چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

۳۰۲ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

نیک بخت ترین...

سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۰۵ ب.ظ

نیکبخت ترین مردم کسی است که کردار را به سخاوت بیاراید و گفتار را به راستی.


🌹 ابوعلی سینا

  • ع ش

ابن سیرین...

سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۰۱ ب.ظ

ابن سیرین کسی را گفت: چگونه‏ ای؟
گفت: چگونه است حال کسی که پانصد درهم بدهکار است، عیالوار است و هیچ چیز ندارد؟

ابن سیرین به خانه خود رفت و هزار درهم آورد و به وی داد و گفت: پانصد درهم به طلبکار بده و باقی را خرج خانه کن و واى بر من اگر پس از این حال کسی را بپرسم!

گفتند: مجبور نبودی که قرض و خرج او را بدهی.
گفت: وقتی حال کسی را بپرسی و او حال خود بگوید و تو چاره ‏ای برای او نیندیشی، در احوالپرسی منافق باشی...

اینچنین است رسم انسانیت و مردانگى...

  • ع ش

عیاران

سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۰۰ ب.ظ

از منابع بسیار مهمی که دربارهٔ عیاران آگاهی‌هایی در اختیار ما می‌گذارد، «قابوسنامه امیر عنصرالمعالی و سمک عیار فرامرز بن خداداد بن عبدالله الکاتب الارجانی می‌باشد.
آنچه مسلم است مکتب عیاری همانند مکتب فتوّت یا جوانمردی ریشه در آیین‌های پهلوانی در ایران پیشا اسلامی دارند. (زرین کوب، جستجو در تصوف ایران) مرجع اصلی در همه آیین‌های پهلوانی قهرمانان اساطیری اند که همواره در قالب داستان‌ها و افسانه‌ها اصول خود را سینه به سینه رواج داده و مستمسک قرار می‌داده‌اند. آئین عیاری و جوانمردی شامل مرّوت، ایثار، فداکاری، یاری مظلومان و بی پناهان، شفقت به خلق، وفای به عهد و بالاخره خود شکنی بود و تمامی این خصوصیّات بعدها در تصوّف به صورت صفات ممتاز انسان‌های کامل درآمد. جوانمردان علاوه بر صفات انسانی که داشتند مقیّد به انجام آداب و رسومی ویژه بودند که معرّف جوانمردی و جوانمردان بود. پس از اسلام که جوانمردان دین اسلام را پذیرفتند به تدریج اساس مذهب تصوّف بر پایه اسلام و فتوّت استوار شد و آداب جوانمردی در رسوم خانقاهی میان صوفیان متداول و مرسوم گردید. (نوربخش، چهل کلام و سی پیام، ص 964)

آنچه در فرهنگ‌ها دربارهٔ واژه عیار نوشته شده‌است، حاکی از آن است که این واژه در برگیرنده مفهوم چالاکی و شجاعت و جوانمردی است. ملک الشعرای بهار اعتقاد داشته‌است که لفظ عیار همان «ای‌یار» فارسی و «ادییار» پهلوی است. برخی نیز واژه عیار را مترادف دزد و طرار و شب‌رو دانسته‌اند، اگر چه این نام‌ها عمدتاً از سوی مخالفان آنان به آن‌ها داده شده‌است.

عیاران به سختی به اصول خود که اصول جوانمردان بود پایبند بودند و هر کس آن اصول را زیر پا می‌گذاشت به شدت کیفر می‌دید. اصل و ریشه جوانمردی از دیدگاه عیاران سه چیز بود: یکی آن که هر چه گویی بکنی و دیگر آن که خلاف راستی نگویی و سوم آن که شکیب را کار بندی.

  • ع ش

تعریف می کرد...

سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۵۹ ب.ظ

...تعریف می کرد در سال 1350 هنگامی که با درجه سرهنگی در ارتش خدمت می کردم
آزمونی در ارتش برگزار گردید تا افراد برگزیده
در رشته حقوق عهده دار پست های مهم قضائی
در دادگاه های نظامی ارتش گردند.
در این آزمون من و 25 نفر دیگر رتبه های بالای آزمون
را کسب نموده و به دانشگاه حقوق قضائی راه یافتیم.

دوره تحصیلی یک ساله بود
و همه با جدیت دروس را می خواندیم.
یک هفته مانده به پایان دوره
روزی از درب دژبانی در حال رفتن به سر کلاس بودم
که ناگهان دیدم دو نفر دژبان با یک نفر لباس شخصی
منتظر من هستند و به محض ورود من
فرد لباس شخصی که با ارائه مدرک شناسائی
خود را از پرسنل سازمان امنیت معرفی میکرد
مرا البته با احترام، دستگیر و با خود به نقطه نامعلومی برده
و به داخل سلول انفرادی انداختند.

 هر چه از آن لباس شخصی علت بازداشتم را می پرسیدم چیزی نمی گفت و فقط می گفت من مأمورم و معذور و چیز بیشتری نمی دانم!

اول خیلی ترسیده بودم وقتی بداخل سلول انفرادی
رفتم و تنها شدم افکار مختلفی ذهنم را آزار می داد

از زندان بان خواستم تلفنی به خانه ام بزند
و حداقل خانواده ام را از نگرانی خلاص کنند
که ترتیب اثری نداد و مرا با نهایت غم و اندوه
در گوشه بازداشتگاه به حال خود رها کرد.

آن روز شب شد و روزهای دیگر هم به همان ترتیب
گذشت و گذشت تا این که روز نهم،
در حالی که انگار صد سال گذشته بود سپری شد.

صبح روز نهم مجددا دیدم همان دو نفر دژبان
بهمراه همان لباس شخصی بدنبال من آمده
و مرا با خود برده و یکراست به اتاق رئیس دانشگاه که درجه سرلشگری داشت بردند.
افکار مختلف و آزار دهنده لحظه ای مرا رها نمیکرد و شدیدا در فشار روحی بودم.

وقتی به اتاق رئیس دانشگاه رسیدم
در کمال تعجب دیدم تمام همکلاس های من هم با
حال و روزی مشابه من در اتاق هستند
و البته همگی هراسان و بسیار نگران بودند.

وقتی همه دوستانم را دیدم که به حال و روز من دچار شده اند کمی جرأت بخرج دادم و از بغل دستی خود
آهسته پرسیدم دیدم وضعیت او هم شبیه من است!

ناگهان همهمه ای بپا شد که ناگهان در اتاق باز شد
و سرلشگر رئیس دانشگاه وارد اتاق شده
و ما همگی بلند شده و ادای احترام کردیم.

رئیس دانشگاه با خوشروئی تمام با یکایک ما دست داده
و در حالی که معلوم بود از حال و روز همه ما
کاملا آگاه بود این چنین به ما پاسخ داد:

هر کدام از شما که افسران لایقی هم هستید
پس از فارغ التحصیلی، ریاست دادگاهی را
در سطح کشور بعهده خواهید گرفت
و حالا این بازداشتی شما آخرین واحد درسی شما بود
که بایستی پاس می کردید و در مقابل اعتراض ما گفت:

این کار را کردیم تا هنگامی که شما در مسند قضاوت نشستید قدرتمند شدید و قلم در دست تان بود
از آن سوءاستفاده نکنید و از عمق وجودتان
حال و روز کسی را که محکوم می کنید درک کرده
و بی جهت و  از سر عصبانیت و یا مسائل دیگر
کسی را بیش از حد جرمش به زندان محکوم نکنید!

در خاتمه نیز از همه ما عذرخواهی گردید
و همه ما نفس راحتی کشیدیم.

بقول سعدی شیرازی :
زیر پایت چون ندانی، حال مور
همچو حال توست، زیر پای فیل

  • ع ش

خواهش از چه کسی؟

سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۰، ۰۶:۰۰ ب.ظ

خواهش ازچه کسی

در یکی از روزها شخصی از انصار به حضور مبارک امام حسین علیه السّلام رسید و خواسته و نیاز خود را بدین مضمون روی کاغذی نوشت :

 ای سرورم ! ای ابا عبداللّه ! من به فلان شخص مبلغ پانصد دینار بدهکار هستم و توان پرداخت آن را ندارم ، چون تنگ دست بوده از لحاظ مالی ، سخت در مضیقه می باشم .
پس از آن که امام حسین علیه السّلام نامه او را قرائت نمود ، یک هزار دینار تحویل وی داد و او را موعظه نمود و اظهار داشت :
 در تمام حالات سعی کن ، خواهش و خواسته خود را فقط به یکی از سه شخص بگو و از او تقاضا کن :

- این که سعی کن خواسته ات را از کسی تقاضا نمایی که مؤمن و مورد اطمینان باشد .

- با مروّت و جوانمرد باشد ، که حتّی الامکان ناامیدت نکند .

- دارای حسب و نسب شریفی باشد ، که تو را سبک نشمارد ، بلکه برایت اهمیّت و ارزش قایل شود .

امّا دین دار مؤمن ، ایمانش سبب می شود که خواسته و خواهش تو را برآورده نماید .
و امّا کسی که حسب و نسب درستی داشته و جوانمرد باشد ، هرگز روی تو را زمین نمی اندازد و به هر شکلی که باشد آبروی تو را حفظ و خواسته ات را برآورده می کند.


📚تحف العقول176
بحارالانوار78 ص 119

  • ع ش

ایستادگی پای حق

سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۴۹ ب.ظ

حضرت آیت‌الله استاد مجتبی_تهرانی (ره)

 آیا ما خودمان پای حق می ایستیم!


 خود ما از موقعی که چشم باز کردیم، وقتی دهۀ عاشورا و بحث امام حسین(ع) و کوفه به میان می آمد، کوفی ها را لعنت می کردیم؛ امّا باید دید که اگر خودمان هم بودیم، پای امام(ع) می ایستادیم یا برای حفظ دنیایمان دست از حقّ بر می داشتیم؟!

⚠️ امشب بروید سرتان را زیر لحاف کنید و با خودتان فکر کنید که اگر شماها بودید، حاضر می شدید پای عقیدۀ تان بایستید تا آنجا که عمروانصاری ایستاد؟!
می گویند: در روز عاشورا تا وقتی عمروانصاری زنده بود، یک تیر به امام حسین(ع) اصابت نکرد.

  • ع ش

فداکاری هارتلی

سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۴۴ ب.ظ

به گواه افراد زنده مانده از حادثه کشتی تایتانیک، والاس هارتلی و اعضای گروهش تا آخرین لحظه‌‌ی غرق شدن، برای آرامش مسافرانی که مرگ رو به چشم می‌دیدند به نوازندگی ادامه دادند و غرق شدند!

  • ع ش

راه صلح

سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۳۱ ب.ظ

عارفی می گوید:که روزی دزدان قافله ما را غارت کردند، پس نشستند ومشغول طعام خوردن شدند.
یکی از ان ها را دیدم که چیزی نمی خورد به اوگفتم که چرا با آنه در غذا خوردن شریک نمی شوی؟ گفت :من امروز روزه ام،
گفتم : دزدی وروزه گرفتن عجب است.
گفت : ای مرد! این راه، راه صلح است که با خدای خود واگذاشته ام، شاید روزی سبب شود وبا او آشنا شدم.
آن عارف می گوید که سال دیگر او را در مسجد الحرام دیدم که طواف می کند وآثار توبه از وی مشاهده کردم ؛رو به من کرد و گفت:
دیدی که آن روزه چگونه مرا با خدا آشنا کرد.

  • ع ش

عباد کنگاوری

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۱۶ ب.ظ

در کنگاور فردی بود شیرین عقل، اما همین که محرم امام حسین(ع) فرا می رسید دسته ای از بچه ها را راه می انداخت و عزاداری می کرد.

یکی از اهل دل برایم تعریف کرد روزی گذرم به قبرش افتاد خطاب به او گفتم:عباد،امشب تاسوعای امام حسین(ع) است دسته راه نمی اندازی؟

همان شب در عالم رؤیا او را بر جایگاه بلندی دیدم که برای جماعتی از بزرگان نوحه می خواند و آنها سینه می زدند...

  • ع ش

عارف قزوینی

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۱۱ ب.ظ

همدان

آرامگاه عارف قزوینی در کنارآرامگاه بو علی سینا می باشد که بر روی سنگ قبرش شعری با مضمون زیر حک شده است:
« عمرم گهی به هجر و گهی در سفر گذشت
تاریخ زندگی همه در دردسر گذشت »

  • ع ش