چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

۵۷ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

زن فقیر و مرد بی ایمان

سه شنبه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۰، ۰۱:۵۱ ب.ظ

زن فقیری که خانواده کوچکی داشت، با یک برنامه رادیویی تماس گرفت و از خدا درخواست کمک کرد.
مرد بی ایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش می داد، تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد.
آدرس او را به دست آورد و به منشی اش دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و برای زن ببرد. ضمنا به او گفت: وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی این غذا را فرستاده، بگو کار شیطان است!

وقتی منشی به خانه زن رسید، زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و غذاها را به داخل خانه کوچکش برد.
منشی از او پرسید: نمی خواهی بدانی چه کسی غذا را فرستاده؟
زن جواب داد: نه، مهم نیست. وقتی خدا امر کند، حتی شیطان هم فرمان می برد!

  • ع ش

بهار من نیامد...

دوشنبه, ۹ فروردين ۱۴۰۰، ۰۹:۵۶ ب.ظ

بهار آمد بهار من نیامد

بهار آمد بهار من نیامد
گل آمد گل عذار من نیامد
چراغ لاله روشن شد به صحرا
چراغ شام تار من نیامد
جهان را انتظار آمد به پایان
به پایان انتظار من نیامد
همه یاران کنار از غم گرفتند
چرا شادی کنار من نیامد
چه پیش آمد در این صحرا که عمری
گذشت و شهسوار من نیامد

شاعر: مرحوم مشفق کاشانی
  • ع ش

در تأثیر ذکر شریف یونسیه

دوشنبه, ۹ فروردين ۱۴۰۰، ۰۹:۵۵ ب.ظ

در تاءثیر این ذکر شریف یعنی لا اله الا انت سبحانک انّی کنت من الظالمین به سه جمله فاستجبنا له ، و نجیناه من الغّم ، و کذلک ننجی المؤ منین دقت به سزا اعمال گردد، به خصوص به جمله اخیر که مفاد آن عام است که وعده فرموده است شامل همه مؤ منین می باشد، و با جمع محلی به الف و لام و فعل مضارع که دال بر تجدد زمان و حصول تدریجی آن برای ابد است تعبیر فرموده است ، فتبصّر.
امام صادق علیه السلام می فرماید: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار چیز پناه نمی برد؟
در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده ، چگونه به ذکر حسبنا الله و نعم الوکیل پناه نمی برد. زیرا به تحقیق شنیدم که خداوند عزوجل به دنبال ذکر یاد شده فرمود: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت ) و چیزی زائد بر آن (سود در تجارت ) بازگشتند و هیچگونه بدی به آنان نرسید.
و در شگفتم برای کسی که اندوهگین است ، چگونه به ذکر لا اله الا انت سبحانک انّی کنت من الظالمین پناه نمی برد. زیرا به تحقیق شنیدم که خداوند عزوجل به دنبال ذکر فوق فرمود: پس ما (یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده ) از اندوه نجات دادیم و همین گونه مؤ منین را نجات می بخشیم .
و در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده ، چگونه به ذکر اءفوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد پناه نمی برد. زیرا به تحقیق شنیدم که خداوند عزوجل به دنبال ذکر فوق فرمود: پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده ) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت .
و در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیبایی های دنیاست ، چگونه به ذکر ((ما شاءالله لا قوة الا بالله )) پناه نمی برد. زیرا به تحقیق شنیدم که خداوند عزوجل بعد از ذکر یاد شده (از زبان مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب به مردی که از آن نعمتها بهره مند بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی پس امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد...

  • ع ش

انتقام متفاوت

دوشنبه, ۹ فروردين ۱۴۰۰، ۰۳:۵۸ ب.ظ

ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
یکی از آشنایان - خدا رحمتش کناد - در وسط تابستان در غیر ماه مبارک رمضان روزه داشت ، به او گفتم : آقا شما در این سن و در این هوای گرم و سوزان روزه دارید؟!
در جوابم گفت : من از این بدن سیلی خورده ام ، سرکشی کرد و مرا به این سو آن سو کشانید، حالا من می خواهم انتقام بکشم و او را بدارم

  • ع ش

زمزمه

يكشنبه, ۸ فروردين ۱۴۰۰، ۰۹:۴۷ ب.ظ

هر دم از عشق تو یک شعله اثر می گیریم
با پر سوخته انگار که پر می گیریم

به تماشای جمالت نظر پاک سزاست
هم بر این قاعده ما آینه بر می گیریم

بو که از طره‌ی گیسوی تو بویی شنویم
جانب زمزمه با باد سحر می گیریم

گل نرگس! تو اگر چهره ز ما می گیری
از تماشای تو ما دیده مگر می گیریم؟!

نفسی نیست که با گریه نخوانیم تو را
روزگاریست کزین بحر گهر می گیریم

آسمان تیره شد از آه جگرسوختگان
تا چو آتش به دل غمزده در می گیریم

دل سودا زده ی ما به خیال تو خوش است
ور نه ما نیز پی کار دگر می گیریم.

✍️ تقی متقی

  • ع ش

طالع

شنبه, ۷ فروردين ۱۴۰۰، ۱۰:۴۲ ب.ظ

طالعی دارم آنکه از پی آب      

گر روم سوی بحر بر  گردد

ور به دوزخ روم پی آتش          

آتش  از یخ فسرده تر گردد

ور زکوه التماس سنگ کنم      

سنگ  نایاب چون گهر گردد

ور به نزد کسی روم به سوال     

هردو گوشش به حکم کر گردد

اسب تازی اگر سوار شوم         

زیر رانم روان چو خرگردد 

با همه نیز شکر باید کرد           

که مبادا از این بتر گردد

اینهمه حادثات پیش آید            

هرکه را روزگار برگردد...

لطف الله نیشابوری

  • ع ش

شوخی با استاد

شنبه, ۷ فروردين ۱۴۰۰، ۰۹:۰۸ ب.ظ

من در همه مدتی که با آن سالار و سرور و پدر روحانیم علامه فاضل تونی محشور بودم و از محضرش استفاده می کردم ، یک کلمه حرف تند و درشت ، و یک بار اخم و ترش رویی از او ندیدم ، فقط یک روز که می بایستی اول طلوع آفتاب سر درس حاضر باشیم ، چند دقیقه دیر شد؛ فرمود: چرا دیر آمدید؟
عرض کردیم : اختلاف افق از مدرسه مروی تا این جا موجب این تفاوت شده است ، تبسم فرمود و شروع به درس نمود.

  • ع ش

اخلاص

شنبه, ۷ فروردين ۱۴۰۰، ۰۱:۵۱ ب.ظ

منقول است که مرحوم حاجی سبزواری (رضوان الله علیه ) برای عیادت بیماری می رفت و عده ای هم با او بودند. نزدیک منزل بیمار که رسید، برگشت و نرفت .
اطرافیان پرسیدند: آقا چرا تا این جا آمدید و حالا بر می گردید؟ آقا جواب داد: که خطوری به قلبم کرد که بیمار وقتی مرا ببیند، از من خوشش خواهد آمد و می گوید که سبزواری ، چه انسان والا و بزرگی است که به عیادت من بیمار آمده است . حالا برمی گردم تا هنگامی که اخلاص اولیه را بیابم و تنها برای خدا به عیادت بیمار بیایم .(

  • ع ش

شعر منسوب به فتحعلی شاه قاجار

جمعه, ۶ فروردين ۱۴۰۰، ۰۴:۳۶ ب.ظ
کشم شمشیر مینایی
که شیر از بیشه بگریزد
زنم بر فرق پاسکویچ
که دود از پطر برخیزد
  • ع ش

ضرب المثل :کفش حنین

جمعه, ۶ فروردين ۱۴۰۰، ۱۲:۵۲ ب.ظ

حنین ، کفش دوزی از هل حیره بوده است ، مردی اعرابی خواست از او موزه ای بخرد، در بهای آن چند بار حرف در میانشان ردّ و بدل شد، سرانجام اعرابی با آن همه چانه زدن موزه را نخرید و حنین سخت در غضب شد و بر سر آن شد که اعرابی را نیز به خشم آورد. چون اعرابی رهسپار شد، حنین از سوی دیگر رفته یک لنگه کفش را بر سر راه وی انداخت ، و پیش رفته لنگه دیگر را نیز بر سر راه وی نهاد، و خود در کناری کمین کرده بنشست . چون اعرابی به لنگه نخستین برخورد کرد، گفت : این لنگه کفش چه قدر شبیه به کفش حنین است ، اگر آن لنگه دیگر با این بود می گرفتمش ، چون پیش رفت و به لنگه دیگر رسید پشیمان شد که لنگه پیشین را ترک گفته است ، از شتر فرود آمد و زانویش ‍ را ببست و برای گرفتن موزه اول برگشت ، حنین فرصت کرده شتر را با آن چه بر او بود در ربود.

چون اعرابی به خانه خود بازگشت ، کسانش پرسیدند: از سفرت چه آورده ای ؟
گفت : دو لنگه موزه حنین را آورده ام . پس این داستان مثل شده است برای هر کس که از سفر خود ناامید بازگردد.
  • ع ش