چراغ

بیژن شهرامی

چراغ

بیژن شهرامی

آن که شب های مرا مهتاب داد
روز اول گفت بابا آب داد

بایگانی
آخرین مطالب

۱۱۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

بدون شرح4

شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۰۱ ب.ظ


  • ع ش

قند کوپنی(خاطره)

شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۰۳ ب.ظ

سید حسن هاشمی(وزیر محترم بهداشت):
خاطرات فراوانی از امام در ذهنم است البته نه به اندازه کسانی که امام را زیاد ملاقات می‌کردند.یکی از شیرین ترین این خاطره‌ها که هنوز پیش چشمانم است؛ شبی بود که با تعدادی از دوستان از منطقه آمده بودم و قصد داشتم همان شب به منطقه برگردم، به محضر امام رسیدیم، در اتاق پشت حسینیه ( اتاق امام) ایستادم و منتظر شدم تا بقیه اتاق را ترک کردند...
سپس به امام گفتم من دارم بر می‌گردم منطقه (جبهه)، چیزی را به عنوان تبرک به من بدهید برای بچه‌ها ببرم، ایشان احمد آقا را صدا کردند و گفتند: " قندان را بیاورید" و وی قندان را آوردند و امام (ره) زیر لب دعایی خواندند و دستانشان را بر روی قندها کشیدند.
من دستهایشان را بوسیدم و بیرون آمدم...
آن زمان از همان اورکت‌های سبز رنگ داشتم که معروف بود به اورکت‌های آمریکایی که دانه ای هفتصد تومان می‌فروختند، تمام قندها را در جیب اورکتم ریختم و قندان را که قندان ساده ای هم بود روی ایوان گذاشته و از پله‌های ایوان پایین آمدم.
در همان لحظه آقا شیخ حسن صانعی من را صدا کردند و گفتند: این چه کاری بود کردی؟!
چرا همه قندها را در جیبت ریختی؟ در پاسخ داستان را شرح دادم و وی گفت: چرا همه قندها را در جیبت خالی کردی؛ مگر نمی‌دانستی قندهای امام کوپنی است؟!

  • ع ش

سیگار

جمعه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۰۵ ب.ظ

سیگار

پسره از پدرش پرسیده:بابا! اگه یه نفر که خیلی دوستش داری یه کار بدی بکنه، من چی کار باید بکنم؟
پدر جواب داد: باید بهش بگی این کار خوبی نیست. این کارو نکن!
پرسید: اگه روم نشه بهش بگم چی؟
جواب داد: خب روی یه تیکه کاغذ بنویس بذار توی جیبش.
صبح که مرد برای رفتن به اداره آماده میشد، در جیب کتش کاغذی پیدا کرد که روش نوشته بود:
بابا سلام. سیگار کشیدن کار خوبی نیست. لطفاً این کار رو نکن!
  • ع ش

ماه

چهارشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۴۲ ب.ظ

شعر فی البداهه

مرحوم آقای واعظ زاده خوانساری که از عالمان و بزرگان عرفان و اهل منبر بود و با امام خیلی مأنوس بود، یک روز به من گفت: آقای برهانی! امروز بیا به زیارت حاج آقا روح اللّه برویم. به محضر امام رفتیم. با توجه به سوابق رفاقتی که این دو با هم داشتند، امام به او فرمود: آقای واعظ زاده! ما به خاطر رفاقت با شما، همیشه بهره ای را هم می بردیم؛ چه از مباحث علمی و چه از اشعار ادبی؛ تا امام این را فرمود، مرحوم واعظ زاده رباعی زیر را خواند:

گیرد همه کس کمند و من گیسویت

جوید همه کس هلال و من ابرویت

در دایره دوازده برج تمام

یک ماه مبارک است، آن هم رویت

امام هم فی البداهه این رباعی را در پاسخ او سرود:

گشود چشم نگارم ز خواب ناز از هم

نظر کنید درِ فتنه گشت باز از هم

تو در نماز جماعت نرو که می ترسم

کُشی امام و بپاشی صف نماز از هم

  • ع ش

چهارده سکانس از زندگی امام خمینی

چهارشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۲۹ ب.ظ

به نام خداوند جان و خرد

چهارده سکانس از زندگی امام خمینی                                     

بیژن شهرامی

1این اولین باری است که شاه اسم «روح الله خمینی» را می شنود.هرچه فکر می کند او را به خاطر نمی آورد.

در این حال رییس ساواک به یادش می آورد او همان کسی است که در مراسم ختم آیت الله العظمی بروجردی حاضر نشد جلوی پایتان بلند شود!

***

2به امام که سالها استادش بوده است می گوید:من زیر بار منت هیچ کسی نمی روم الاّ شما.آقا لبخندی می زند و می فرماید: زیر بارمن هم نرو!

***

3مؤدن قبل از پایان درس امام شروع به اذان دادن می کند.شاگردان ناراحت می شوند.امام  می فرماید: مشکل از ماست که درس را قدری دیرتر تمام کردیم نه از این بنده خدا که دارد سر وقت به وظیفه اش عمل می کند.

***

4سیدی سالمند از پلکان هواپیما پایین می آید.همه دوربین ها آن را لحظه تاریخی ورود امام به ایران می پندارند.اما لحظه ای بعد می فهمند او برادر بزرگتر امام است که به اصرار ایشان جلوتر افتاده است.

***

5طلبه ها یکی پس از دیگری از راه رسیده اند و امام که زودتر از همه در شبستان کوچک مسجد حضور پیدا کرده است درس را شروع می کند.

پند پایان درس امروزضرورت وقت شناسی است و این که باید جوری از خانه بیرون بیایند که همه با هم برسند نه یکی یکی.

***

6آدم ساده اندیشی از امام به دادگاه شکایت کرده آن هم به این دلیل که خانه اش در جریان حمله صدام به یکی از شهرهای مرزی از دستش بیرون آمده است!

احضاریه دادگاه به دست امام می رسد.می فرماید:یا شاکی را راضی می کنید یا شخصاً در دادگاه حضور پیدا می کنم!

***

7آیت الله العظمی محمد علی اراکی پس از مرخص شدن از بیمارستان به جماران آمده است تا امام خمینی را ببیند و سپس به قم برود.او که چند سالی از امام بزرگتر است به محض دیدن ایشان در سلام دادن پیش دستی می کند و می گوید:السلام علیک یابن رسول الله.

***

8یکی از مقامات با پیرمردی خدمت امام رسیده است.آقا از وی می پرسد:ایشان کی هستند؟ می گوید:پدرم هستند! با عتاب می فرماید:پس چرا جلوتر از او  وارد شدی؟

***

9امام راضی نیست وضع زندگی اش بهتر از مردم باشد ولو در حد یک پنکه یا کولر آبی ساده.به همین خاطر وقتی می فهمد پسرش آقا مصطفی موجبات خنکی اتاقش را فراهم آورده است ناراحت می شود و می فرماید:مصطفی می خواهد مرا جهنمی کند!

***

10نتیجه انتخابات شهر خمین برخلاف انتظار برادر امام است چرا که او  با دادن اطلاعیه از شخص دیگری حمایت کرده و حالا می بیند فرد رقیب به خانه ملت راه یافته است.به همین خاطر نامه می نویسد و از روند برگزاری انتخابات شکایت به جماران می برد.

امام در پاسخ می فرماید:«در شهر من انتخابات برگزار شده،برادرمن هم از فلان شخص حمایت کرده و حالا رقیب رأی آورده است انتخابات از این سالمتر؟»

***

11یکی از فرماندهان جنگ در حال ارائه گزارش از جبهه های جنوب است.امام که می بیند «شط العرب» گفتن های او تمامی ندارد می فرماید بگویید:«اروند رود»

***

12کسانی که با هزار زحمت تدارک مصاحبه امام با خبرنگاران شبکه های پرمخاطب جهان را داده اند فکر همه چیز را کرده اند الا همزمانی آن با وقت اذان ظهر.

این گونه است که مصاحبه به دلیل رفتن امام به اندرونی خانه برای اقامه نماز اول وقت نیمه تمام می ماند!

***

13سرنشینان کشتی که راهی بندر جده و شهر مکه هستند از بلد نبودن احکام سفر حج نگران هستند.امام که همسفر آنهاست با فروتنی روحانی کاروان می شود و باید ها و نبایدهای این فریضه را برایشان جا می اندازد.

***

14بعضی به بهانه محو کردن آثار طاغوت درصدد آسیب رساندن به آثار تاریخی ایران باستان برآمده اند.خبر که به امام می رسد می فرماید:«از آثار تاریخی باید محافظت بشود.»

درج شده در ماهنامه سلام بچه ها خرداد1392


  • ع ش

دراز ترین آرامگاه جهان

چهارشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۰۸ ب.ظ

طویل‌ترین قبر جهان متعلق به «عمران نبی» است که 80 سانتی‌متر عرض و 30 متر طول دارد. البته این بدان معنا نیست که قد حضرت عمران(ع) 30 متر بوده است، بلکه برای تکریم آن حضرت چنین مزار طویلی در نظر گرفته‌اند.مقبره عمران نبی(ع) در شهر «صلاله» مرکز استان «ظُفار» قرار دارد و ظفار، جنوبی‌ترین استان عمان است. 


  • ع ش

ولایتمداری ایرانیان

چهارشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۴ ق.ظ


  • ع ش

اعتقاد اهل سنت به امام مهدی علیه السلام

چهارشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۳ ق.ظ

طبق گفتهٔ ویلفرد مادلونگ در دانشنامهٔ اسلام، بین قرون هفتم تا سیزدهم هجری برخی علمای اهل سنت از این عقیده که حجت بن حسن همان مهدی منتظر است حمایت کردند:

  • در سال ۶۴۸ (ه. ق). /۱۲۵۰(م). محدث سوری شافعی مذهب، محمد ابن یوسف الگنجی القریشی، کتابی تالیف کرد با عنوان «البیان فی اخبار صاحب الزمان» که در آن با استناد به احادیث اهل تسنن اثبات نمود امام دوازدهم همانا مهدی است.
  • در سال ۶۵۰(ه. ق). /۱۲۵۲(م). کمال الدین محمد اهوازی، دانشمند شافعی، کتاب مطالب السوال فی مناقب آل رسول، را در شهر حلب تکمیل نمود. در این کتاب وی از امامت دوازده امام پشتیبانی نمود و به مخالفت‌های اهل تسنن در زمینه اعتقاد به اینکه امام دوازدهم همان مهدی است پاسخ داد.
  • سبط ابن جوزی، کمی پیش از وفات خود در سال ۶۵۴ (ه. ق). در دمشق، کتاب تذکره خواص العلما را نوشت که در آن گزارش‌های منابع اهل تسنن را در بیان فضائل علی و فرزندانش به خصوص دوازده امام را گرد آوری نمود و در پایان تصریح نمود که امام دوازدهم همانا صاحب عصر، و مهدی موعود است.
  • در دایره صوفیان نیز منابعی در تایید مهدی بودن امام دوازدهم وجود دارد. ابو بکر بیهقی (وفات ۴۵۸/۱۰۶۶) بیان نموده است که برخی از مشایخ صوفیه نظر امامیه در مورد هویت مهدی و غیبت او را قبول دارند. صوفی ایرانی، صدر الدین ابراهیم الهموی (اواخر ساده ۷/۱۳) از نظر امامیه در کتابش، فرائض السیمتین پشتیبانی نمود. صوفی مصری، الشعرانی، با وجود اینکه عموماً هیچ موافقتی با شیعه نشان نمی‌داد، در کتاب یواقیت و الجواهر (نوشته شده در سال ۹۵۸/۱۵۵۱) تصریح نمود که مهدی پسر امام حسن عسکری است که در سال ۲۵۵/۸۶۹ به دنیا آماده است و تا زمان ملاقات با عیسی زنده خواهد ماند.
  • ع ش

«خودت را در دسترس همه قرار بده و محل نشستنت را در دهلیز خانه ات انتخاب کن تا مردم سریع و آسان با تو ارتباط داشته باشند حاجت های مردم را برآور. ما یاریت می کنیم.»

از آن پس آیت الله اصفهانی هر روز مقداری پول با خودش به دهلیز خانه می آورد و به حاجتمندان رسیدگی می نمود.

  • ع ش

ولادت حضرت مهدی مبارک باد

چهارشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۲۴ ق.ظ


  • ع ش