چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی

۵۷ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

مادر دانا

پنجشنبه, ۵ فروردين ۱۴۰۰، ۰۹:۲۵ ب.ظ

هارون الرّشید دستور داد دست جوانی را که دزدی کرده بود، ببرند. مادر جوان پیش آمد و گفت: ای خلیفه! دستی را که خدا آفریده چگونه می بری؟ خلیفه گفت: به حکم خدا می برم؛ زیرا می ترسم که در حدود شرعی کوتاهی کنم. پیرزن گفت: من به نیروی این دست زندگی می کنم و اگر آن را از بدن فرزندم جدا کنی، روزی مرا بریده ای، خلیفه گفت: دستش را ببرید که اگر این حکم را اجرا نکنم از گناهکاران باشم. پیرزن گفت: ای خلیفه! این گناه را هم یکی از همان گناهانی محسوب کن که شب هنگام از آن طلب بخشش می کنی!این سخن خلیفه را بسیار خشنود کرد و باعث آزادی جوان گناهکار شد.

  • ع ش

حکایتی از شاهرخ شاه

پنجشنبه, ۵ فروردين ۱۴۰۰، ۰۸:۵۸ ق.ظ

یکی از امیران درگاه شاهرخ تیموری بسیار بخشنده و بنده نواز بود. به همین سبب به مردم تهی دست زر و سیم می داد و در عوض از آنها می خواست که پس از مردن شاهرخ آن را بپردازند! گروهی از بدخواهان نزد شاهرخ رفتند و او را از ماجرا آگاه کردند و پادشاه را نسبت به آن امیر بدبین کردند تا اینکه روزی از دشت خشم به امیر گفت: چگونه است که روزگار تو به وجود من چرخد و تو خواهان مرگ من هستی! امیر گفت: پادشاه چگونه به چنین نتیجه ای رسیده اند؟ گفت: از آنجا که قرض بسیار به مردم می دهی و آنها را به مرگ من وعده می دهی! امیر گفت: آری همین طور است که شنیده ای، اما من برای این به مردم قرض می دهم که پیوسته قرض دار تو و خواستار دوام عمر تو باشند تا به این سبب از دادن قرض خود رهایی یابند.(

  • ع ش

حکایت نزدیکی به سلاطین

چهارشنبه, ۴ فروردين ۱۴۰۰، ۰۸:۵۹ ب.ظ

ابوایّوب از مقربان و ندیمان منصور خلیفه بود. هرگاه منصور او را به نزد خود فرا می خواند، رنگش زرد می شد و بر خود می لرزید. روزی یکی از نزدیکانش به وی گفت: تو همنشین خلیفه هستی و هیچ کس به مانند تو نزد او مرتبه و منزلت ندارد، پس چگونه است که هرگاه او را می بینی حالت دگرگون می شود و دست و پای خود را گم می کنی! ابوایّوب گفت: بازی از خروسی پرسید که تو از ابتدا در خانه آدمیان هستی و ایشان به دست خود به تو آب و دانه می دهند و خوابگاه تو در خانه آنهاست. پس سبب چیست که هرگاه نزد تو می آیند و می خواهند تو را بگیرند، فریاد می کنی و از دست ایشان می گریزی؟ در حالی که من پرنده ای وحشی هستم که در کوهستان بزرگ می شوم اما وقتی مردم مرا صید می کنند و به من یاد می دهند که چگونه برای آنها صید کنم، هیچ گاه از خدمت نمی گریزیم و وقتی که مرا آزاد می کنند که برایشان صیدی بیاورم، باز هم نزد آنها باز می گردم.
خروس گفت: از وقتی که من در این خانه بوده و سرد و گرم روزگار چشیده ام، صدها خروس را دیده ام که سر بریده و به سیخ کشیده اند و فریاد وغوغای من به همین سبب است

  • ع ش

عرق جبین

چهارشنبه, ۴ فروردين ۱۴۰۰، ۰۵:۵۷ ب.ظ

پادشاهی، غلام خود را در هنگام پختن نان دید. غلام با دست عرق پیشانی خود را پاک می کرد و در همین حال خمیر را بر می داشت و به تنور می زد. پادشاه تصمیم گرفت که غلام را مجازات کند. پس برای آزمایش از او پرسید: کدام غذا از همه بهتر است؟ غلام که موضوع را دریافته بود، پاسخ داد: بهترین غذا آن است که از عرق جبین به دست آید!

  • ع ش

جوابی دندان شکن

چهارشنبه, ۴ فروردين ۱۴۰۰، ۱۰:۱۲ ق.ظ

تیمور لنگ در هند شاهد نوازندگی ماهرانه مطربی نابینا بود.اسمش را پرسید.گفت:دولت.

پرسید:مگر دولت کور می شود؟

 جواب داد:اگر کور نبود به خانه لنگ نمی آمد!

  • ع ش

راه سیر و سلوک

چهارشنبه, ۴ فروردين ۱۴۰۰، ۰۲:۰۰ ق.ظ

پرسش و پاسخ از آیت‌الله العظمی بهجت(ره)

سؤال: این جانب تصمیم دارم به خداوند، قرب پیدا کنم و سیر و سلوک داشته باشم، راه آن چیست؟

پاسخ: 
چنان چه طالب، صادق باشد، «ترک معصیت» کافی و وافی است برای تمام عمر، اگرچه هزار سال باشد.

  • ع ش

گفت و گو با شاه

سه شنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۰، ۰۸:۳۰ ب.ظ

گفتگو با شاه
از بیانات آیت الله العظمی شبیری زنجانی:

 اوایلی که رضاخان رفت و محمدرضا روی کار آمد، تا مدّتی محمدرضا در میان مردم محبوب بود، چون اموالی را که پدرش از مردم مازندران غصب کرده بود برگرداند و کارهایی انجام داد که مورد علاقه مردم بود و اختناق دوره رضاخان نیز نبود.

آن وقت‌ها مرحوم حاج آقا رضا زنجانی با شاه مربوط بود و شاه نیز به حاج آقا رضا می‌گفت: شما نیاز به وقت قبلی ندارید و هر وقت خواستید، تشریف بیاورید. موقع برگشت هم شاه تا پله‌های قصر حاج آقا رضا را بدرقه می‌کرد.

حاج آقا رضا می‌گفت:
اینها تا وقتی ضعیف هستند، هر گونه کرنشی انجام می‌دهند و مطلب قبلی را نقل می‌کرد ولی همین‌که قدرت پیدا می‌کنند، عوض می‌شوند و محمدرضا هم همین‌گونه بود.
 بعداً حاج آقا رضا وقتی دید محمدرضا همان شیوه پدرش را دنبال می‌کند، از او برید و مخالف او شد و به زندان افتاد تا اعدام هم پیش رفت ولی آقای بروجردی مداخله کرد و او را نجات داد.

آن موقعی که حاج آقا رضا با شاه مربوط بود، شیخی از روستاهای اطراف همدان که بعداً از درباری‌های شاه شد، به حاج آقا رضا گفته بود: شما که با شاه مربوط هستید، درباره منع مسکرات با وی صحبت کنید. حاج آقا رضا خیلی به حرف این شیخ توجّه نمی‌کرد. آن شخص این را به مسامحه در امر دین حمل می‌کرد. حاج آقا رضا گفت: من حرفی ندارم برای شما از شاه وقت بگیرم، خودم هم شرکت می‌کنم ولی من صحبت نمی‌کنم، خودت با شاه صحبت کن. او قبول کرد و حاج آقا رضا از شاه وقت گرفت و آن شیخ هم نزد شاه آمد و جلسه تشکیل شد.

شیخ به شاه گفت: اعلی حضرت! شما شاه کشور اسلامی هستید و شراب یکی از محرّمات قرآن است. تقاضا این است که اعلی حضرت دستور بدهند از خرید و فروش شراب جلوگیری شود.

حاج آقا رضا می‌گفت: شاه در همان لحظات نخست جواب داد و شیخ نتوانست جواب دهد و من مجبور شدم وارد میدان شوم. شاه گفت: آقایان که نفوذ معنوی دارید، از نفوذ معنویتان استفاده کنید، دیگر موضوع نمی‌ماند که ما بخواهیم اقدام کنیم. آن شیخ ماند در جواب شاه چه بگوید؟ اگر بگوید نفوذ معنوی نداریم که خیلی شکست است و اگر بگوید: نفوذ معنوی داریم، همان حرف شاه بود که از این نفوذ استفاده کنید.

حاج آقا رضا می‌گفت: با این‌که قرار گذاشته بودم، من با شاه صحبت نکنم، وقتی دیدم آن شیخ در جواب شاه ماند، به شاه گفتم: چه تعداد از مردم به شراب مبتلا هستند؟ نیمی از مردم مبتلا هستند؟ شاه گفت: آن قدرها هم زیاد نیست. گفتم: مثلاً چه تعداد؟ شاه گفت: تقریباً پنج درصد. گفتم: نود و پنج درصد بر اثر نفوذ معنوی آقایان مرتدع شده‌اند، پنج درصد قوه قهّاره می‌خواهد و این تقاضا راجع به آن پنج درصد است. وقتی حاج آقا رضا این گونه جواب داد، شاه گفت: بخش زیادی از مالیات کشور از همین شراب‌فروش‌هاست. حاج آقا رضا هم پاسخ داد: بسیاری از جنایات و مفاسد کشور براثر مصرف همین شراب است که هزینه‌ای سنگین برای کشور ایجاد می‌کند.

حاج آقا رضا خیلی حاضر جواب بود و این‌که آدم بتواند در محاضره فوراً جوابی مناسب پیدا کند، خیلی مهم است.

📚 جرعه ای از دریا، ج۳، ص۶۱۹

  • ع ش

دو چیز که...

سه شنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۰، ۰۶:۰۸ ب.ظ

علامه حسن زاده آملی

دو چیز باعث تاریکی قلب
و بی حالی در عبادت می شود:

۱- زیاد حرف زدن
۲- زیاد خوردن

  • ع ش

جمله ای تاریخی از جرج دبلیو بوش

سه شنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۰، ۰۲:۱۳ ق.ظ

از جرج بوش خواستند سقط جنین و همجنسگرایی را قانونی اعلام کند.نپذیرفت و گفت من چه طور چیزهایی را قانونی کنم که خدا آنها را حرام دانسته است؟

  • ع ش

گناهی که مورد بخشش خدا قرار نمی گیرد.

دوشنبه, ۲ فروردين ۱۴۰۰، ۱۱:۲۳ ب.ظ

یورونیوز: واتیکان روز دوشنبه دوباره تأکید کرد که کلیسای کاتولیک نمی‌تواند ازدواج همجنسگرایان را با دعای خیر تایید کند و به رسمیت بشناسد زیرا از نظر این نهاد همجنس گرایی یک نوع «گناه» است که مورد بخشش خدا قرار نمی‌گیرد.

دفتر ارتدوکسی واتیکان در پاسخ رسمی به سؤالی درباره اینکه آیا روحانیون کاتولیک می‌توانند ازدواج همجنسگرایان را تایید کنند؟ این نظر را اعلام کرد.

پاسخ به این سؤال که در دو صفحه نوشته و به هفت زبان ترجمه و مورد تایید پاپ فرانسیس قرار گرفته، منفی است.

بر اساس تعالیم مذهب کاتولیک، «ازدواج، یک رابطه مادام العمر بین زن و مرد، بخشی از برنامه خدا و برای ایجاد زندگی جدید است. از همین رو در این سند آمده است: «از آنجا که ازدواج همجنسگرایان قرار نیست بخشی از این برنامه باشد، کلیسا نمی‌تواند ازدواج آن‌ها را با دعای خیر تایید کند.»

  • ع ش