماعیل کوشان رقم خورد. همان استاد دوران نوجوانی، نامدار او را به کوشان معرفی کرد.

کوشان آن زمان میترا فیلم را راه‌اندازی کرده بود. «طوفان زندگی» اولین فیلمی است که با آن ، حضور مقابل دوربین سینما را تجربه کرد و بعدها با کارگردانانی همچون هوشنگ کاووسی، علی کسمایی هم کار کرد.

بازی در فیلم‌»طوقی» سبب همکاری او با علی حاتمی شد. همچنانکه در فیلم «صدای صحرا» هم با نادر ابراهیمی همکاری کرد.

علو در سال های بعد از انقلاب با بازی در فیلم‌هایی مانند «زمان از دست رفته» به کارگردانی پوران درخشنده، «مهمان مامان» ساخته داریوش مهرجویی، «روز واقعه» کار شهرام اسدی، «آدم برفی» به کارگردانی داود میرباقری، «سلطان» کار مسعود کیمیایی، «جنگ نفتکش‌ها » ساخته محمد بزرگ‌نیا و ... حضور خود را روی پرده نقره‌ای تداوم بخشید.

با بازی در نقش خاله لیلا در مجموعه «روزی روزگاری» در کنار خسرو شکیبایی یکی از خاطره انگیزترین بازی‌های خود را رقم زد. مجموعه‌ای که به کارگردانی امرالله احمدجو که بسیار مورد توجه قرار گرفت  و بعدتر هم با همین کارگردان «تفنگ سرپر» را کار کرد که البته به اندازه «روزی روزگاری» مورد توجه قرار نگرفت.

بازی در آثاری مانند «بی بی یون» کار حسین پناهی، «این خانه دور است »کار مشترک مسعود رسام و بیژن بیرنگ، «امیر کبیر» به کارگردانی سعید نیک‌پور، «روشن‌تر از خاموشی» ساخته حسن فتحی، «گرگ‌ها »کار داود میرباقری،« گالش‌های مادربزرگ» به کارگردانی بهمن زرین‌پور بخش دیگری از کارنامه پر و پیمان هنری اوست.

او با سرپرستی گروه گویندگان سریال «سال‌های دور از خانه» یا همان «اوشین» موفقیت دیگری برای خود رقم زد، مجموعه‌ای که بعد از گذر سالیان همچنان در خاطره‌ها زنده است.

اما ژاله علو فقط برای نسل‌های قبلی خاطره‌ساز نیست. او از جمله گویندگانی است که برای کودکان دیروز و حتی امروز خاطراتی زیبا خلق کرده است.

به واسطه فعالیت امثال او بود که روزهای کودکی‌مان را با تماشای انیمیشن‌هایی مانند  «زیبای خفته»، «تام بند انگشتی»،«جادوگر شهر زمرد»، «پینوکیو»، «سیندرلا»، «گربه‌های اشرافی»، «سفید برفی و هفت کوتوله»، «جک و لوبیای سحرآمیز» و نیز مجموعه‌هایی مانند «بامزی، قوی‌ترین خرس دنیا»،«رامکال» «جزیره ناشناخته» ، «دهکده حیوانات»، «الفی اتکینز» و ... رنگین ساخت.

  • ع ش

حال بخارا

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۴۹ ب.ظ

جوینی در تاریخ جهانگشا، دربارۀ حملۀ چنگیزخان مغول به ایران می‌نویسد: «یکی از بخارا پس از آن واقعه گریخته بود و به خراسان آمده، حال بخارا از او پرسیدند. او گفت: آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند.»

  • ع ش

رده بندی

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۴۷ ب.ظ

جایگاه ایران در جدول مدالی بازی‌های المپیک توکیو بعد از مدال طلای کشتی و نقره وزنه‌برداری از رده ۴۹ به رده بیست و هفتم تغییر کرد.

به گزارش ایسنا، در دوازدهمین روز از بازی‌های المپیک توکیو ۲۰۲۰ کاروان ایران صاحب دو مدال به رنگ طلا و نقره شد. ایران که صبح امروز با مدال طلای فروغی و برنز ساروی در رده چهل و نهم قرار داشت بعد از کسب مدال طلای محمدرضا گرایی در کشتی فرنگی و نقره علی داودی در وزنه برداری به رده بیست و هفتم صعود کرد.  

در این روز محمدرضا گرایی نماینده وزن ۶۷ کیلوگرم کشتی فرنگی در فینال برابر حریفش به برتری رسید و مدال طلا را بر گردن انداخت. همچنین علی داودی نماینده ایران در فوق سنگین وزنه برداری توانست مدال نقره را کسب کند.

  • ع ش

سنگ نوشته

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۴۷ ب.ظ

🔹 بر سنگ مزار بی خانه ای نوشته بودند:
شکر خدا بالاخره صاحبِ خانە و مکان خویش شدم.

🔹 بر سنگ قبر فقیری نوشته بودند:
پا برهنه به دنیا آمدم، پابرهنه زیستم و ولی به آخرت که برگشتم دیدم آنجا فقر و غنا به چیزای دیگه است

🔹 روی سنگ ثروتمندی خواندم:
همه کس را با پول راضی کردم، اما فرشته ی مرگ را نتوانستم راضی کنم.

🔹 بر مزار دلشکسته ای چنین نگاشته شده بود:
قیامتی هست، تلافی می کنم.

 🔹 بر گور جوانی چنین خواندم: 
یکدیگر را نیازارید. به خدا قسم پشیمان خواهید شد.

🔹 بر قبر کودکی نوشته بودند:
خوشحالم بزرگ نشدم تا به درنده ای تبدیل شوم.

🔹 بر مزار مادری نگاشته بودند:
 تو رو خدا مواظب بچه هایم باشید.

🔹 بر قبر دیوانه ای نوشته بودند:
هوشیار به دنیا آمدم، هوشیار زیستم، اما بخاطر رفتارهایتان خودم را به دیوانگی زده بودم.

🔹بر سنگ قبر دکتری چنین خواندم:
 همه چیز چاره و درمانی دارد غیر از مرگ!

🔹بر سنگ قبر کشاورزی  نوشته بوددنیا مزرعه ی آخرت است. به عاقبت خود بیندیشیم که چه کاشته ایم، چون به جز آن درو نخواهیم کرد...
من بارها امتحان کردم
🔸 از مکافاتِ عمل غافل مَشو
🔸 گندم از گندم بروید... جُو ز جُو

  • ع ش

دفع شیطان

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ۰۴:۲۷ ب.ظ

واعظی بر منبر میگفت هر که نام آدم و حوا نوشته در خانه آویزد، شیطان بدان خانه درنیاید.
رندی از پای منبر برخاست و گفت: ای شیخ، شیطان به نزد ایشان رفت و آنها را بفریفت، چگونه می شود که در خانه ما از اسم ایشان پرهیز کند؟

( عبید زاکانی )

  • ع ش

شهادت دادن کبک

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ۰۴:۲۶ ب.ظ

شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره . دو کبک بریان قرار دارد، پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد . امیر علت این خنده را پرسید، مرد پاسخ گفت: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. روزی راه بر کسی بستم آن بینوا التماس کرد که پولش را بگیرم و از جانش در گذرم اما من مصمم به کشتن او بودم. در آخر آن بیچاره به دو کبک که در بیابان بود رو کرد و گفت: شما شاهد باشید که این مرد، مرا بی گناه کشته است. اکنون که این دو کبک را در سفره شما دیدم یاد کار ابلهانه آن مرد افتادم !
امیر پس از شنیدن داستان رو به مرد می کند و می گوید:
کبکها شهادت خودشان را دادند !
 پس از این گفته امیر دستور داد سر آن مرد را بزنند!

شیخ بهایی

از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو زجو
بهر دنیا نقد ایمان می دهی
گوهری دارب و ارزان می دهی

  • ع ش

نمک

سه شنبه, ۱۲ مرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۵۸ ب.ظ

روزی پسری متوجه شد مادرش از همسایه فقیرشان، نمک خواست.

متعجب به مادرش گفت: برای چه از همسایه نمک می گیری؟

مادر گفت: پسرم، همسایه فقیر ما، همیشه از ما چیزهایی طلب می‌کند، و دوست داشتم از آنها چیز ساده‌ای بخواهم که تهیه آن برای آنها سخت نباشد، درحالی که هیچ نیازی به آن ندارم؛ ولی دوست داشتم وانمود کنم که من نیز به آنها محتاجم، تا هر وقت چیزی از ما می‌خواهند، طلبش برای آنها آسان باشد، و شرمنده نشوند...

  • ع ش

دعای چهار کس...

سه شنبه, ۱۲ مرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۴۸ ب.ظ

 

🌼دعای چهارکس مستجاب نمی‌شود

✍️حضرت امام صادق (علیه السلام) :

1⃣ کسی که در خانه بنشیند و بگوید :
خدایا روزی مرا برسان ، که خدا به او میگوید : آیا دستور ندادم که پی روزی بروی و تلاش کنی.

2⃣ مردی که مغلوب زن(بی تقوایش) شده است ، که خداوند می گوید : آیا اختیار او را به دست تو واگذار نکردم ؟

3⃣ فردی که دارای مال و ثروت باشد و آن را تباه کند و گوید : خدایا روزیم را برسان که خداوند میفرماید : آیا دستور ندادم که میانه رو باش و اسراف نکن ، سپس این آیه را خواند : بندگان خدا کسانی هستند که هنگام انفاق اسراف نمی کنند و بخل هم نمی ورزند بلکه میان این دو راه میانه را میگرند.

4⃣ مردی که پول داشته و آن را قرض داده بدون آنکه سندی بگیرد . خداوند میفرماید : مگر تو را دستور ندادم که شاهد بگیری ؟

📚 بحار الأنوار ، ج ۱۰۳ ، ص ۱۲

  • ع ش