چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

۳۰۲ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

حکم بستن شیر آب...

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۱۰ ب.ظ

حکم بستن شیر آب هنگام وضو گرفتن

پرسش : آیا میتوان در حین وضو گرفتن برای این که اسراف نشود، شیر آب را بست؟
پاسخ : انجام این کاراشکالی ندارد.
  • ع ش

برای شاد بودن

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۰۴ ب.ظ

سه چیز برای شاد بودن حیاتی است!

کاری برای انجام دادن
کسی برای دوست داشتن
و امید به فردای بهتر...

  • ع ش

توکیو

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۰۳ ب.ظ

پر جمعیت‌ترین شهر کره زمین، توکیو ژاپن است. این شهر با طراحی مدرن و تکنولوژی‌های پیشرفته توانسته جمعیت 37,435,000 نفری را در سال 2019 در خود جای دهد.

شهرداری توکیو با فرهنگ سازی استفاده از مترو، قطار شهری و اتوبوس و با ایجاد یک شبکه گسترده از خطوط زیر زمینی مترو توانسته مشکل ترافیک را حل کند طوری که در حال حاضر در این شهر معضلی به نام ترافیک وجود ندارد.

  • ع ش

تبحر

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۰۲ ب.ظ

می‌گویند روزی ملک الشعرای بهار شاعر معروف در مجلسی نشسته بود و حضار برای آزمایش طبع وی چهار کلمه را انتخاب کردند تا وی آنها را در یک رباعی بیاورد.کلمات انتخاب شده عبارت بودند از: خروس  ، انگور ، درفش ، سنگ

 ملک الشعرای بهار گفت:
برخاســـت خروس صبح برخیز ای دوســت
خون دل انگور فکـــن در رگ و پوســت
عشق من و تو صحبت مشت است و درفش
جور دل تو صحبت سنگ است و سبوست

 جوانی خام که در مجلس حاضر بود گفت : این کلمات با تبانی قبلی انتخاب شده اند.اگر راست میگوئید ، من چهار کلمه انتخاب میکنم و شما آنها را در یک رباعی بیاورید.
سپس این چهار کلمه را انتخاب نمود: آئینه ، اره ، کفش ، غوره

 بدیهیست آوردن این کلمات دور از ذهن در یک رباعی کار ساده ای نبود ، لیکن ملک الشعرا شعر را اینگونه گفت:
چون آینه نور خیز گشتی احسنت
چون اره به خلق تیز گشتی احسنت
در کفش ادیبان جهان کردی پای
غوره نشده مویز گشتی احسنت

  • ع ش

مشتی

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۰۲ ب.ظ

"مَشتی" که انقدر به هم می گوییم به چه معناست؟

بر خلاف باور بسیار از مَدخل‌نویسان، «مشتی» مخفف صفت «مشهدی» به معنی کسی که به سفر مشهد مشرف شده نیست. بلکه این واژه دقیقاً همان «مَشت» بوده که از گذشته ‌های خیلی دور به یادگار مانده است.

«مَشت» به معانی «پُر، بی‌نقص، بی‌عیب و کامل» بوده و هنوز در گویشهایی با ریشه پهلوی اشکانی (مانند زبان سنگسری، مازندرانی و گیلکی) در همین معنی بکار می‌رود و احتمالاً از این زبانها به فارسی دری راه یافته است.
حتی بعید نیست که کلمه «مُشت» به معنی بسته و پر از تغییر در اِعراب همین واژه حاصل شده باشد. به هر تقدیر واژه «مَشت» دقیقاً هم معنی واژه « Perfect » در زبان انگلیسی است که با «یای» نسبت به صورت صفت بکار می‌رود:
آدم مشتی، خونه‌ی مشتی، بستنیِ مشتی، حال مشتی و ... و هیچ ربطی به «مشهدی» بودن ندارد. اما چون مرتباً در محاوره عوام «دال» و «تا» با هم جابجا شده‌‌اند (مانند « مِهتی» به جای «مهدی» ) مشهدی را هم «مشتی» گفته و منجر به این غلط مصطلح شده‌اند!

  • ع ش

حکم کافی نبودن رطوبت دست برای مسح پا

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۰۰ ب.ظ

حکم کافی نبودن رطوبت دست برای مسح پا

پرسش : هنگام مسح پا در بعضی از اوقات رطوبت روی پا معلوم نمی شود، وظیفه چیست؟

پاسخ : در صورتیکه رطوبت خود را نشان ندهد می توانند از سایر اعضای وضو رطوبتی بگیرند و با آن پا را مسح کنند.

  • ع ش

تحجر

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۵۵ ب.ظ

[ناصرالدین‌شاه:] من ۳ سفر اروپا رفتم همه‌ی ترقیات اروپا را به چشم خود دیدم. خیلی بیش از آن‌که تو و امثال تو یا سید جمال که مرشد تو است از اسرار ترقیات اروپا فهمیده باشد درک کرده‌ام... چرا راه دور برویم، همین راه‌آهن دوفرسخی حضرت عبدالعظیم کشیده شد دیدی چه‌ها کردند؟ علنا گفتند چون فرنگی تلمبه می‌زند نجس است. گفتند چون بخار دیگ ماشنی بر روی لباس مردم می‌نشیند لباس‌شان نجس می‌شود و با این لباس نمی‌شود زیارت رفت...

  • ع ش

نماز آخر سال قمری

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۰، ۰۴:۵۷ ب.ظ

امروز آخر ماه ذی‌الحجه آخرین روز این ماه پرفضیلت است. ماه ذی الحجه آخرین ماه سال قمری محسوب می‌شود و روز آخر آن هم روز پایانی سال قمری به حساب می‌آید. مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب شریف مفاتیح الجنان در خصوص اعمال روز آخر سال قمری می‌گوید:

روز پایان ذی‌الحجه آخرین روز سال اعراب است. سید بن طاووس در کتاب «اقبال الاعمال» براساس یک روایت ذکر کرده است که دو رکعت نماز بخوان و در هر رکعت سوره «حَمد» «یک مرتبه» و «ده مرتبه» «قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ» و «ده مرتبه» «آیت‌الکرسی» و پس از نماز بگو:

اللّٰهُمَّ مَا عَمِلْتُ فِی هٰذِهِ السَّنَةِ مِنْ عَمَلٍ نَهَیْتَنِی عَنْهُ وَلَمْ تَرْضَهُ وَنَسِیتُهُ وَلَمْ تَنْسَهُ وَدَعَوْتَنِی إِلَی التَّوْبَةِ بَعْدَ اجْتِرائِی عَلَیْکَ، اللّٰهُمَّ فَإِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ مِنْهُ فَاغْفِرْ لِی، وَمَا عَمِلْتُ مِنْ عَمَلٍ یُقَرِّبُنِی إِلَیْکَ فَاقْبَلْهُ مِنِّی، وَلَا تَقْطَعْ رَجائِی مِنْکَ یَا کَرِیمُ.

خدایا، آنچه در این سال انجام دادم، از عملی که مرا از آن نهی کردی و به آن راضی نبودی و من آن را فراموش کردم، ولی تو فراموشش ننمودی و پس از گستاخی‌ام بر تو، مرا به توبه دعوت کردی، خدایا من از تو آمرزش می‌خواهم، پس مرا بیامرز و آنچه انجام دادم از عملی که به تو نزدیکم کند، از من قبول کن و امیدم را از خودت قطع مکن، ای بزرگ‌منش مهمان‌نواز.

چون این را بگویی، شیطان فریاد می‌زند: وای بر من آنچه در این سال بر ضدّ او رنج بردم، همه را خراب کرد و سالی که گذشت برای او گواهی می‌دهد که سالش را به خیر پایان داد.

  • ع ش

خانه و قرآن

يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۲۱ ب.ظ

امام صادق(ع)

خانه اى که در آن قرآن خوانده نمى شود و از خدا یاد نمى گردد، سه گرفتاری در آن  بوجود می آید :

- برکتش کم شده،
- فرشتگان آن را ترک مى کنند
- و شیاطین در آن حضور مى یابند.(مجادلات و اختلافها را شیاطین در خانه ها ایجاد می کنند)


📚اصول کافى، ج ۲، ص ۴۹۹، ح۱

  • ع ش

دو برادر

يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۱۹ ب.ظ

دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند که یکی از آنهاازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود .

شب که می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصفمی کردند . یک روز برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت :‌

"درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم . من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می کند. "

بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت .

در همین حال برادری که ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت :‌

"درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم . من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نکرده و باید آینده اش تأمین شود."

بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت .

سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند که چرا ذخیره گندمشان همیشه با یکدیگر مساوی است . تا آن که در یک شب تاریک دو برادر در راه انبارها به یکدیگر برخوردند .

آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن که سخنی بر لب بیاورند کیسه هایشان را زمین گذاشتند و یکدیگر را در آغوش گرفتند

  • ع ش